eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
2 بحث سر گم شدن وسایل بود که حسین شوهر رضوان به تعریف از رضوان گفت_ رضوان همیشه وسایل منو جدا می‌ذاره و خیلی مراقبه که چیزی گم نشه. احسان با صدای بلند شروع کرد به خنده و گفت_ برعکس مرضیه که از روی عمد وسایل منو گم و گور می‌کنه! این حرفو که شنیدم شاکی نگام رو بهش دادم اما سعی کردم که خونسردی خودم رو حفظ کنم. با آرامشی گفتم _ وا احسان جان من کی وسایل تو رو گم کردم؟ احسان با پوزخندی گفت_ وسایل من که از دست تو در امان نیستن! همشون رو گم و گور میکنی! داشت بهم تهمت می‌زد من هرگز وسیله‌ای را ازش گم نکرده بودم خودش بود که با سهل انگاری وسایلش رو گم می‌کرد و الانم گردن من انداخته بود. ادامه‌دارد. کپی حرام.
3 حرصم گرفت و عصبی گفتم _ به خدا من همچین کاری نکردم . بعدش رو به رضوان ادامه دادم _ همیشه خودش وسایلش رو گم می‌کنه الان می اندازه گردن من. احسان که با این حرفم عصبی شد یهو داد کشید_ چی برا خودت بلغور می‌کنی دست و پا چلفتی! بدجوری جا خوردم از اینکه جلوی دامادش فریاد می‌کشید اما اینکه همیشه جمع تحقیرم می‌کرد و حرف‌های زشتی رو بارم می‌کرد برام عادت شده بود . مخصوصاً جلوی مادرش که همیشه سنگ روی یخم می‌کرد الان که جلوی حسین دامادشون اونطوری فریاد مکشید برام غیر قابل باور بود رضوان هم که بدجوری جا خورده بود رو به احسان گفت_ داداش چه خبرته؟ احسان همونطور عصبی گفت_ مگه نمی‌شنوی داری چی میگه ؟ خودش گیجه داره منو متهم می‌کنه! ادامه دارد. کپی حرام.
4 باورم نمی‌شد که داره این حرفا رو می‌زنه! اشک تو چشام جمع شده بود . صدای رضوان تو گوشم پیچید_ داداش داریم شوخی می‌کنیم دیگه چرا عصبی میشی؟ احسان با عصبانیت گفت_ من که به شما کاری ندارم! طرف حسابم این زنه که جز بدبختی هیچی ازش نصیبم نشده. این حرفارو که شنیدم با بغضی که تو گلوم بود ایستادم و به آشپزخانه رفتم . یه مدت بعد خواهر شوهرم رضوان اومد خداحافظی گرفت و رفتن . هنوز ذهنم درگیر بود دلیل این رفتارهای احسان را نمی‌فهمیدم احسان با هیچکی بدرفتاری نمی‌کرد جز من! حتی دخترمون رو هم خیلی دوست داشت اما رفتاراش با من کاملا فرق داشت. احسان عصبی به داخل آشپزخونه اومد سریع از جام پاشدم. ادامه دارد. کپی حرام.
5 احسان با عصبانیت سری تکون داد و گفت > پس که جواب من رو میدی‌ها صداشو بالاتر برد_ به چه حقی منو جلوی خواهرم و حسین سکه یه پول می‌کنی؟ این بار بدون ترس جوابشو دادم _ تو چرا دست از این رفتارات برنمی‌داری؟ به چه حقی تو جمع منو دست پا چلفتی خطاب می‌کنی؟ اینکه بار اول نیست! جلوی مادرتم همین حرفا رو می‌زنی. احسان با پوزخند گفت_ مگه دروغ گفتم؟ تو یه دست و پا چلفتی هستی که اگه من نمی‌گرفتمت کسی حاضر نبود باهات ازدواج کنه. متاسف سری تکون دادم و با گریه گفتم _ من دیگه نمی‌تونم این زندگی رو ادامه بدم ! این بار اولی نیست که پیش بقیه منو خورد می‌کنی! همین فردا اول وقت میرم دادگاه درخواست میدم. با تمسخر سری گفت وای خدا ترسیدم! این کارو با من نکن مرضیه من طاقت ندارم. با عصبانیت از کنارش رد شدم_ فردا که رفتم دادگاه متوجه میشی که چقدر جدی هستم! ادامه دارد. کپی حرام.
6 دلم بدجوری خون‌ بود... روز بعد احسان که از خونه بیرون رفت با اینکه فکر می‌کرد دعوای دیشب تموم شده اما من رفتم دادگاه و درخواست طلاق دادم. وقتی که در جریانش گذاشتم تازه به خودش اومد و گفت _ مرضیه به خاطر یه دعوا رفتی دادگاه ؟ با عصبانیت جوابشو دادم_ به خاطر یه دعوا؟ همیشه تو جمع منو تحقیر می‌کنی اینکه نشد زندگی! من زنتم. برای چی خجالت زده‌م می‌کنی؟ خیلی پشیمون بود و هر چقدر که احساس ندامت کرد اهمیتی ندادم. باید روی حرفم می‌موندم خواستم با دخترم نازنین برم خونه بابام اما مانع شد و قسم خورد که دیگه تکرار نمی‌کنم. منم ناچار به خاطر دخترم یه فرصت بهش دادم اما به شرط اینکه بیاد دادگاه تعهد بده که دیگه حق نداره تحقیرم کنه. احسانم ناچاراً به دادگاه اومد و تعهد داد منم بعد از گرفتن تعهد به خاطر دخترم نازنین برگشتم و سعی کردم که تحقیر و اهانت‌هایی که در گذشته بهم کرد رو فراموش کنم. سخت بود اما هر طور شد موندم و به زندگیم ادامه دادم. بچه دومم رو که حامله شدم خدا را شکر رفتارهای احسان به کل عوض شده بود دیگه خبری از تحقیر و توهین کردناش نبود. پایان. کپی حرام.
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✳ کسانیکه آرزوی همراهی با و کل را دارند ، باید خود نیز از درجامعه برخوردارباشند🔍 ♻️تجلی عینی این روحیه در جامعه و است🥰 و :👇 💫 انسان به مردم است💟 💫 وعلاقه انسان به سلامتی جامعه است🫂 💫 است🤍 💫 است🤌 و نوعی است👥👤👥👤 یعنی محدود کردن تمایلات اشخاص در برابر 🤏 در واقع ، نوعی است 🚔🚔🚔🚔🚔🚔🚔🚔🚔 🔴حضرت لوط علیه السلام در برابر گروه گناهکار پرسید: آیا درمیان شما یک نفر رشید هست تا مانع اینکار شما شود؟(سوره هود آیه ۷۸) ♦️آری اگر ما از درون مراقب خود باشیم ، و مردم از بیرون مراقب ما باشند و در راس ، نظام سیاسی و حکومتی⚖📸 ، مشوق خوبیها و مانع بدیها باشد ... خواهیم بود،چنانچه قرآن میفرماید👈(کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرونَ بِاالمَعروفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المنكَرِ وَ تُومِنونَ بِالله ، سوره آل عمران آیه ۱۱۰) 🎛 و مشتاق ظهور که خواستار است ، باید بداند که عزت یافتن کلمه توحید به و است🕋 🌕رسول خدا ص فرمود : کلمه *لااله الاالله* عذاب الهی را از انسان دور میکند ، به شرط آنکه 👈 این کلمه مبارک مورد و قرار نگیرد🚨🚨 مردی از پیامبر صلی الله علیه و اله پرسید: چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف قرار گیرد⁉️ فرمود: 👈اگر گناهان ، انجام گیرد و کسی گناهکار را نکند و او را تغییر ندهد ، به توحید اهانت شده است🔥🔥🔥(محمد محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، ج ۶ ، ص ۲۶۶) ⬅️اگر پیامبر اکرم ص فرمود : ، در زمینند✌️(میرزا حسین نوری ، مستدرک الوسائل ج ۱۲ ، ص ۱۷۹) ⬅️و اگر امیر المومنین علی علیه السلام بیان کرد: و دو خلق از اخلاق الهی است که هر کس این دو فریضه را یاری کند ، خداوند به او عزت میدهد💪(شیخ صدوق ، الخصال ، ج ۱ ، ص ۴۲) 💯قطعا آنهاییکه در ، فرمانروایان زمین شده و بدین صورت عزت می یابند ، باید با و ، چه در عصر ظهور و چه در زمانه غیبت نیز با بهره گیری از این دو ابزار ، به بپردازند🔦 🔮از همین روست که امام زمان در آغاز قیام جهانی خویش ، ودر عهد نامه ای که با کارگزاران خویش میبندد ، یکی از مفاد عهد نامه را التزام به و قرار داده و میفرماید:🥲 ⚘ أبايعكم علي أن ....تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر⚘ (علی یزدی حائری ، الزام الناصب ، ج ۲ ، ص ۱۸۲) ✍📕بر گرفته شده از کتاب شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم ، نوشته 🌹أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌹 🦋🦋🦋