#گناه_تجسس ۱
تجسس
از زندگی با محمد احساس خوشبختی و رضایت داشتم مرد مومن و مهربونی که همه ی خوبیها در وجودش جمع شده بود.
خواهرش سیما هم دخترخوبی بود وقتی ازدواج کرد و به شهرستان رفت محمد و مادرش بی تاب دیدنش میشدند تا اینکه سیما بچه دار شد ، و همسرش بخاطر ماموریت شغلی بمدت چهارماه به خارج از کشور رفت و در طول این مدت قرار بر این شد که سیما به شهر خودش برگرده و منزل مادرش بمونه.
محمد و مادرشوهرم از موقعیت پیش اومده خیلی خوشحال بودند اما از اونجایی که سیما اصلا به پاکی و نجاست اهمیت نمیداد من از این همه مدتی که قرار بود پیشمون بمونه ناراحت بودم...
ادامه دارد...
کپی حرام
#گناه_تجسس ۲
خصوصا که منزل ما و مادرشوهرم دیواربه دیوار هم بود و رفت و امدها تنگاتنگ میشد.
یک روز که منزل مادرشوهرم بودم سیما لگن و افتابه اورد تا نوزاد سه ماهش رو توی خونه حموم کنه بهش پیشنهاد دادم حموم خونه ما گرمه ببریمش اونجا اما گفت اینطوری راحتتره، میدونستم اهمیتی به پاکی نمیده ولی ناچار بودم بمونم و کمکش کنم.
موقع شستشوی بچه وقتی پوشکش رو باز کرد بدون اینکه کاملا پوشک رو ببنده روی زمین گذاشت خوب که دقت کردم متوجه شدم گوشه ی خیس و نجس اون با فرش تماس داره.وقتی هم که با افتابه اب میریختم روی پاهای بچه اصلا دقت نمیکرد اروم دست بکشه ته اب به بیرون از لگن تراوش نکنه
#ادامهدارد
#کپی_حرام
#گناه_تجسس ۳
هرچقدر هم سفارش میکردم فایده نداشت.از دستم ناراحت شد و به حالت قهر کفت اگه خوشت نمیاد لازم نبود کمکم کنی.
بعد از اتمام کار به مادرشوهرم گفتم فرش نجس شده بنده ی خدا حریف دخترش نمیشد و در تمام اون چند ماه من همه ی حواسم بود تا متوجه بشم سیما چکار میکنه و با سهل انگاری و بی اهمیتی و بی مبالاتی به احکام نجاسات، کجای خونه رو نجس میکنه...
چند بار سر این موضوع باهاش بحث کردم اما بیفایده بود.
خداروشکر بالاخره همسرش از ماموریت برگشت و سیما رو با خود به شهرشون برد .
#ادامهدارد
#کپی_حرام
#گناه_تجسس ۴
اما از اون زمان به بعد متوجه شدم نسبت به موضوع پاکی و نجاسات وسواس پیدا کردم دقت نظرم در همه موارد بالا رفته بود
خودم دو دختر بچه ی شیطون داشتم و خواهرم تازه صاحب دوقلو شده بود هروقت به خونمون میومد بعد از رفتنشون یادم میومد که فلان اتفاق افتاده و فرش یا یه جایی از خونه نجس شده.
خودم سه ماهه باردار بودم وقتی بچه بدنیا اومد وسواسم خیلی تشدید پیدا کرد
هرروز متوجه موضوع جدیدی میشدم صبح و شب درحال شستشو و پاک کردن مواضع نجاست بودم.
تا اینکه یک روز همسرم پیشنهاد داد با مشاور صحبت کنم یک مشاور مذهبی خوب پیدا کردم و باهم درتماس بودیم..
#ادامهدارد
#کپی_حرام
#گناه_تجسس ۵
متوجه شدم همه ی بلاهایی که سرم میاد و وسواسی که دارم بخاطر دقت ها و تجسسهایی بوده که در کارهای خواهرشوهرم داشتم هست.
بر واجب نبود که دقت کنم و ببینم چکار میکنه.حتی اگر جایی رو نجس میکرد چون من ندیده بودم حقی به گردنم نبود اما من اشتباها او رو لحظه به لحظه زیر نظر میگرفتم تا در صورت نجس شدن جایی بدونم کجا رو باید بشورم و پاک کنم فکر میکردم حالا که سینا اهمیت نمیده این حق به گردن من هست.
پس از گذشت دوسال و با کمک همسرم و مشاور تونستم وسواسم رو درمان کنم...
دین زندگی رو برما خیلی راحت و اسوده گرفته ،
#ادامهدارد
#کپی_حرام
#گناه_تجسس ۶
از اون پس هروقت سیما به شهرمون میاد سعی میکنم اصلا به کارهاش دقت نکنم حتی خواهران خودم رو هم دیگه دقتی در کارهاشون ندارم چون در زمان وسواسی که پیدا کرده بودم متوجه شدم هرسه خواهر خودم هم اهمیتی به احکام نمیدن درسته به اندازه ی سیما بی مبالات نیستند اما اونطور که باید دقت نظر برای پاک کردن نجاست ندارن.
ولی شکر خدا بخاطر رعایت بر عدم تجسس مشکلم حل شده.
من فکر میکردم اگر در دین سفارش شده تجسس و دقت در امورات و رفتار دیگران نداشته باشیم بخاطر حق اون اشخاص هست در صورتی که یک طرف ماجرا خود ما هستیم چون با عدم تجسس زندگی برای خود ما راحت و اسانتر میشه.
پایان
کپی حرام