eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۲۸ آبان سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج): 📖: 💢هشت سالی که با آقا محمد زندگی کردم یادم نمیاد هیچ وقت دست خالی بیاد خونه،هر وقت میومد معمولا یک شاخه گل، نه دسته گل ،دستش بود،و من اونا رو خشک میکردم و نگه میداشتم ایشون به شوخی میگفتن،نترس بریز اینا رو بره بازم برات میخرم. 🌺به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ 🔷تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۲ 🔷مزار شهید: گلزارشهدای امام زاده‌علی‌اکبر چیذر 🔷محل‌شهادت: سوریه،حرم بی‌بی زینب(س) 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
3 شش ماه گذشت که تو خونمون زمزمه ی اومدن خواستگار جدید برای من شد. می گفتن خواستگار جدید خیلی پولداره و خانواده ش کلی دارایی دارن. ولی من انتخاب خودمو کرده بودم و حرفای هیچ کدوم برام اهمیت نداشت. عمه م رو که خیلی دوستش داشتم فرستادن سراغم که راضی شم و بیام به مجلسی خواستگاری . بلاخره اونقدر اصرار کردن که قبول کردم برم. تو مجلس شرکت می‌کنم اما هرطور شده به خواستگارم می‌گم من یکی دیگه رو می خوام . شب که شد خواستگار ها اومدن. با اینکه آب به دست و صورتم زده بود و کمی آرایش کرده بودم اما بازم چشمام پف داشتن و مشخص بود که گریه کردم. بابام که مشخص بود که از این پسر خیلی خوشش اومده بود خنده از رو لباش نمی‌رفت. خودم که حتی نگاهش نکردم. من که دل به یکی دیگه‌داده بودم حالا چطور به یه مرد دیگه به چشم خواستگار نگاه کنم! ادامه دارد. کپی حرام.
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... ۲۸ آبان سالروز شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج):🕊شهید مدافع حرم محمد سخندان 🖋 روایت مادر شهید محمد وقتی کوچک بود، هنگام خواندن قرآن، زیر تمام کلمات مرتبط به شهید و شهادت خط کشیده است؛ آیه را جدا می‌نوشت و با معنی آن را حفظ می‌کرد. از بچگی به شهدا علاقه داشت اما اصلا فکر نمی‌کردم که به این زودی به این قافله بپیوندد. من حتی بعد از شهادتش هم راضی نبودم و بی‌تابی می‌کردم. تا اینکه خوابش را دیدم. نکاتی را به من گفت و من مجبور شدم که راضی شوم. الحمدلله الان راضی‌ام. 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋
﷽ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌿 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌿 پنجشنبه.که.می.آید... باز دلتنگ شهیدان می شوم بی قرار یاد یاران می شوم یادآنانی که مجنون بوده اند تشنه اروند و کارون بوده اند 💐شهدا را یاد کنیم با ذکر یک صلوات ✨ ﷽ 🌿 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌿 🦋🦋🦋
🔖 نام : حمیدرضــــا نام خانوادگی : ضیایــــی نام پدر : علی‌اعظم تاریخ تولد : ۱۳۴۹/۳/۱۷ - تهران🇮🇷 دین و مذهب : اسلام شیعه وضعیت تأهل : متأهل ملّیـت : ایرانی تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۸/۲۹ - البوکمال🇸🇾 مزار : تهران - بهشت‌زهــــرا سلام‌الله‌علیها ، قطعه ۲۴ شهید «حمیدرضا ضیایی» متولد سال 1349/3/17 بود که در سن 15 سالگی به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و در لشکر 10 سید الشهدا(ع) به عنوان دیدبان مشغول جهاد در راه خدا شد. او در سال 1366 در عملیات کربلای 5 از ناحیه پا مجروح شد و پایش از زانو قطع شده بود و پای مصنوعی داشت و مدال پر افتخار جانبازی را به گردن آویخت. او در حالی که فرماندهی ادوات تیپ زینبیون را بر عهده داشت، در آخرین مرحله پاکسازی داعش در سوریه، در تاریخ 1396/8/29 در شهر بوکمال بر اثر اصبات تیر تک تیرانداز های داعشی به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض شهادت نائل شد. حرم_حمیدرضا_ضیایی 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋
💠 عــاشق اهل‌بیــت علیهم‌السلام و جانبــاز دفاع‌مقدس که با پای مصنوعی هم مدافع حرم شد ⬅️ شهیــــد حمیــدرضــا ضیایــــی ▫️شهید حمیدرضا ضیایی در دفاع‌مقدس از ناحیه پا مجروح شد و پایش از زانو قطع شده بود و پای مصنوعی داشت؛ وقتی که موضوع دفاع از حرم پیش آمد،به رغم اینکه جانباز بود و پای خود را از زانو از دست داده بود، به‌خاطر انگیزه بالایی که داشت راهی جبهه مقاومت شد. ▫️با توجه به اینکه یکی از پاهایش قطع شده‌بود، خیلی مصیبت کشید تا به جمع مدافعان حرم بپیوندد؛ حتی تاول‌های روی پا و زانویش نیز باعث نشد که حمیدرضا اندکی گله یا احساس خستگی کند و او عاشورا را در نبرد سوریه می‌دید. ▫️حمیدرضا در سوریه به آن معنا مجروح نشد، ولی نوع کارش طوری بود که در یک عملیات کمرش آسیب دید، پای مصنوعی‌اش هم دوبار شکست که خانواده‌اش برای او پای یدکی فرستادند. هر دفعه که به ایران برمی‌گشت، پایش را معالجه می‌کرد و وقتی یک مقدار بهبودی حاصل می‌شد دوباره عازم سوریه می‌شد. شهید 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌷🍃 ‌ 🌷 اصرار داشتند هرچه زودتر در بهترین حالت خدا را ملاقات ڪنند... 🌷دنیایی نبودند اما ما تازه می‌خواهیم سعۍڪنیم ڪه گناه نڪنیم... ‌ 🕊🌷 و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ خوشا آنانکه در این باغ چون گل صباحی چند خندیدند و رفتند خوشا آنانکه در میزان وجدان حساب خویش سنجیدند و رفتند🌷 به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 🌷 عکس از آلبوم شهید سید حسین عباسقلی زاده ( ایستاده نفر وسط ) از شهدای ارتش جمهوری اسلامی و از شهدای روستای اطاقسرا که در تاریخ 1359/8/29 در منطقه اندیمشک بر اثر اصابت ترکش به فیض شهادت نائل شد. 🌷شهید سید حسین عباسقلی زاده از شهدایی بود که اشتباها به جای شهید دیگری در بهشت زهرا ( س ) تهران دفن شده که پس ازمدت دو هفته ، شناسایی آن شهید، شهید سید حسین عباسقلی زاده به زادگاهش بابل انتقال داده شد. روحش شاد و یاد و نامش گرامی باد❤️ نفرات بالا: سمت چپ : 1- آقای مهدی حیدرنژاد 2- شهید سید حسین عباسقلی زاده ردیف پایین: 3-؟ 4-؟ 5-آقای عسکری( سهراب) چرچیان 6-؟ عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🌼اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋،
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ مےدانے, آرزوے مادرےام، دامادےاٺ بود;😭 اما, مُـ‌هــرے ڪہ درشناسنامہ‌اٺ خورد، مےارزد بہ تمام آرزوهاے مادرانہ‌ام.. 🕊شـ‌هید مدافع حرم 🕊حاج مسعودعسگری و باد. ─┅═ঊঈ🕊🕊🕊ঊঈ═┅─ "" اللَّهمَّﷺصَلِّﷺعَلَىﷺمُحمَّـدٍﷺوآلﷺِمُحَمَّد 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📸 پرستاران غزه صبر را معنا بخشیدند 🔹به مناسبت روز پرستار از جدیدترین دیوارنگاره میدان ولیعصر (عج) با شعار «پرستاران غزه صبر را معنا بخشیدند» رونمایی شد. 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💔ماسینه زدیم، بیصداباریدند ازهرچه که دم زدیم آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم از آخرمجلس شهداراچیدند💔 فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
4 حرفاشون که تموم شد گفتن جوونا برن تو اتاق حرفاشون رو بزنن. همراهش رفتم به داخل اتاق نشستیم که سرمو پایین انداختم . یاد دفعه قبل افتادم که با محمد به این اتاق اومدیم. بغض بدی به گلوم افتاد. صداش به گوش خورد_ خب حدیث خانم اگه حرفی دارن می‌شنون. سرمو بالا گرفتم و با بغضی که تو صدام بود لب زدم_ آقا بهروز شما مرد خوبی هستین اما حقیقتش من.... نتونستم حرفمو ادامه بدم. همونطور منتظر نگاهم می کرد . چطور جمله مو کامل می‌کردم! گلوم پر از بغض بود. سئوالی گفت_ شما چی ؟ به سختی دهن وا کردم _ من یکی دیگه رو دوست دارم اما خانواده م می‌خوان که من به شما بله بدم! رنگ نگاهش پر از ترحم شد و همونطور خیره نگاهم می‌کرد. ادامه دارد. کپی حرام.