eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✍فرازی از وصیتنامه 🟠شهید مدافع‌حرم جانمحمد علیپور این کافران نبودند که خیمه امام حسین علیه‌السلام را به آتش کشیدند؛ بلکه دین‌دارانی بودند که از دین، به غیرِ نام هیچ نفهمیده بودند. بارالها! مرا از آنانی قرار دِه تا دین‌داری‌ام بر پایه معرفت استوار باشد و با بصیرت در فتنه‌های روزگار که مَرد و نامرد از هم جدا می‌شوند، در صف حسین دورانم جان ببازم. 🎂 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💐اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 🦋🦋🦋
نماز.سکوی پرواز_55 - @ostad_shojae.mp3
زمان: حجم: 4.73M
55 بشیـــن کنارِش... آرومِ آروم تا وقتی درآغوش خدایی از هیچ چیز نترس و برای هیچ چیز عجله نکن! فقط یه جا عجله کن: 👈که تا دیرنشده عاشق شی. 🎤 ✨ 🦋🦋🦋
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ دلانہ✨ به خودمون بیاییم رفقا ..! به والله هیچ چیز ارزش اینو نداره که با کارامون باعث اشکِ مهدیِ‌فاطمه بشیم 🚶🏿‍♀💔.. سخت است ولے همیشہ برسر دارم من »چادرے ام»نشان برتر دارم بگذار ڪہ هرڪہ،هرچہ خواهدگوید من ارثیہ «حضرت مادر» دارم 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤 فاطمے 🧕 🦋🦋🦋
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 📨 🟣شهید مدافع‌حرم محرم ترک یکبار تازه ماشین لباسشویی خریده بودیم🌊 و گذاشته بودیم داخل زیرزمین🛖 محرم رفته بود اونجا و یک کبریت کشیده بود گوشه ماشین🧨 و پوسته‌اش را سیاه کرده بود🤭 شانس آوردیم آتش سوزی نشد🔥 تا فهمیدم، یک کِشیده زدم توی صورتش👋 سر محرم خورد به دیوار، ورم کرد🤦‍♀ این کِشیده، اولین و آخرین کتکی بود که به بچه‌هایم زدم🥲 هزاربار هم تا زن گرفت💍 بهش می‌گفتم محرم جان!💙 من را حلال می‌کنی؟🙏 می‌گفت آخه این چه حرفیه؟ گفتم مادرهم‌حق‌ندارد بچه‌را کتک بزند می‌گفت شما حواستان نبوده مادرجان💞 📀راوے: مادر شهید 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☂اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☂ 🦋🦋🦋
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ❣ ❣ 🌾خودرادرحصارعادت‌پیچیده‌ایم و رابه‌تماشانشسته‌ایم!🍃 درحالی‌که‌همچنان‌در زمزمه‌می‌کنیم: -وَبَیْعَةً‌لَه‌فی‌عُنُقی- گفتم‌بیعت.." یادامام‌حسین‌افتادم😔 یادڪوفیان‌وامامی‌که‌ ماند"🥀 وما ...💔😔 «بِسّـم‌رَبِّ‌مَـھدۍجـٰانَم💚» [اےعشق!بیاڪہ‌سینہ‌هامان‌شدچاڪ «این‌النّبأالعظیم؟»، گشتیم‌هلاڪ..] °چشمے‌ڪہ‌توراندیده‌باشدڪوراست‌° اݪسلام‌علیڪ‌یا‌بقیة‌الله... 🌸🍃 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 🦋🦋🦋 🦋🦋🦋
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز دوم دی ماه سالروز شهادت مدافع حرم «محمدرضا علیخانی » گرامی باد. بازمزمۂ سرود یارب رفتند چون تیرشهاب در دل شب رفتند تا زنده شود رسالت خون حسین با نام شکوهمند زینب رفتند شهیدمدافع حرم .....🕊🌸 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّـد🌾🌿 🦋🦋🦋
۱ پدر شوهر مادرشوهر من ادمای فوق العاده معمولی هستن و اصلا کاری با سیاست و این چیزا ندارن سر شون به کار خودشونه، انقدر درگیر زندگی بچه هاشون و مشکلان اونا هستن که اصلا نمیتونن سر بخارون چه برسه به دنبال کردن مسائل سیاسی، دروغ چرا پدرشوهرم به اخوندا احترام‌ میذاره اما ازشون خوشش نمیاد بارها پرسیدم چرا که میگه نمیدونم بابا خوشم نمیاد ازشون بهشون احترام میذارم اما ازشون خوشم نمیاد حس میکنم میخوان سر ما شیره بمالن باهاش وارد بحث نمیشدم چون نه اون قانع میشد نه من حوصله بحث داشتم ولی ی بار که داشت بهشون فحش میداد مادرشوهرم بهش گفت حق داری از اخوندا بدت بیاد
🌸 عبای امام 🌸 🌼🌿 نیمه‌ی شعبان بود و می‌ خواستیم به اصفهان برویم. آقای بهشتی قبل از حرکت به دیدار امام رفت. وقتی برگشت مثل دیدارهای قبلی خوشحال و سرحال نبود و ناراحتی را می‌ شد در چهره‌ ی ایشان مشاهده کرد. پرسیدم : طوری شده ؟ گفتند : امام سفارش کردند به این مسافرت نروم و از خودم بیشتر محافظت کنم و ادامه دادند : امام خوابی برای من دیده‌اند. خیلی سعی کردم بفهمم امام چه خوابی دیده‌اند ولی آقا چیزی نگفتند. وقتی حادثه‌ ی هفت تیر اتفاق افتاد و آقای بهشتی و یارانش به شهادت رسیدند ، همسر امام در مراسم ختم ، جریان خواب امام را برایم تعریف کردند و گفتند : امام خواب دیده بودند عبایشان سوخته است ، به همین دلیل به آقای بهشتی سفارش کرده بودند بیشتر مراقب باشند و گفته بودند : شما عبای من هستید که در خواب سوخته بود. 🌿🌼 🌹 شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی 🌹 💮 کتاب سیره‌ ی شهید بهشتی ، ص ۴٢٢ 💮 🌠 رفتند تا بمانند ، نماندند تا بمیرند ! 🌹🕊🍀🇮🇷 💐 روحشون شاد و یاد و نامشون همیشه گرامی و راهشون پر رهرو باد 💐 🌸🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌸 🌸🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🌸🤲 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🤲🌸 🌸🤲 اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً 🤲🌸 🌸🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌸 🦋🦋🦋
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ❤️ نوشته: بی مقدمه برم سر اصل مطلب ... مجوز نهایی ما برای اجرا صادر نمیشد 😢 شاید بخاطر امنیت ما نگران بودن نگرانیشونو درک می کردم خودم هم نگران بودم اما توی این فضای جامعه باید کاری می کردیم حرکتی می زدیم 😔 بهانه ی خوبی بود گوشیمو برداشتم و به هر کی می تونستم رو زدم که شما رو به خدا اجازه بدین برنامه ی یلدای خودمونو اجرا کنیم یک شب گذشت و من مجدد پیگیر شدم وسایل و کارت ما آماده بود برای فضاسازی مهیا بودیم کم کم از گوشه و کنار خبر رسید که با پیگیری برخی از مسئولین دلسوز شهر که خدا بهشون خیر بده، با مجوز اجرای ما موافقت شده 🤩 البته بعدش تماس گرفتند و گفتند ما نگران امنیت شما هستیم گفتم نگران نباشید حواس مون هست ! شب قبل از اجرا آشفته بودم مداحی ای گذاشته بودم با عنوان امام زمان ... تو روضه بخوان ....😭 سیمم وصل شده بود 😌 توسل کردم به خانوم حضرت زهرا گفتم بهشون خودتون کارهای ما رو جور کنید که مشکلی پیش نیاد بعدش خواب دیدم که حرم شاه چراغ دوباره مورد حمله قرار گرفته ... من و دوستام روبروی حرم بودیم ، توی خواب به دوستام گفتم همدیگه رو حلال کنیم شاید به ما هم شلیک کردن😁 اما خیلی زود فضای حرم عادی شد اصلا تقصیر این دوستای بی توفیق منه که توی خواب هم شهید نشدیم😒 بگذریم صبح با نهایت استرس دو تا از بچه هام رو راهی خونه مادرم کردم خدا حفظ کنه همه مادران این سرزمین رو 😍 و با اون فسقلی آخری به سمت جمع دوستانه مون برای اجرا راهی شدم هوا آلوده بود اما چاره ای نبود و می بایست دختر شیر خواره ی خودم رو همراه می کردم قبلش خیلی ها خواستن منصرفم کنن که امنیت نیست و بمونید کاری نکنید دیگه هیچی درست نمیشه و مدام ناامیدم کردن 😢 اما خب انتخاب من چیز دیگه ای بود بعد از آماده سازی وسایل راهی ایستگاه مترو شدیم هنوز ابهام داشتم دخترم روی دستم بود و گاهی غر می زد ازش معذرت خواهی کردم که اذیتش می کنم یک ربع به اجرا مونده بود که... گوینده ایستگاه قطار شهری ... گفت ... ایستگاه امام حسین(ع) سیل جمعیت بود که روانه میشد سمت غرفه ی پویش فرشتگان سرزمین من اصفهان 😳 چرا صبر نمی کنن هنوز چیدمان آماده نیست...😭 به بچه ها گفتم اشکالی نداره بهشون هدیه بدین کم کم اجرا رونق بیشتری گرفت چی فکر می کردم و چی شد از تعداد بدون روسری ها اگه بخوام بگم شاید از ۲۰نفر ی نفر بعضا هم تا جو سالن رو می دیدن سر می کردن و حالا بازتاب گرفتن هدیه ها 👇👇 ی دختری که حجاب کمی داشت اومد ازم گرفت بعدش گفت میشه بغل تون کنم ؟ و دیگه منتظر جواب من نموند 😢😋 و می خندید و می گفت واقعا حس خوبی بود ی خانمی که اتفاقا حجاب کاملی هم نداشت گفت دم تون گرم از بس اون طرفی ها به هم هدیه دادن ما هم دل مون ی هدیه می خواست ی دختر دیگه که اونم حجاب کاملی نداشت گفت امروز می خواستم با یکی دعوا کنم اما با گرفتن هدیه از شما روزم ساخته شد گفتم بیا مصاحبه گفت امنیتی هستم 🤣تصویرم لو میره دوستم بهش گفت پس برو الانه که برای ما دردسر بشه🤣 حالا مگه می رفتن؟😕 ی خانم چادری اومد گفت خدا حفظ تون کنه و تعدادتون رو خیلی زیاد کنه قوی ادامه بدین💪 چندین نفر تشکر کردن از حس خوبی که گرفتن ازمون و ما هم گفتیم ما هم از بازخورد شما خیلی خوشحال شدیم چند مورد هم کلا هدیه نگرفتن و با اخم ما رو همراهی کردن 😢این تعداد یک درصد از صد درصد بودن به بچه ها گفتم شهید آرمان کتک خورد حالا شما چهار تا بی محلی دیدین، عوضش ثواب کردین😁 ✅در کل فکر می کردم اوضاع مترو خیلی بد باشه اما چیزی که دیدم اصلا این طور نبود مردم واقعا گله دارند اما نامحترمانه برخورد نمی کنند ! بر خلاف گفته های فضای مجازی همه کشف حجاب نکردن! خیلی خوب و راحت میشد ارتباط گرفت و صمیمی شد و حتی کارهای عمیق تر محتوایی کرد 📝 نویسنده: ف.جعفریان 🦋🦋🦋
‌_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🍃قلم را تیز میکنم تا شاید بتوانم ی قهرمانی اش را‌به‌تصویر بکشانم . قهرمانی که ریختن خونش چون ، جان تازه ای را به‌سرزمینش بخشید . . 🍃 را میگویم فرمانده و سرباز عاشقی که یقیناً کتاب زندگی اش معلم خوبی‌ برای پرورش و بزرگیست . درس یوسف درس عاشقیست مکتبش ، مکتب شهید . مگر میشود چنین کسی‌مدرس خوبی نباشد . . 🍃کمی با ما راه بیا... ای شهید😓 . 🍃مشتاقانه میخواهم از تو بگویم از تویی که را خوب بلد بودی . اما‌چه کنم ، این ذهن‌ ، اسیر دنیا گشته ، زنجیر ، چنان قفلش کرده که توانی برای درک و توصیف این همه پاکی و ، بندگی و شایستگی , شهامت و را ندارد 😔 . 🍃از تو میخواهم ، ای نور به پیوسته ، دستی برار و دل ظلمت‌نشسته‌ ی مرا به پرتو نورت منور ساز و کوچه به کوچه وجودم را چراغانی نما❤ . به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۱ دی ۱۳۲۵ . 📅تاریخ شهادت : ۷ مهر ۱۳۶۰ . 🥀مزار شهید : شهدای بهشت زهرا(س)