✨همیشه آرزو داشتم که سن و سالم زمانی باشد که جنگ و شهادت وجود داشته باشد و همیشه به دلیل اینکه به خاطر سن و سال کمم نتوانستم در هشت سال جنگ تحمیلی شرکت کنم حسرت میخورم.ولی امروز خوشحالم که شرایطی پیش آمد که بتوانم من هم به نوعی در این جهاد سهیم باشم.
✨به همه اقشار جامعه احترام بگذارید و با مردم با متانت و مهربانی سخن بگویید و امر به معروف و نهی از منکر را به شیوه ای که کسی از شما نرنجد و باعث ناراحتی دیگران نشود انجام دهید.
✨در این زمان که ما زندگی میکنیم با بصیرت باشید و راه درست را خودتان انتخاب کنید تا یک نفر ضد نفر دیگری صحبت کرد سریع مهر تایید نزنید و بصیرت داشته باشید و آگاه باشید که خداوند ناظر تمام اعمال ما هست.
✍فراز هایی از وصیتنامه شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_علی_اصحابی
#بهشت_نشین
@sardaraneashgh
#زندگينامه
#شهید_بهرام_مهرداد
شهید بهرام مهرداد 31 شهریور سال 1352 متولد شد.
چهار سال به صورت متناوب به سوریه میرفت و میآمد اما آخرین بار پیش از اینکه سوار هواپیما شود آرام به همسرش «رعنا خاکزاد» گفته بود که این بار دیگر برنمیگردم و به همسرش هم سفارش کرده بود که مراقب دخترانش «زینب» و «ریحانه» باشد.
همسر شهید مهرداد در مصاحبهای گفته بود: «همیشه دعا میکردم میگفتم خدا نکند تو به مرگ عادی از دنیا بروی... واقعا حیف بود که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا برود.وقتی میدیدم که اینقدر آدم خوبی است،اینقدر به اهل بیت ارادت دارد، اینقدر طالب شهادت است، میگفتم خدایا خودت هوایش را داشته باش، نگذار آرزو به دل بماند. حتی این مرخصی آخرش که تهران بود با هم رفتیم بهشت زهرا(س)قطعه 50 که شهدای مدافع حرم هستند. همسرم آمد جلو، درست زیر پای شهید مرتضی کریمی نشست و فاتحه خواند و الان هم همانجا مزارش شده است. انگار که خودش میدانست این قطعه از بهشت زهرا نصیب او میشود.»
وی سرانجام 22 تیر سال 1396 در تدمر سوریه به شهادت رسید.
@sardaraneashgh
🔰حکایت عجیب مادران شهدا
مادری که هویتش را عوض کرد تا فرزندانش به سوریه بروند.
✍مادر #شهیدان مصطفی و مجتبی بختی
مصطفی و مجتبی که مدت ها تلاش کردند تا خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب س به سوریه برسانند هر بار به دلیلی دچار مشکل می شدند عاقبت تصمیم می گیرند هویت ایرانی خود را تغییر دهند و از طریق تیپ فاطمیون به آرزوی سخت خود دست پیدا کنند اما حکایت که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها برای این دو برادر رقم خورد. . . .
مادر شهیدان می گوید : آنها برای اینکه بتوانند خود را افغانستانی معرفی کنند از مهاجرین پرسیده بودند چه اسم هایی بگذارند که طبیعی تر باشد.
خودشان را پسرخاله معرفی کرده بودند یعنی من با نام سکینه نوری خاله مصطفی بشیرزمانی و مادر مجتبی جوادرضایی بودم. اسم پدرشان را هم گذاشته بودند جمعه خان. بچه ها چون منو افغانستانی معرفی کرده بودند اگر تماس می گرفتند باید با لهجه افغانستانی حرف می زدم با من تمرین کرده بودند.
یک روز زنگ زدند و گفتند : خانم شما جواد رضایی می شناسید. گفتم :بله مادرش هستم. با کمک الهی تونستم با لهجه افغانستانی صحبت کنم. آنقدر نقشم را خوب بازی کردم که متوجه نشدند.
من آگاهانه راضی به رفتنشان شدم. می دانستم ممکن است شهید شوند، سرشان را ببرند و بدنشان را تکه تکه کنند. اینها همه را می دانستم بعد گفتم راضی به رضای خدا
پسرانم فدای بی بی زینب س
و هردو با هم فدای حضرت زینب شدند.
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
@sardaraneashgh
#سیره_شهدا
#شهید_مدافعحرمـ #مصطفی_بختی 🕊🌺
📌خیلی صبـــور و مهربون بودن، اززمانی که بچه ها نوزاد بودند میگفتند که هر جـــــایی برای عزاداری آقا امام حســین علیه السلام میرید این بچه ها رو هم با خودتون ببرید،😊
📌چون بچه وقتی بدنیا میاد از روز اول متوجه همه چیزهستش ومن خیلی دوست دارم بچه ها ازهمین الان بادین ومذهب خودشون آشناباشندوخوب درکش کنند✅
📌همیشه احترام همه رونگه میداشتن براشون بزرگ و کوچیک نداشت میگفتند همه دارای شخصیت هستند وباید احترامشون رونگه داریم👌
📌بچه هاروخیلی دوست داشت میگفت بچه هاروح پاکی دارندکه آدم روبه خدانزدیگترمیکنن☝️
📌من هیچوقت ندیدم درمقابل پدرومادرشون پاهاشون رودرازکنندخیلی مودب وبااحترام باهاشون صحبت میکرد.💔
#نقل_ازهمسر_شهید
@sardaraneashgh
مجموعه #روایت_ناب
راوی #حاج_یوسف_غلامی
در اوایل تابستان 64 شب ، #شهید_حجتالله_طالبی_نتاج مرا دید سوالاتی از #جبهه کرد جوابش را دادم. متحول می شود و از من خواست اعزامش کنم.
ترتیب اعزامش داده شد ، آنقدر ماند تا در عملیات کربلای 8 تکه تکه شد...
مادرش خیلی به او وابسته بود، هربار مرا می دید داد و بیداد می کرد .
خدایا خریدار تو بودی صبرم بده....
غروب پنج شنبه بود داشتم به مزار شهدا می رفتم ، از دور دیدم مادرش دارد بطرفم می آید، خدایا کمکم کن صبورباشم ...
آمد روبروی من ایستاد سلامش کردم ... دیدم گریه می کند و درحال گریه می گوید مرا می بخشی؟!
گفتم تو مادر منی، مگر فرزند از مادر دلگیر هم می شود ؟
دیدم اصرار دارد ، می گوید با زبانت بگو تورا بخشیدم!
گفتم مادر چه شده بگو ؟!
گفت دیشب پسرم حجت در خواب از من گله داشت و می گفت مادر خیلی اذیتم می کنی آزارم می دهی! مادر من خودم راهم را انتخاب کردم ... چرا به یوسف توهین می کنی؟! مادر اگردلش را بدست نیاوری من از تو راضی نخواهم شد...
مادرشهید اشک درشت می ریخت و گریه می کرد...
گفتم مادر بگذار کف کفشت را ببوسم، من اصلا ناراحت نشدم ، تو مادری ...
باز اصرار می کرد که بگو از من راضی هستی ....
والله والله زنده اند دست جا مانده ها را میگیرند.
@sardaraneashgh
🎉🌸🍃🎉
#تولدت__مبارک_رفیق😍
🌸🍃محمد رضا به همه ائمه علاقه وافری داشت ولی علاقه اش به #حضرت_زهرا نوع دیگری بود و آن را بیشتر نشان میداد. مخصوصا اگر مشکلی در خانواده پیش میآمد، همیشه توصیه میکرد به #حضـرت_زهرا(س)🌺 متوسل شوید تا ببینید چطور گره زندگیتان باز میشود.
🌸🍃همرزمانش میگفتند هر وقت در جبهه هم مشکلی پیش میآمد و ناتوانی رزمندگان زیاد میشد و در شرایط طاقت فرسایی قرار میگرفتند، محمدرضا به #خانم_فاطمه_زهرا(س) متوسل میشد و شروع به روضه خوانی میکرد و خیلی زود حاجـــــت میگرفت
#تولدت__مبارک_رفیق😍
#23_تیر_ماه
#سالروز
#تولد
#شهید_تورجی_زاده
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبکبالان خرامیدند و رفتند
- نوای: صادق آهنگران
@sardaraneashgh
#برشی_از_کتاب
یـڪ بــار هـم ســر داســتان ڪــشـف حـجـاب تــوی دانشـــگاه آزاد دیــدم ڪــه چــــقــدر قــاطـــے ڪــرد. 😡
شــب شــهــادت حـــضرت زهـــرا (سلام اللّه علیها) بـــود. آمـــد تــــوی هیـــئت و گــفت ڪـه فـــردا مــیخواهـــند چنـــین ڪــاری بکنــند و مـــا بــه عشــق حضـــرت زهــرا (سلاماللّه علیها) نـــباید بگذاریم.
از دیـــدن بغـــض تــوی چــهرهاش مــیشــد دیــد ڪــه واقعــاً درد دیـــن دارد.😔
آن شــب خیلــے ڪـــلافـــه شـــدم ڪـــه مجـــلس شـــهـــادت حـــضــرت زهــرا (سلام اللّه علیها) اســـت و تــوی دانـــشــگاه هــر غــلطــے میخواهــند مــیکننــد. 😔
گفــت: 《 درد دیــن فقـــط ایـــن نیســـت ڪــه مــن بـیــایم اینــجا و گــریه ڪــنم. بــاید ببــینم در جــامـعه چـــه خبــر اســت.》
#الگوبرداری_از_شهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
منبع: #کتاب_عمار_حلب
سال روزِ تَــوَلُدَش: 1364/4/9
سال روزِ آسِـمانے شُدَنَش:1394/8/16
مَحَل عُروج : حَلَب ، سوریه
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یقیناً ڪُلُه خَیر!
پر میشود از آرامش تمام وجودم،
زمانے ڪه تصور میڪنم صدایِ تو را ڪه
بایقینِ تمام میگویے: یقینا ڪله خیر . . .
خدایا! قلبے آرام و مطمئن میخواهم
شـبیه حــاج قـــاســم!
@sardaraneashgh
🍃❤️🍃❤️
💢 یک شب برفی #زمستونی به محسن زنگ زدم📞 که هوا دو نفرهست و پاشو برویم بیرون.میان خواب و بیداری گفت:! تو این هوا #خطرناکه با موتور🏍.
تازه #ماشین خریده بودم.گفتم با ماشین میریم؛اگرم اتفاقی بیفته برای ماشین من میافته،تو #راحت باش.
از او انکار و از من اصرار که بزن بریم. از آن طرف #خانمها هم خواستند بیایند و دسته جمعی زدیم بیرون.تا راه افتادیم دیدیم انگار ماشینها را گذاشتهاند تو #سرسره .لیز میخوردند برای خودشان.
داشتیم به ماشینهای #لیزخورده توی جوی آب میخندیدیم که محسن گفت: مجید بگیر این طرف! بوم، رفتیم توی #صندوق ماشین جلویی.یکی ما را میدید فکر میکرد چیزی زدهایم اینقدر میخندیم
افتاد به #التماس که از خر شیطان بیا پایین.گفتم تا سه نشه بازی نشه. میگفت اگه دیگه ده به بعد زنگ زدی، نامردم جوابت رو بدم!
راوے:دوستشهید
#شهید_محسن_حججی
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
@sardaraneashgh