eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
7.2هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌺لبخند زدے و آسمان آبے شد شبهاے قشنگ بهار مهتابے شد✨ 🦋پروانہ پس از تولد زیبایت🎊 تا آخر عمر غرق بےتابے شد💞 💐 : ۱۳۵۰/۰۷/۰۱ 🎂🎉🌷 ┄ 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ گرامی می داریم یاد و خاطره هشت سال دفاع ملت ایران در برابر دشمن بعثی را، مردمانی از جنس آب و آتش، از جنس ایثار و مردانگی، ازجنس مرگ و شهادت، مردمانی از خاک پاک ایران که چنین خاطره بزرگ و به یادماندنی از خود به جا گذاشتند... مردان و زنانی که اجازه ندادند حتی یک وجب از خاک اهورایی به دست دشمنان دون افتد و مردانه ایستادند و عاشقانه بر خاک افتادند اما خاک به دشمن ندادند.. . راهشان پر رهرو و یادشان تا ابد بر دل‌های ما به یادگار و نامشان تا روزگار روزگار است بر تارک تاریخ وطن خواهد درخشید. 🚩 خدایا برای دفاع از دینت، دویدم و افتادم و بلند شدم. ... خدایا ثروت دستانم وقتی است که سلاح برای دینت به دست گرفتم. 🚩 خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است. ... خدایا سپاس که مرا از اشک بر فرزندان فاطمه(س) بهره‌مند نمودی بخشی از وصیت حاج قاسم سلیمانی. 💔😔... دلم سنگر استــ و من عمری .. مشغول به .. دفاع مقدس سی‌ویکم_شهریور 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 😊 یعنی مُو بارها شده به خدا گُفتُم خدایا؛ به ما توفیق توبه نده... مُو هَمی رِه دوست دِرُم با هَمی مدلی که هست ... دوست دِرُم موقع شهادت هَمی طوری شُم ... که تو به بقیه ثابت کنی که بابا؛ هر خری می‌تونه درست بشه ... اگر همه قدیس بشن که شهادت دست نیافتنی میشه!... . 📎پ ن:صحبت های شهیدرضاسنجرانی با لهجه شیرین مشهدی، شادی روحشون صلوات🌷 🌷 .....🕊🌸 🕊صبحتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
📨 💠شهید منوچهر سعیدی مادر شهید نقل می‌کنند: منوچهر در سن دوسالگی بیماری سختی به اسم فلج اطفال گرفت؛ دوستانش که همه دچار این بیماری شدند یا مردند یا فلج شدند! منوچهر را برای درمان به استان همدان پیش دکتر شوشتری بردیم. دکتر از درمان منوچهر ناامید شد. دارو نوشت و گفت: ببریدش خانه🏠 پیش هر دکتری می‌بردیمش، جوابمان می‌کرد. او را در اتاق خواباندم؛ رویش را پوشاندم،خیلی حالش بد بود. با خودم گفتم: اگر قرار است بمیرد، لااقل در خانه خودمان بمیرد😞 وقتی همه درب‌ها را بسته دیدم، به سید و سالار شهیدان، امام حسین علیه‌السلام متوسل شدم. گفتم: آقاجان! شما اُم‌ّالمصائب هستید! پسر من فقط دوسال دارد، آرزویم اینه فدایی شما و اهل‌بیت بشه! آقا هم جواب ما را داد و منوچهر حالش خوب شد و بعد از دوهفته در کمال ناامیدی پسرم بهبود یافت🥰 بردیم پیش دکتر معالجش، گفت: این یک معجزه است؛ کسانی که این بیماری را می‌گیرند یا می‌میرند یا فلج می‌شوند. پس از سی‌سال از آن بیماری، عشق منوچهر به اهل بیت از او یک مدافع واقعی ساخت تا بتواند به اندازه دستهایش، پرچم دفاع از حرم را بالا نگه دارد🕊 🎂 🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
🌷 بعضی از بیمارای آسایشگاه طوری بودن که هیچ کس حتی طاقت دیدنشون رو نداشت، چه برسه به اینکه ازشون نگهداری کنه؛ ولی صدیقه میرفت اونا رو می شست و کاراشون رو انجام میداد و اصلا هم از این کار ناراحت نمی شد. 🌷 کلا آدم پر دل و جرأتی بود؛ واسه همین هیچ وقت دنبال کارای کوچیک و راحت نمی رفت. 🌷 همیشه آخر هفته ها یا تو آسایشگاه کهریزک پیداش می کردیم یا بیمارستان معلولین ذهنی نارمک. 📚 برگرفته از مجله امتداد/ شماره ۳۰🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
🌷 خیلی باغیـرت بـود. همراه خـواهرانم رفته بودیم خانه اش. خـانه هم مقداری گرم شده بود. بهش گفتم: «محمد! پنجره را باز کن تا هـوای تازه داخـل اتاق بیاید.» 🌷 با خنـده اش فهمیدم که این کار را نمی کند؛ چون اتاق شان طوری بود که از بیرون خانه دید داشت. 🌷 خیـلی کیـف کـردم؛ بلـند شدم بوسیدمش! گفتـم: «قـربونت بـرم داداش با غیـرت خـودم. ما حجاب مان را رعایت می کنیم؛ تو بلند شو پنجـره را بـاز کن.» 📚 هفت روز دیگر/ بقلم مصیب معصومیان 🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
🔸 صدایش کردم که بیاید و غـذا بخورد. جـوابی نداد! عاشـق قـورمه سبـزی بـود. رفتم سراغش و دیدم غـرق مطالعـه است. یکی از کتابهای شهید مطهری دستش بود و سخت مشغول خواندن. 🔹 از اتاق آمدم بیرون و غذایش را بردم داخـل و کنارش گذاشتم. به غـذا نگـاه هم نکرد! انگـار نگـاهش چسبیده بـود به واژه های کتـاب. صدایش کردم و گفتـم: «برات غذا آوردم! پاشو غـذاتو بخور!». فایده ای نداشت؛ انگـار صـدایم را نمی شنید. چنـد بار صدایش کـردم تا متوجه شد و نگـاهم کرد و تازه گفت: «بلـه! چـی شـده؟!» 🎙 راوی: خواهر شهید 🌹شهید عبدالحسین خبری 📚 آسمـان خبـری دارد بقلـم گـروه روایتـگران شهـدای دزفـول🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
• پیش نماز نیامده؛ - آقـارضـا بسم الله! - اصـرار نکنین! سجـده هام طولانیه ها! - بهتـر! یا اللـه بایست! • سجده ی آخـر خیلی طولانی میشود! همـه خسته میشوند؛ زیر چشمی نگاه می کنند. • بـه چـادرش رفتـه!! • تا می خورد کتکش میزنند! 😁 🌷 شهـید رضـا قنـدالـی🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
868.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارگران را تا زنده‌اند تکریم کنیم...💔 پست_ویژه ایران_تسلیت
🌷 می خواستم بگویم که انقـلاب کردن راحت است ولی انقـلابی ماندن مشکل. در این راه باید زجـر بکشید؛ مشقت بکشید. مگـر از فاطـمه زهـرا (س) بالاتـر هستیـم؟ بـرای تعـالـی اسـلام سیـلی می خورد؛ خـون دل می خورد. 🌷 من در یکسال اخیر عمرم بر صحبت گرانمایه شهید مظلوم بهشتی رسیدم که می گفت:«خـون دل خوردن از خون دادن مشکل تر است.» باور کنید چقـدر در این یک سال بعد از شهـادت دوستانم، زخـم زبـان از مدعیان حـافظ انقـلاب خوردیم و بـرای بقـای انقـلاب و حفـظ وحـدت تحمـل کـردیم. 🌷 حال از عمق جان فریاد می زنم: حـزب اللـه! چشم و گوش خـود را بـاز کنید. گرگهای در لباس میش را زیرکـانه از یکدیگر جـدا کنید. حواستان را جمع کنید؛ بزرگترین ضـربه را در صدر اسـلام منافقین زده اند و افــراد دو چهــره بـودند. الان حزب الله را تـرور فـکری و شخصیت می کنند. الان نیروهـای انقـلاب را افـرادی پیدا می شوند که خـراب کنند. 🌹 شهـید محـمود رضـا عنـداللـه🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨ 🌤 🍃🌷🍃🌷 @shahidma 🍃🌷🍃🌷
بعد از مکث کوتاهی گفتم ببین مامان مامانم یه جیغ بنفش زد من ببین، نبین سرم نمی‌شه حرف بزن بگو بچه‌ام کجاست؟ هاج و واج از رفتار مامانم ساکت زل زدم بهش خم شد سمت من که چنگ بزنه پیرهن منو بگیره بکشه سمت خودش که سریع خودمو کشیدم کنار و تو درگاه در وایسادم با لحن اعتراض آمیزی گفتم عه چرا اینجوری می‌کنی آدم می‌ترسه یه داد زد تو می‌ترسی پوست همه ماها رو کندی از چی می‌ترسی می‌فهمی که من یک هفته مثل اسفند رو آتیشم رحم تو دلت نیست من تو رو اینجوری بار آوردم میگی ساسان فقط بهت بگم جاش امنه بهت بگم میری بهش میگی ماهان گفت بعد دیگه برادری ما برای همیشه تموم میشه رو برگردونم که کفشامو پام کنم برم بیرون ا لحن ملتمسانه‌ای صدام زد ماهان نرو ماهان بیا بگو ببینم ساسان کجاست دلم برای این لحنشو ناله زدنش سوخت برگشتم پیشش جنبتو ببر بالا قول بده به کسی هم نگی برات تعریف کنم بگم ساسان کجاست سری تکون داد باشه قول میدم نگم بگو کجاست ابرو دادم بالا مامان قول دادیا باشه قول دادم بگو ساسان کرج خونه مادربزرگ عرشیا دوست ساسانه گری توی ابروهاش انداخت واسه چی اونجا رفته آخه اکرم اونجاست محکم زد پشت دستش وای خاک بر سرم این زنه کی هست مادربزرگ عرشیا یه زن مومن خوب تازه ساسان دختره رو عقد موقتش کرده مامانم زل زد تو صورت من عکس کوتاهی کرد پرسید چیکار کرده عقدش کرده عقد دائم که نه از این عقدای موقت اونم فقط برای اینکه محرم باشن با هم حرف بزنن فاطمه خانوم مادربزرگ عرشیا گفته حتی شما تنهایی هم حق ندارید با هم حرف بزنید باید در حضور من باشه
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 و إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحيمُ و معبود شما، معبود یگانه‌ای است که جز او هیچ معبودی نیست، [و اوست] بخشایشگر مهربان. بقره/۱۶۳ ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄ ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄ ┄┅┅❅🌸❅┅┅┄┄┅┅❅🌸❅┅┅┄