eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر از کودکش میخواد بگه امام حسین رو دوست نداره تا براش اسباب بازی بخره. تصمیم کودک واقعا دیدنیه😍😭 https://eitaa.com/joinchat/2673672343Cc8cec83c1d
🔹️ ماموریت ویژه سردار برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ :* ◇ بعد از *شهادت حججی* تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر *محسن و دو شهیدحزب الله* را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر *محسن* را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن *اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: *"پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!"* ◇ حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : *"کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* ◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" ◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم." ◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر *محسن* نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد. 🔹️ توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. ◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. ◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر *محسن* را تحویل گرفته اند. 🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم *بی بی حضرت زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: *"پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم."* ◇ من را برد پیش *پدر محسن* که کنار ضریح ایستاده بود. *پدر محسن* می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: *"از محسن خبر آوردی"* ◇ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ ◇ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." ◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." ◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح *حضرت زینب علیها السلام* و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام." ◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: *"حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان."* 🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: *"بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن!* هدیه نثار ارواح مطهرشان صلوات ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🕊 برادرِعزیزترازجانم🍃 مادرت می‌گوید هرشب برای تو لالایی می‌خواند، هرشب باخود زمزمه می‌کند، لالا لالا بکن خوابی همه خوابن تو بیداری...؛وتورا در آغوش خود می‌بیند و بر سر تو دست پر مهرش را می‌کشد و به یاد تو اشکش جاری می‌شود...☔️ ‌چقدر این لحظه ے رسیدن پدر بہ محل شهادت تو،مانند رسیدنِ حسین؏ بر بالاے سرِ علی اکبر اش شده...🥀 حالا پدرت مانند حسین؏: ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.[فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا] رامیخواند... و بہ جاۍ سرت خاک هایی که بوی تورا میدهند را در آغوش می‌گیرد...🖤 ♥️ اللهم ارزقنا شهادت ❤️ شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🎥 ●مداحی شهید محمدرضا تورجی زاده از پشت بیسیم به درخواست شهید حاج حسین خرازی🌷 ❤️ ⁦🥀 🌷 🌷 🦋🦋🦋
۶ بعدم بهم گفت من تورو میشناسمت و زن خوبی هستی ولی پدر و مادرم شمارو نمیشناسن پول پیشتون رو نصفشو بدید به پدر مادرم به عنوان ضمانت نصفشم خرج شوهرت کن ببین ما‌ توی اون باغ نهایت ی تعطیلی بیایم دو سه ساعت بشینیم که کاری بهتون نداریم و تا هر وقت خواستید بمونید اونجا بهش گفتم باید با شوهرم صحبت کنم شب به شوهرم گفتم خیلی استقبال کرد و گفت باشه اون دوستم رو خبر کردم و خیلی زود مستقر شدیم توی باغشون شوهرم رو بردم و درمان کردم از طریق فروش محصولاتی که میکاشتم و حقوقی که گرفتیم طی چند سال کلی پول جمع کردم شوهرمم کار میکرد، تونستیم پول جمع کنیم و ی کسب و کار کوچیک راه انداختیم ولی اینبار حساب شده هنورم تو اون باغ زندگی میکنیم و کلی پیشرفت کردیم خدا خیرشون بده که بهمون کمک کردن خداروشکر زندگیمون درست شد پایان کپی حرام
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🎥 ●مداحی شهید محمدرضا تورجی زاده از پشت بیسیم به درخواست شهید حاج حسین خرازی🌷 ❤️ ⁦🥀 🌷 🌷 🦋🦋🦋
2.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 👆ببینید و بشنوید علت گریه ها و استغفارهای نیمه شبهای شهید محمد رضا تورجی زاده رو برای کدامین گناهم بگویم الهی العفو مهربان خدای من 🌷 🌷 🌟شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات ♥️ 🥀•• 🍃🌸🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمّد وَعَجِّل فَرَجَهُم وأهْلِك أَعدَائَهُـم أجمَعین🌹🌸🍃 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ کسے بیاید من را دعــوت ڪند بہ رفـتــن. بہ " رفـتـن" از تمـــام ڪسانے ڪہ رفــتہ اند و من هــنوز در آنها مانـــــده ام! رزقک_شهادت🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری 🔹پدرش متوجہ مےشود ڪہ صادق و دوستانش تیمے را تشڪیل داده اند و با مبالغ ناچیز خوار و بار تهیہ مےڪنند و شبانہ بہ حاشیہ‌نشینان شهر آذوقہ مےرساندند. این ڪار نشان از آن داشت ڪہ واقعاً بہ درسهایے ڪہ از امام علے(؏) گرفتہ بودند عمل مےکردند، آنطور نبود ڪہ‌ بشنود و عمل نڪند... 📝راوے:مادر شهید 🌷 ⇦ولادت:۱۳۶۷/۲/۲ ⇦شهادت: ۱۳۹۵/۲/۴ ⇦محل شهادت: حلب سوریہ ⚪️✨اَللـّٰهُمـَّ صـَل عـَلـےٰ 🕊✨مـُحـَمـَّدٍ وَّ آلِ محمّـد ⚪️✨وَعــَجــِّلْ فـَرَجـَهُمْ . 🦋🦋🦋
۱ من و خواهرم هر دو بچه بودیم که پدر و مادرم توی ی تصادف فوت کردن و ما هم بخاطر اینکه کسیو نداشتیم اومدیم پیش پدربزرگمون که پدر مادرمون بود میرمرد عصبی و بی حوصله ای بود اما هر دو مون رو بزرگ‌کرد درسته که هم ما و هم اون اذیت میشد ولی نگهمون داشت و گفت نمیذارم برید بهزیستی خواهرم وقتی بزرگ شد بعد از دیپلم شوهر کرد خودش شوهرش رو دوست داشت اما از نظر من ی ادم بی مسئولیت هیز بود جرات اینکه به فریبا بگم رو نداشتم هر بارم‌که از شوهرش تعریف میکرد فقط تایید میکردم اگر تایید نمیکردم دلش میشکست و ناراحت میشد منم هیچی بهش نمیگفتم همینکه با هم خوش بودن و خواهرم از زندگیش راضی بود برام کافی بود با تلاش و زحمت زیاد موفق شدم برم دانشگاه اونجا همه جور ادمی بود ادامه دارد کپی حرام
22.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:تین،العلق🦋 من سوره:تین :1الی8 :کامل من سوره:العلق :1الی5 :الاستاد:ابوالعینین شعیشع اجراشده:حرم مطهرحضرت علی بن موسی الرضا(ع) سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ لحظۂ تولدتـان شروع پرواز است ، بـرای پرستـوهـا و خاطرہ ماندنی ، برای تمام آسمانهـا ... شهید حاج یونس زنگی آبادی🌷 شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 تولدتان مبارک.. 🦋🦋🦋