💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#دلتنــــگ
ای هادی دلم...
☘دريايي كه در آن گام نهادي پر بود از صيادان،
☘ اما تو فقط خورشيد را مي ديدي و
پيش مي رفتي، 🍃اگر در دام اسيرهم مي شدي خود را
رها مي كردي كه باز پيش بروي.
🍃چه دستاني را كه نگرفتي و سوي روشنايي نبردي
🍀چه وجودهايي را كه از تور صيادان رها
نكردي و به دل دريا نسپردي
🍀چه زيبا رفتي ابراهیم....
گاه كه دلم مي گيرد ،
با خود مي گویم...
گفتنی نیست.....
.
.
گمنامیات را میخواهمُ بس....
#ابراهیم_دلها
#ابراهیم_هادی
#هادی_دلم
روزتون آرام و سرشار از یاد خدا و شهدا
🦋🦋🦋
974.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"
آقایِ امام رضا!
آرامتر ببر دلِ ما را، شکستنیست
💚تقدیم به صاحت مقدس امام رضا💚
💟صلوات خاصه حضرت رضا( ع)
🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷
🌷 الصِّديقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 كَأَفْضَل ما صَلَّيْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائك🌷
🌷وأوﻻدك🌷
🌷اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدوآلِ مُحَمَّد🌷
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌹"کلنا عباسک یا زینب"💚
🌷در دفاع ازحرمت ما بخدا بیداریم
🌷دلی از جنس علی اکبر وقاسم داریم
🌷غم نباشد به دلت چون حرمت می ماند
🌷مرگ برما که اگر دست زتو برداریم
💚شادی ارواح پاک شهدای مدافع حرم صلوات💚
🌿🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌿🌻مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌿🌼وَعَجِّلفَرَجَهُــم
.
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
ازکـویرِخشك بـردریاسـلام
هـرنـفـس بـر زاده ى زهـراسـلام
بازمـیگـویم بـه توازراه دور
یاحـسـیـن بـن عـلـی ع
آقاسـلام
الْسَلٰامُ عَلَیْکَ یٰاابٰاعَبْدالّله الْحُسَین
ًً🍁کــَرًبلا🍁
برای دلی که کربلا نرفته بخوان:
" أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوَّء "
روزهایی خواهد آمد...
که من نخواهم بود 😔
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌸به مناسبت سالروز #تولد #شهید_احمد_کاظمی
🔹تاریخ تولد : ۲ مرداد ۱۳۳۸
🔹تاریخ شهادت : ۱۹ دی ۱۳۸۴
🌸مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان
#سالروزولادت..🌸🎊🌸🎊🌸🎊🌸
#۲مردادماه سالروززمینیشدنتمبارک
🎈🎁🎊🎉🎂
#شهیدحاجاحمدکاظمی
هدیهبهروحپاکش #پنجصلوات
🌿🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🌿🌻مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🌿🌼وَعَجِّلفَرَجَهُــم
.
🦋🦋🦋
از ترس خشکم زد. نمی دونم چرا من انقدر از ساسان حساب میبرم. ساسانم نگاهش روی من قفل شد. آقای امیری نجاتم داد با دست زد پشت کمرم
_راه بیفت برو سمت اتوبوس بچهها پشت سر تو میان
چشمی گفتم و پا تند کردم به سمت اتوبوس صدای آقای امیری به گوشم خورد
_بچهها سریع ساکهاتون رو بردارید بریم تو اتوبوس صبحانه رو تو ماشین میخوریم.
با شنیدن اینکه گفت ساکها رو بردارید خواستم برگردم ساکم رو از ساسان بگیرم اما جرات نمیکنم از طرفی هم میدونم اینم یکی از بهانههاش میشه که ساکتم انداختی گردن من. به راهم ادامه دادم و اومدم تو اتوبوس صندلی پشت راننده رو انتخاب کردم که ساسان تو نگاه فرمانده پایگاه و رانندهها باشه کمتر منو اذیت کنه از شیشه اتوبوس نگاه کردم بچهها همه میدویدن به سمت اتوبوس اما ساسان آروم قدم برمیداشت و این کارش خیلی به نفع منه چون اگه زود بیاد تو اتوبوس برای اینکه قدرت مانور داشته باشه که منو اذیت کنه میگه بریم ته اتوبوس اما اینطوری بچه ها صندلیها رو پر میکنن اونم مجبوره که کنار من بنشینه. آخرین نفری که از پله اتوبوس اومد بالا ساسان بود هنوز همون نگاه تند و غلیظش رو به من داره. نشست کنارم کامل چرخید سمت من. چشمهاش رو ریز کرد
_مقصد این اتوبوس کجاست؟
کمی جا به جا شدم
_داداش گفتم که خرمشهر
کشدار پرسید
_کجای خرمشهر؟
هر دو دستم رو باز کردم
_همّه جاهای دیدنیش
ریز سرشو تکون داد
_مثلاً
من و منی کردم
خب اسمش روشِ دیگه یه شهر خرم و سرسبز میتونیم هرکجاش که دلمون خواست بریم
تهدید وار آهسته لب خونی کرد
ماهان میکشمت من و فریب میدی؟
دستپاچه گفتم
_داداش چه فریبی؟
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
4_5825874724705538693.mp3
زمان:
حجم:
40.62M
سلام خدمت دوستان
سخنرانی استاد شجاعی رو گوش کنید سخنرانی داشتن در گلزار شهدا در مجلس استغاثه به امام زمان عج
دوستان استاد تصریح کردن که منتظر فتنه های بزرگ در مخصوصا امسال باشید، فرمودن سال سال فتنه هست ، مشخصا فرمودن سال سال فتنه هست
گفتن تلخی های زیادی قراره ببینیم
ابروریزی ها
ترورها
کشته شدنها داریم
خودمون اماده کنیم
فرمودن خوشحال باشید چون هر چی فتنه ها زودتر اتفاق بیفته حضرت زودتر ظهور خواهند کرد
فرمودن خوب شد ک شهید رئیسی رفت و اینها اومدن روی کار ، چون اگه شهید رئیسی میبود حالا حالاها منافقین رسوا نمیشدن ، خیلی جالبه استاد گفتن خوشحال باشید!!!!
دقیقا برعکس تفکر بعضی از ماها ک فکر کردیم با روی کار امدن اینها ظهور عقب میفته
فرمودن خدا خواسته که فتنه ها جلو بیفته!!!!
فرمودن خدا دعاهای شمارو مستجاب کرده و خواسته فتنه ها زودتر اتفاق بیفته
فرمودن شرط اتفاق افتادن ظهور همین فتنه هاست
🌺ظهور بسیار نزدیک است🌺
@Zohorbesyarnazdikast
🌴اللهم عجل لولیک الفرج🌴
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#عملیات_مرصاد کمینگاه الهی رزمندگان اسلام دربرابر #دروغ_جاویدان
و گروهک تروریستی #منافقین بود
که صحنه دفاع همه جانبه ملت بزرگ ایران و مردم دلاور #کرمانشاه را متجلی ساخت.
🔹حوالی ساعت ۱۵ سومین روز مرداد ماه 1367 بود که ارتش عراق و گروهک منافقین، پا در منطقه سرپل ذهاب گذاشته و حرکت خود را از جنوب گردنه پاتاق به سمت شهر کرند آغاز کردند؛ به خیال اینکه مردم از وضعیت کشور ناراضی اند، پا در مسیر گذاشته و منتظر بودند مردم به استقبالشان بیایند و تا تهران همراهشان باشند.
🔹بعد از ورود به تهران تا 48 ساعت هر کاری خواستید بکنید و هر کسی را که خواستید، بکشید تا اینکه من فرمان عفو عمومی بدهم.» این سخنان از اولین جملههای مسعود رجوی در شب عملیات فروغ جاویدان بود.👇
https://www.yjc.ir/00TQdz
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
جمله ،جااااااانم... جااااااانم... محمود .
او،در اوج درگیری و اضطراب
به همه ی مان آرامش میداد .
تک و پاتک ( حمله و ضد حمله) و حتی خط نگهداری حجم تماسمان با ادوات و توپخانه زیاد بود،
به طوری که در تمامی ساعات روز و شب صدای محمود محمود پشت بی سیم به گوش میرسید .
به نظرم یک چیزی که همه را بی ملاحظه کرده،به طوری که سطح توقع و انتظار همه را از ادوات بالا برده بود پاسخ شهید محمود رادمهر به تماس ها بود .
کلمه ی جااااااانم... جااااااانم... محمود .
در اوج درگیری و اضطراب به همه ی مان آرامش میداد و از طرفی ما را نیز متوقع کرده بود .
و چه کسی میداند شاید در خواست خمپاره از ادوات و محمود محمود بچه ها
بهانه ای بود تا ،جاااااانم جاااانم محمود شهید رادمهر از التهاب شان بکاهد .
راوی: همرزم شهید
🌷شهید محمود رادمهر🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
📎یادش_باصلوات
📎اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🦋🦋🦋
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
چرا باید #جاریم اینو یادم میداد 😳
بهش میگم اسم کِرِمی که زدی بگـو
لکای صورتتو با چی پوشوندی ؟؟
برگشته میگه نپوشوندم با #وایتکس_پوست لکامو نابود کردم و هیچی دیگه نمیزنم ب پوستم😳🤯
❄لینک اینجارو داد گفت ترکیباتش اینجاس👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1784283524Cade13cf0a9
تستش کردم هنگ کردم😨 ببینید شماهم🤌
تو پایگاه میگفتن این ارودی راه نوره
از اینکه متوجه نشده بود راهییان نور رو گفت راه نور خندم گرفت ولی جرات خندیدن ندارم خودم رو کنترل کردم گفتم
_داداش راه نور نه راهییان نور
حالا همون چه فرقی میکنه اینها نمیرم دنبال جاهای تاریخی خرمشهر و یا به قول تو جاهای سرسبز رو ببینن دارن میرن اونجایی که یه مدت توش جنگ بوده
_خیلی خوبه که بریم اونجاها رو ببینیم
یه چشم غره بهم رفت و آهسته غرید
_کله پوکِ بی شعور حال روحی من خوب نبود گفتم بیام اردو دلم باز شه نه اینکه برم جایی که نه امکاناتی هست و نه تفریحی
هرچی کردم یه جوابی بهش بدم هیچی به ذهنم نرسید خیره شدم تو چشماش که صدای آقای امیری توجه من رو به خودش جلب کرد
_ماهان جان
سر چرخوندم سمتش
_بله
با دستش صندلی کنار ما رو نشون داد _بشین اینجا من یکم با داداشت گپ بزنم
خوشحال از این پیشنهاد تو دلم گفتم _وااای تو فرشته نجات منی
از پیش ساسان بلند شدم یه نفس عمیق و راحتی کشیدم نشستم روی صندلی آقای امیری
امیر محمد صدام کرد
_ماهان بیا پیش ما
رو کردم به داداشم ساسان
_من برم عقب پیش دوست هام بشینم
با تکون ریزی که به سرش داد فهمیدم که میگه برو...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
جمعه ها و ایام تعطیل داستان نداریم