eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
1 مادرم سنش خیلی از پدرم کوچکتر بود ۳۰ سال اختلاف سنیشون بود. توی دهات زندگی می‌کردیم برادرم که ۷ سالش بود من به دنیا اومدم و وقتی که ۱۰ سالم شد مادرم فوت شد هنوز چیزی از مرگ مادرم نگذشته بود که پدرم رفت و یک زن جوون دیگه گرفت و با اومدن نامادری زندگی من کاملاً نابود شد. نامادریم خیلی زن ظالمی بود داداشم رفت سربازی اما من موندم که نامادریم به پدرم می‌گفت شوهرش بدیم و زودتر از دستش خلاص بشیم پدرمم تحت تاثیر حرف‌های نامادری اولین نفری که از دهات بالا به خواستگاریم اومد رو قبول کرد و من زنش شدم. با وجود اینکه سن کمی داشتم به ناچار ازدواج کردم خیلی زود مراسم نامزدی رو گرفتن و سه ماه بعدش عقد و در نهایت من رو فرستادن سر خونه زندگیم. مادر شوهرم بدتر از نامادریم خیلی زن ظالمی بود هر روز ازم کار می‌کشید. ادامه دارد. کپی حرام.