eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
108 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
زمانیکه شونزده هفده سالم بود از نظر اقوام پدریم دختر در سن دبیرستان وقت ازدواجش بود برای همین پدرم مصمم بود اگه خاستگار خوب داشتم حتما شوهرم بده،البته چون خودمم به درس خوندن علاقه زیادی نداشتم به این نتیجه رسیده بودم که اگه کسی به خاستگاریم اومد و به دلم نشست حتما قبول کنم،،،اتفاقا چند تا خاستگار خیلی خوب هم برام اومد ولی هربار بی دلیل بهم میخورد در واقع یکی دوبار برای اشنایی که میومدند خیلی خودشون رو راغب به وصلت نشون میدادند اما دیگه به جلسه ی بعدی و رسمی کردنش نمیرسید . یک روز یکی از خاله هام گفت یکی از خاستگارهام که از همسایه های اونهاست شنیده که زن عموم بهشون گفته دختری که اومدید خاستگاریش بخاطر بیماری و عمل جراحی که قبلا داشته دیگه بچه دار نمیشه، ❌کپی حرام ❌
برای همین من هم پسرم رو منصرف کردم با اون دختر ازدواج نکنه.باورمون نمیشد من فقط یبار اپاندیسم رو عمل کرده بودم، اما زن عموم که همیشه در ظاهر خودش رو غمخوار و دلسوز ما نشون میداد با دروغ و تهمت خاستگارهام رو فراری داده باشه. وقتی مامانم موضوع رو به بابام گفت اونم قبول نکرد و گفت محاله زنداداشم همچین کاری بکنه، مامانم به بابام حق میداد و میگفت: زن عموت اونقدر حفظ ظاهر میکنه که بابات نمیتونه باور کنه چنین خباثتی به خرج میده،،،اما من حرف خاله ت رو باور میکنم ،تابحال متوجه حسادتهای زن عموت به دیگران شدم،الانم چون دخترهای خودش بزرگتر از تو هستند و هنوز ازدواج نکردند یا قصدش فقط پروندن خاستگارهای توست و شایدم میخواسته کاری کنه که خاستگارهای تورو مایل به ازدواج با دخترهای خودش کنه که در چنین حالتی اول باید اونها رو از خاستگاری تو منصرف میکرده، ❌کپی حرام ⛔️
دقیقا چندماه بعد وقتی عموم به پدرم گفته بود قاسم برقکار که خاستگار رعنا بود حالا اومده خاستگاری دختر بزرگم با اجازه ت میخوایم جواب مثبت بهش بدیم به حرفای مامانم رسیدم ،،اما پدرم باز هم قبول نمیکرد که کار زن عموم باشه و میگفت اتفاقی بوده،،، تا اینکه شش ماه بعد فهمیدیم دخترعموی دومم با یکی دیگه از خاستگارهای قبلیم که یه مغازه ی خرازی داشت داره ازدواج میکنه... اونموقع بود که پدرم دیگه حرف خاله و مامانم رو باور کرد. وقتی بابام به عموم گفته بود که زن عموم با انگ بیماری به من خاستگارهام رو فراری میده عموم پس از فهمیدن ماجرا زن عموم رو حسابی کتک زده بود، اما چه فایده خاستگارهای به اون خوبی رو از دست داده بودم و بخاطر دروغ زن عموم و محیط کوچک محل زندگیمون حالا همه فکر میکردند من بچه دار نمیشم ، ❌کپی حرام ⛔️
دبیرستانم تموم شده بود و دوسال بود که پشت کنکور مونده بودم،ولی بخاطر دروغهای زن عمو دیگه خاستگاری نداشتم، دیگه داشتم دچار افسردگی میشدم تا اینکه با پیشنهاد مامانم چند جلسه پیش مشاور مذهبی رفتم که تو اون جلسات دیدگاهم نسبت به زندگی تغییر کرد انگیزه ی بیشتری برای کسب موفقیت و درس خوندن پیدا کردم،..تصمیم گرفتم توانمندیهام رو بالا ببرم برای همین شروع کردم به برنامه ریزی و درس خوندن که در کنکور همون سال در رشته ی مامایی شهر مشهد قبول شدم، و من به دانشگاه مشهد رفتم،،،بسختی مشغول درس های دانشگاهم بودم ،،،تا اینکه سال اخر دانشگاه سرپرست خوابگاهمون بهم گفت از من خیلی خوشش اومده و من رو به پسرش که پزشکی میخونه معرفی کرده و اون هم من رو بیرون خوابگاه دیده و خوشش اومده ❌کپی حرام ⛔️
بعد از اینکه با خونوادم مطرح کردم و تحقیق به عمل اومد ازدواجمون سر گرفت، همسرم یه سال دیگه تخصص قلب میگیره،و خودمم تخصص زنان زایمان گرفتم ،،، با همسرم تو یه بیمارستان همکار هستیم.... خواستم بگم اگه روزی جایی کسی به هر دلیلی به ضرر شما کاری کرد هم اون شخص و هم کار خودتون رو به خدا واگذار کنید که خدا برای جبران همه کار براتون میکنه. من که هیچ وقت به خواب نمیدیدم کنکور قبول بشم یا همسرم تحصیلکرده باشه حالا خودم متخصص زنان هستم و همسرم پزشکه و تا یکی دوسال دیگه متخصص قلب و عروق میشه... عید پارسال که به همراه همسرم و دوتا بچه هام به خونه ی عموم رفته بودم برق حسرت و حسادت رو تو چشمای زن عموم میدیدم برای همین همیشه سوره های چهار قل رو میخونم که زندگیم از چشم بد دور بمونه.... . ❌کپی حرام ⛔️