eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
8.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7.3هزار ویدیو
122 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
بابام و پدر شوهرم رفتن و من تنها موندم با کلی فکر و خیالات با کلی ترس با کلی اضطراب برای آیندم برای آینده دخترم خدایا چه بلایی قراره سرمون بیاد؟ خدایا تو که می‌دونی سلمان از روی عمد این کارو نکرده همش یه اتفاق بوده خدایا خودت به دادمون برس کمکم کن که پدرم این بار با رضایت برگرده. چند ساعتی گذشت که برگشتن سریع به استقبالشون رفتم خیلی مضطرب بودم _بابا چی شد؟ هر دو سرشون پایین بود و می‌دونستم که بازم موفق نشدم که رضایت بگیرم ناامید شدم بازم رفتم تو اتاقم و شروع کردم به اشک ریختن دلم خیلی گرفته بود. کاش همه اینا یه کابوس بود که می‌شد ازش بیدار بشم. امروز وقت ملاقات بود و از اونجایی که منم خیلی دلتنگ بودم لباسامو پوشیدم و چادرمو سر کردم که راهی زندان بشم برای ملاقات سلمان. انیس رو به مامانم سپردم و از خونه بیرون اومدم و سوار تاکسی شدم. ادامه‌دارد. کپی حرام.