⭕️ بسیجی خطشکن ، بسیجی بیترمز!
🔹 بسیجیای میشناسم که بعدها #سردار_حزبالله_گیلان لقب گرفت؛ اما قبلتر، از فرمانداری و دادستانی عزل شد! به اتهام تقسیم زمین مالکین بزرگ بین محرومان، دادگاه و از آنجا به زندان رفت!
🔹 در زندان طعن افراد جبهه ملی و اختلاس گران شنید، اما #ضد_انقلاب نشد، جفا دید و بریده نشد لذا به کار ضد انقلاب نیامد و بخاطر سوابق انقلابی سال ۶۵ ترور شد!
🔹 آیتالله خامنهای (رئیس جمهور وقت) پس از شهادت دربارهاش گفت: "برای آن شهید عزیز ننگ نیست که حالا دیگر عضو قضایی نباشد، اما اگر آن دستگاه می توانست کسی مثل او را داشته باشد برایش افتخار بود"! و از آن برخورد با ایشان گله کرد.
🔹 برای اینکه بسیجی و حزباللهی خط شکن نشود و در کنترل باشد دائم، بریدهها و به دشمن پیوند خوردهها را جلوی چشم می گذارند و سابقه حزباللهی یا بسیجیشان را یادآور میشوند تا عاقبت به خیری، در رام بودن و همرنگ جماعت ماندن تلقی شود.
🔺 شهید #ابوالحسن_کریمی بسیجیِ عاقبت به خیری است که هم عزل و زندان جمهوری اسلامی را تحمل کرد و هم توسط دشمنان نظام ترور شد!
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#ضد_انقلاب ۱
من توی یه خانواده مذهبی بدنیا اومدم و بزرگ شدم هنوز که هنوزه تو خونه پدرم عکس رهبر به دیواره و همه مقید به انجام امور مذهبی هستیم پدر و مادرم هر دو مبلغ دین هستن و فعالیت های مجازی و واقعی دارن
من یه ازدواج ناموفق داشتم که شکر خدا از دست همسر سابقم راحت شدم تا اینکه با همسر جدیدم اومد برام خواستگاری، چون من مطلقه بودم و اون مجرد اما با تلاشی که کرد بالاخره خانواده ش راضی شدن که ما ازدواج کنیم
اوایل همه چیز خوب بود و همسرمم فرزند یه جانباز اعصاب و روان بود وقتی که از کودکیش تعریف میکرد دلم میسوخت طعم زیادی از پدر نچشیده بود چون همیشه پدرشون بیمارستان بوده یا خونه بوده حال نداشته
بله برون گرفتیم، و همه چیز درست انجام شد دقیقا سه روز مونده بود به مراسم عقد که پدرش از تهران به شهرستان رفت برای اوردن پدر بزرگ و مادر بزرگ همسرم که بیارشون تهران وقتی رفت اونجا حالش بد شد و بخاطر خطای پزشکی به شهادت رسید...
✍ادامه دارد...
##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#ضد_انقلاب
ما بدون هیچ جشنی عقد کردیم و سرزندگیمون رفتیم بخاطر فقر مالی همسرم مجبور شدیم بریم شهرستان خونه پدریش با مادرش زندگی کنیم خدا دوتا بچه بهم داد از دست ازارهای مادرشوهرم، شوهرم با بدبختی ی پولی جمع کرد و یه خونه خیلی کوچیک اجاره کردیم کم کم تو رفتارهای شوهرم و حرفهاش چیزهای ضد نظام میدیدم یا حرفهایی میزد که بر علیه رهبر و حکومت بود اما من بخاطر ارامش بچه هام و خودم سکوت میکردم حرفهای من و بحث هایی که میکردیم فایده نداشت فقط باعث کدورت بین مون میشد منم که دیدم از لحاظ معلوماتی و عصبی توان بحث ندارم دیگه باهاش بحث نکردم تا وقتی که موقع رای گیری ریاست جمهوری اقای رییسی رسید مدام تو خونه بر علیهش حرف میزد و کلیپ هایی که ضد اقای رییسی بودن رو پخش میکرد اما قلبم به این شخص روشن بود میگفتم ساداته و نگو اما باز دعوامون میشد...
✍ادامه دارد...
##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#ضد_انقلاب
تا روز رای گیری شوهرم از صبح رفت بیرون برای اینکه بره سراغ صندوق های رای و نذاره اشناهاش رای بدن میگفت یه رای هم ی رای هست و تا حدودی موفق هم بود که نذاره رای بدن، بهش زنگزدم و گفتم میخوام رای بدم اما فکر کرد شوخی میکنم و گفت برو منم با وجودی که میدونستم بدش میاد اما به امر رهبر با بچه هام رفتم برای رای دهی، با افتخار رای دادم و برگشتم خونه زنگزد حاضر شید بریم پرورش ماهی با موتور ماهی بخریم ماهم رفتیم و تو راه برگشت گفتم رای دادم وسط بیابون منو از موتور پیاده کرد و رفت در عرض چند ثانیه برگشت و سوار شدم از همونجا تا خونه فقط با مشت منو میزد به خانواده و پدرم فحاشی میکرد و به اقای رییسی هم فحش میداد مارو اورد خونه و به قدری منو زد که تمامصورتم کبود بود و دنده هام درد میکرد
اینقدر موهام و کشید که کف سرم در گرفته بود...
✍ادامه دارد...
##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#ضد_انقلاب
خونی بود و لبهاش به قدری باد کرده بود که نمیتونست حرف بزنه به زور بهم فهموند که با موتور افتاده و خدا رحم کرده وه سرش با جدول گوشه خیابون ده سانت فاصله داشته، کف دست هایی که باهاش منو زده بود تمام پوستش کنده شده بود و توش شن ریزه بود، زانوهاش هیچ پوستی نداشت و سرتاسر خون بود اگر کسی میدید میگفت این زخم ها نهایتا تا هفت روز خوب خوب میشه اما بلافاصله زخم های شوهرم عفونت کرد و تو کمترین زمان خونه نشین شد حتی کارهای شخصیش رو نمیتونست انجام بده و چون دهنش پر از زخم بود به سختی به من میفهموند که چی میخواد از هر زاویه ای بهش نگاه میکردم چوب خدا بود درسته که سختی نگهداریش مخصوصا که مجبور بودم خودم پانسمانش کنم یا امپول بهش بزنم اما ی جورایی دلم خنک شد
شوهرم حالش خوب نمیشد و همچنان خونه نشین بود ی روز که دوستاش اومدن از تو خونه بغلش کردن بردنش بیرون مادرشوهرم اومد خونه ما و گفت میخوام باهات حرف بزنم...
✍ادامه دارد...
##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
#ضد_انقلاب
منتظر نگاهش کردم که بغض کرد و گفت این بلایی که سر پسر من اومده چوب خداست وگرنه این زخم ها اونجوری نیستن که بخوان یه آدمی با این هیکل درشت و بندازن، چون تورو زده خدا به این روز انداختش بچه من یک ماه و نیمه که خوب نمیشه تو و پدر مادرت نفرینش کردید
من لبخندی زدم و منکر شدم : این چه حرفیه پدر بچه هام عشق زندگیم رو نفرین کنم؟
مطمئن نگاهم کرد: اره نفرین کردید اه کشیدید که این خوب نمیشه من از دار دنیا همین یه دختر و پسر و دارم توروخدا حلالش کنید نفرینش نکنید این بیافته گوشه خونه و درد بکشه دل شما خنک میشه؟
_من نفرینش نکردم از پدر مادرمم مطمئنم ولی شوهر من به سادات فحاشی کرد، آخه اقای رییسی که بدیی به پسرت نکرده، که بهش فحش داد اونم ساداته و جدش داره این بلا رو سر پسرت میاره
شوهرم اومدخونه و دوستاش اوردن گذاشتنش تو تشکش از دیدن مادرش خوشحال شد و مامانش گریه کرد گفت توروخدا از زنت عذربخواه و توبه کن بذار خوب بشی این چوب خداست
شوهرم جلوی مادرش سکوت کرد خیلی مغروره و هیچی نگفت وقتی مادرش رفت جلوی بچه ها گفت بیا بغلم رفتم کنارش بغلم کرد و پیشونیم رو بوسید در گوشمگفت غلط کردم حلالم کن
از ته دل حلالش کردم چون جواب کارهاشو دید الانم هر جا حرف از سادات و اقای رییسی میشه سکوت میکنه و دل من خنک میشه حتی دیگه ضد انقلاب و نظامم حرفی نمیزنه...
✍پایان
##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃