#عاقبتتهمت 1
۳۴ سالم بود و به شغل معلمی مشغول بودم.
با مادرم دوتایی زندگی میکردیم همیشه سعی میکردم که توی محل با آبرو زندگی کنیم طوری که بتونیم جلوی در همسایه سربلند کنیم .
مادرم خیلی زن فهمیدهای بود منم همیشه نمازم رو میخوندم پوششم برای بیرون .
مانتویی بودم اما یه مانتو بلند و معمولاً سعی میکردم موهام بیرون نباشه.
آرایش هم همیشه یه آرایش ملایم روی صورتم پیاده میکردم چون دوست داشتم که همیشه شیک باشم البته نظر کسی هم برام مهم نبود
یه روز ماشینمو جلوی یکی جلوی خونه یکی از همسایهها پارک کرده بودم اومدم خونه که صدای آیفون بلند شد زری خانم بود که گفت بیا ماشینتو از جلوی خونه من بردار.
ادامه دارد.
کپی حرام.
#عاقبتتهمت 2
چشمی گفتم و ازش خواستم که چند لحظه منتظر بمونه.
داشتم با مامان حرف می زدم در مورد یه موضوع مهم ..برای داداشم مشکلی پیش اومده بود که باید با کمک مامان دوتایی حلش میکردیم...برای همین طول کشید نیم ساعت بعد صدای داد و بیداد از تو کوچه بلند شد _ همسایه ها من چه گناهی کردم که این خانم یک ساعته ماشینو جلوی خونه من پارک کرده و نمیاد بیرون که تکونش بده.
سراسیمه به داخل کوچه رفتم خودم رو به زری خانم رسوندم که بدجوری عصبی بود .
همونطور داد میزد_ مراعات حال همسایه رو هم بکنی خوبه ! شاید من مریض بدحال داشته باشم تو این خونه که این خانم ماشینش رو جلوی پارکینگ من پارک کرده... الان یک ساعته میخوام ماشین بیرون ببرم اما این خانم مانع من شده.
ادامهدارد.
کپی حرام.
#عاقبتتهمت 3
جلوتر رفتما گفتم _من معذرت میخوام زری خانم یه مشکلی پیش اومد داشتم با مامانم حرف میزدم به خدا قسم قصد مزاحمت نداشتم من شرمنده شمام.
اما زری خانم انگار کوتاه بیا نبود. همونطور عصبی گفت_ عذرخواهی کردن تو به چه درد من میخوره؟ اومدم زنگ خونتونو زدم اما اونقدر آدمای بی فرهنگی هستین که توجهی نمیکنین! مردم رو سر کار میذارین.
زری خانم با رفتاراش من رو هم عصبی کرد هر طور شد جلوی خودمو گرفته زشت بود که جلوی همسایه بخوام حرف بزنم برای همین دوباره گفتم_ من از شما معذرت میخوام الان این ماشینو برمیدارم.
داد زد> آره بیا این لگنتو بردار زنیکه بیشعور!
خیلی بهم برخورد و با عصبانیت نگاش کردم.
همسایهها سعی میکردند که آرومش کنن و میگفتن زری خانم ریگه کوتاه بیا.
ادامه دارد.
کپی حرام
#عاقبتتهمت 4
اما زری خانم دست بردار نبود.. همونطور که من سکوت کرده بودم ادامه داد _ بله دیگه شما با این وضع پوششت با این آرایش جیغت محله رو به گند کشیدی! مثلاً فرهنگی مملکتی! اما بی شعوری و عین زنای خیابونی لباس میپوشی.
دیگه سکوت کردن برام سخت بود با اینکه اون زن هم سن مادرم بودم ولی داشت خیلی بهم بیاحترامی میکرد عصبی گفتم_ زری خانم میخوام ماشینمو جابجا کنم دیگه این حرفا چیه که میزنی ! چرا جلوی همسایه بهم تهمت میزنید ؟
زری خانم با پوزخند گفت _ تهمت چیه؟ همش واقعیته با این طرز لباس پوشیدنت حتماً خلافم میری!
بدون هیچ حرفی با بغضی که توی گلوم بود رفتم ماشینو جابجا کردم بهتر بود که جوابش رو نمیدادم زن از نظر عقلی مشکل داشت.
ادامه دارد.
کپی حرام.
#عاقبتتهمت 5
همسایه ها خودشون متوجه این موضوع بودن اونا میدیدن که من حجاب کاملی دارم و تا حد امکان سعی میکنم پوشیده باشم ..چرا باید زری خانم همچین حرفایی بهم بزنه؟ خب دیگه از نظر عقلی مشکل داشت.
اون روز خیلی ناراحت و دلخور بودم ماشین رو جابجا کردم به جلوی خونه خودمون بردم .
بعدش که پیاده شدم بیاهمیت بهحضور اون زن به داخل خونه چند روزی گذشت من خیلی ناراحت بودم حرفای اون زن حتی لحظهای از فکرم بیرون نمیرفت چقدر راحت تونست بهم تهمت بزنه
من کی راه خلاف رفتم ؟ من که پوشش بدی نداشتم! آرایش جیغ نمیکردم.
خدا خودش شاهد باشه که من هیچ کدوم از این خطاها رو مرتکب نشدم.
زری خانم منو جلوی دیگران سکه یه پول کرد خیلی ناراحت بودم تا اینکه...
ادامه دارد.
کپی حرام
#عاقبتتهمت 6
تا اینکه یک روز از توی محله صدای داد و بیداد بلند شد.
بیرون رفتیم و پیگیر که شدیم گفتن زری خانم وقتی از خونه رفته بیرون دخترش با یه پسر دوتایی رفتن داخل خونه .
الان که زری خانم برگشته خونه دخترش رو با اون پسر میبینه و شروع میکنه به هوار کشیدن .
همون لحظه بود که زدی خانم در حالی که به سر و صورت خودش چنگ میزد بیرون اومد و گفت_ خدایا من چه گناهی مرتکب شدم که دخترم باید اینطوری تو محل بی آبروم کنه.
همونطور اشک میریخت ناخودآگاه دلم براش سوخت اما نباید فراموش کنم که چه حرفایی بهم زد و منو به گناه ناکرده متهم کرد... این بود تاوان تهمتی که اون زری خانم به من زد گریبان گیر دخترش شد.
پایان.
کپی حرام.