eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی۳ هر چی در گوش زیبد خوندیم که بچه رو بده ببره و به دردت نمیخوره گوش نداد تو بهبوهه انقلاب بود که زن اول حسین رفت و زیبا شد همه کاره حالا دیگه چند سالی گذشته بود و سنش رفته بود بالا ی زن تو همسایگیشون بود با نام عفت که شوهرش فوت شده بود به زیبا گفتم هر اشتباهی کردی مهم نیست حداقل با این ربت و امد نکن ادم ی زنی و که انقدر مشکل مالی داره بیوه هم هست مدام نمیاره تو خونه ش اونم شوهر تو به زن‌اولش که این همه باهاش ساخت و کنار اومد‌ رحم نکرد حالا به تو بکنه؟ فقط بهم میخندید و میگفت بلدم شوهرمو تو مشتم بگیرم، هر چی باهاش حرف میزدیم بی تاثیر بود عفت هم رفت و امدهاش قطع نمیشد تا اینکه شوهرم بهم گفت انقد حرص نخور و سرت به کارت باشه زیبا همه رو روی انگشتش میچرخونه و نیازی به راهنمایی تو نداره فقط خودتو سبک میکنی ❌کپی حرام ⛔️
زندگی ۴ خبر اومد‌ که زن قبلیت حسین‌ گفته بچه رو بیار ببینم حسینم‌ میخواست ببره ولی زیبا ناراضی بود و میگفت نه حق نداری بِری. اما حسین بهش اهمیتی نداد و رفت زیبا خیلی حرص میخورد و خودشو به اب و اتیش میزد تو دلم میگفتم وقتی زندگی‌اون زنو صاحب شدی هیچی نبود میگفتی شوهرم تو مشتمه الان داری اونو درکش میکنی که زیبا گفت برای این بچه رو نگه داشتم چون از اون زن بدم‌میومد و میخواستم هم حال اونو بگیرم هم‌به بهونه بچه حسین نره پیشش وقتی م‌ببینه منو بچه باهم‌خوبیم بیشتر میرم تو دلش زیبا خیلی عذاب کشید و حرص خورد نمیدونم چی حسین‌براش انقدر جذاب بود که غصه بخوره و نگران از دست دادنش باشه وقتی حسین برگشت جوری برخورد میکرد که انگار چیزی نشده اما زیبا هر روز مریض و مریضتر میشد ❌کپی حرام ⛔️
زندگی ۵ تا اینکه از شدت بیماری فوت شد مرگ زیبا برای همه ما سخت بود خواهر کوچیکمون که هیچ وقت ارامش نداشت مدام در نقشه و جنگ بود که شوهرش رو حفظ کنه بعد از مرگش پدرم خیلی منزوی شد عذاب وجدان داشت و میگفت که اون باعث مرگ زیبا شده تو مراسم سوم زیبا ی چیزی نظرم رو جلب کرد شکم‌عفت خانم خیلی جلو بود و مشخص بود که بارداره ولی اونکه بیوه بود وقتی حسین وارد خونه شد از نگاه هاشون بهم‌مشخص بود که خبراییه نمیخواستم‌باور کنم ولی وقتی حسین رفت پیشش و گفت تو شرایطت حساسه برو خونه تا بیام مطمئن شدم رفتم سر قبر زیبا و تنها تصویری که ازش مقابل چشمهام اومد زمانی بود که حسین زن اولش رو داشت و زیبا یواشکی‌میخوند و میرقصید هوو هوو یارم‌هوو سرمزارت هوو به عفت خانم‌ نگاه کردم از اینکه بارداره و قبل از مرگ زیبا با هم بودن عصبی شدم ولی دیدم چیزی‌که زیبا برای یکی دیگه میخواست سرخودش اومد . ❌کپی حرام ⛔️