eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
مزاحم 5 احسان پرسشگرانه نگاهم کرد_ زنگ زد چی گفت؟ _ فقط گفت الو احسان و وقتی که صدای منو شنید سریع قطع کرد . احسان پوفی کشید و گفت_ ببین عزیزم منم مثل تو زندیگمو دوست دارم! می‌دونم که به خاطر من با پدرت در افتادی و از اون روز منم برای خوشبختی تو دست یه هر کاری زدم! من هرگز کاری نمی‌کنم که تو ناراحت بشی... تنها هدف من خوشحالی تو و دخترامه. عمیق نگاهش کردم که گفت_ الهام جان عزیزم اگه من می‌خواستم به تو خیانت کنم اون پیاما رو پاک نمی‌کردم اما ببین دست به پیاما نزدم با اینکه می‌دونم تو رمزمو بلدی من چیزی از تو پنهون ندارم عزیزم. حرفاش کمی آرومم کرد امروز با زنگ زدن فتانه و دیدن پیاماش واقعاً شوک بدی بهم واریز شد هنوزم دستام می‌لرزیدند . اما همونطور که گفتم من کاملا به احساس اعتماد دارم. ادامه‌دارد. کپی حرام
🔻..گفت: «تیر و توپ و تفنگ دیگه تموم شد! ما باید توی شهر خودمون،کوچه به کوچه، مسجد به مسجد، مدرسه به مدرسه، دانشگاه به دانشگاه، کار کنیم. باید بریم دنبال جوانها؛ باید پیام اینهایی که توی خون خودشون غلتیدند رو ببریم توی شهر.» 🔹 گفـتم: «خب! اگـه این کـار رو بکنیم چـی ميـشه!؟» 🔸برگشت و با صدایی بلندتر گفت: «جامعه بیمه ميشه. گناه در سطح جامعه کم ميشه. مردم اگه با شهـدا رفیق بشن، همه چی درست ميشه؛ اونوقت جوانها ميشن یار امام زمان عج .» ◽بعد شروع کرد توضیح دادن: «ببین! مانميتونیم چکشی و تند برخورد کنیم؛ باید با نرمی و آهسته آهسته کار خودمون رو انجام بدیم. باید خـاطرات کوتاه و زیبای شهــدا رو جمع کنیم و منـتقل کنیم. نباید منتظر باشیم که ما رو دعوت کنند؛ باید خودمان بریم دنبال جوانها. البته قبلش باید روی خودمان کار کنیم. اگه مثل شهــدا نباشیم، بی فایده است؛ کـلام ما تأثیر نخواهد داشت.» 📚 علمــدار / گروه فرهنگی شهید هادی
.. رو به گــردان فریـاد زدم : «برادرهـــا؛ کسی تخریـب بلد اسـت؟ می خواهیم این میدان مین را پاکسازی کند تا بتوانیم جلـو برویم.» 🔹 پیرمردی حدود ۶۰ ساله به نام علی بخـشی که از اهالی با صفـای خیابان مجیدیه تهران بود، پرسید: «حتماً باید تخریب بلد باشد، یا فقط باید میدان مین را پاکسازی کند؟» گفتم: « بتواند مین ها را خنثی کند دیگر! » گفت: «من بلــدم!.» خوشحال شدیم. گفتیم: « پس، بسـم الله پدرجـان! » 🔸 زیر آتش شدید دشمن، سینه خیـز جلو آمد. از ما عبور کرد و به ابتدای میدان مین رسید؛ به یکباره از جـا بلند شد. ایسـتاد و گفت: «السـلام علـیک یـا ابـاعبـدالله الحســين (ع)» و دوید داخـل میدان مین. آنقدر سریع این اتفاق مقابل چشمان ما افتاد که زبانمان بند آمد و نتوانستیم مانع او بشویم. 🌷 هنوز دو متـر جلـو نرفته بود که با انفجــار مین، به سمت راست پرت شد. به محض اصابت او با زمین، یکی- دو مین دیگر هم منفـجر شدند. بدنـش تکـه و پــاره شـده بـود. 🔹 اشـک در چشمـان همه مـا جمع شد. حـاج علی فضـلی گفت: « اللـه اکبــر! » ▪️راوی: ولی الله خوشـنام روایتی از عملیات والفـجر مقدماتی / فــکه 📚 زمینهای مسلح / گلعلی بابایی
✳️ بنام آنکه عفت را در دامان نهاد و حرمت نگاه را بر ما آگاهی داد ✍️ و به یاد آن یگانه محبوبی که در وجودش جز ،ایمان، ایثار، اخلاص و عشق، نمی یابم 🔸 آن زمان که از جهادت می گوئی، گوئی از راهی سخن می گوئی که به خوبی به آن آشنا شده ای و آنگاه که از جبهه سخن می گوئی عشقی خدائی تو را به آن سوی میکشاند. 🔸 کمیلِ امشب برای من طور دیگری بود، هر بار که روی مسئله جبهه فکر میکردم خود را جای همسران آنهایی می گذاشتم که به جبهه رفته اند تا احساس آنها را درک کنم ولی اینبار دیگر نیازی به جایگزینی نبود ، خودِ مسئله در وجودم تجلی داشت و اگر دعائی هم برای سلامتی میکردم تنها از آن جهت بود که حزب الله تقویت شود و پایدار بماند و اصلاً دلم و زبانم را یاری آن نبود که بگویم اگـــر ... 🌷 چرا که در نظرم شهادت سر آغاز زندگی است پس خیانت است که زندگی را از دیگری گرفت. 🔸 اما میدانی که دلم میخواست این سخنان را به تو گویم به امید آن روزی که رها از هر ظلمی در جهانی که مستضعفین حاکمند با هم زندگی کنیم. ▪️ آنکه همیشه تو را دوست داشته و دارد 🌼 فـهـیـمه آبان ماه ۶۰ - ۱/۱۵ نیمه شب 📚 برگرفته از کتاب زیبـای ؛ « نامـه هــای فهیــمه » ▪️نامه های مرحومه فهیمه بابائیان پور به همسر شهیدش غلامرضا صادق زاده به کوشش علیرضا کمری انتشارات سوره مهر 🌷 شرح تصویر: غلامرضا چند روز پس از ثبت این عکس، به شهادت میرسد و فهیمه نیز پیش از این؛ بواسطه رویایی صادقه از این امر مطلع بوده. اطمینان و یقینی که در چهره آرام فهیمه نشسته، مفهومی ندارد جز این مصداقِ حقیقتِ عبودیت که؛ «رسد آدمی بجایی که بجز خـــدا نبیند»
✳️ خــط شکــنی به عشق امــــام 🔻 شب عملیات والفجر 8 که نیروها باید به دل امواج خروشان اروند می زدند؛  شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت: « امشب اگر عراقی‌ها ما را نزنند، توی آب کوسه‌ها می‌زنند. اگر هیچ کدام نزنند، ما لای سیم خاردار و تله‌های انفجاری گیر می‌کنیم. با محاسبات مادی، امشب ما نمی‌توانیم از آب رد بشویم. 🔸 من امشب فقط وارد آب می‌شوم تا امام که در جماران است،؛ به ایشان خبر بدهند که آقا! بچه‌ها به عشق تو زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست که آن طرف خط برسیم یا نرسیم».  🔸 و بعد از آن گفت: «اونی که وظیفه ماست وارد آب شدن است، از این آب بیرون اومدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ اون دیگه با خداست.» 🔹 بعد گفت: «خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف اروند قلبش آرام است، آن طرف می‌ترسد، توحیدش مشکل دارد.» 📜 راوی : حسن رحیم پور ازغدی
✳️ ســاده زیسـتی 🔻 داشتیم از جلوی بیمارستان بوعلی میگذشتیم؛ گفتم: «علی آقا! تا چند ماه دیگه بچه مون اینجا به دنیا میآد.» با تعجب پرسید: «اینجـــا؟!» گفتم: «خُب، آخه اینجا بیمارستان خصوصیه؛ بهترین بیمارستان همدانه.» 👈 على آقا سرعت ماشین را کم کرد و گفت: «نه!؛ ما بیمارستانی را میریم که مستضعفین میرن. اینجا مال پولدار هاست. همه کس وُسعش نمیرسه بیاد اینجا.» 🔸 توی ماه هشتم بارداری بودم و حالم اصلا خوب نبود. عصر پنجشنبه دهم دی ماه ۱۳۶۶ بود وقت و بی وقت درد میآمد به سراغم. وصیّت علی آقا را به همه گفته بودم. تا گفتم حالم خوب نیست ماشین گرفتند و به بیمارستان فاطمیه(س) که بیمارستانی دولتی بود رفتیم 🔸 همین که وارد بیمارستان شدیم، خبر مثل بمب همه جا صدا کرد: بچه «شهید چیت سازیان» داره به دنیا میآد. کارکنان بیمارستان به هول و ولا افتاده بودند. دوروبرم پُر شده بود از پرستار و دکتر. خیلی زود خبر توی شهر پخش شد .. 📚 برگرفته از کتاب ؛ « گلستان یازدهم » خاطرات همسرگرامی شهید
🔆 خیلی اتفاق می افتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه می کردند و می خواستند به علی بگوید تا مشکل شان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کسی به او مراجعه می کرد؛ اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش می داد و اگر منع قانونی داشت، توجیهش می کرد و علت نشدنش را بیان می کرد. 🔸 یک بار یکی از همشهری ها کاری داشت. پدر به علی نامه نوشت. آن شخص به تهران رفته بود و علی به او ناهار هم داده و علت انجام نشدنش را بیان کرده بود. اما او شیطنت کرده، به پدر گفته بود: «دیدی پسرت اعتنایی به تو و حرفت نکرد.» این مطلب باعث نارحتی پدر از علی شد. 🔸 آن وقت ها علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم می آمد همه خواهرها و برادرها جمع می شدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد؛ اما پدر با ناراحتی علی را هل داد و روی زمین انداخت. 👈 علی دیگر بلند نشد. همین طور با زانو آمد و خودش را روی پای پدر انداخت و گفت: اگر مرا نبخشید از روی پای تان بلند نمی شوم. او التماس می کرد و ما همه گریه می کردیم. پدرم ناگاه تکانی خورد و علی را بلند کرد. 🔸 علی وقتی بلند شد بعد از دست بوسی پدر و مادر کنار پدر نشست. گویی اصلا اتفاقی نیفتاده است. در ضمن حرفها، پدر را روشن کرد که آن شخص حقش نبوده. بعدا پدر مفصل خدمت آن شخص رسیده بود. راوی: خواهر شهید 📚 برگرفته از کتاب؛ «خدا می خواست زنده بمانی» بقلم فاطمه غفاری نشر روایت فتح
6 با صدای بغض آلودی گفتم _ احسان وجود فتانه واقعاً آزارم میده تو رو خدا اگه دوستم داری یه کاری بکن که فتانه برای همیشه از زندگیمون بیرون بره من دیگه نمی‌تونم طاقت بیارم... من بهت اطمینان دارم عزیزم اما واقعاً حضور اون زن آزارم میده احسان سری تکون داد و با مهربونی گفت _ عزیزم من خودم می‌دونم و نمی‌خوام که اذیت شی خودت که می‌دونی به خاطر کارم عوض کردن خطم کمی سخته وگرنه تا تو این ده سال این کارو می‌کردم اما دیگه نمی‌تونم ببینم که تو داری اذیت میشی تنها راهش همینه که خطمو عوض کنم. این مدت چقدر التماسش کردم که خطو عوض کنه اما فقط می‌گفت نه! الان با شنیدن این جمله آروم گرفتم کاری که باید خیلی وقت پیش می‌کرد ...درسته که خیلی عذاب کشیدم اما همین که پای فتانه از زندگیم قطع شه برای من کافیه! من فقط می‌خوام با خانوادم خوشبخت باشم ‌. خیلی خوشحال بودم از تصمیمی که احسان گرفت احسان انقدر منو دوست داشت که با وجود شرایط سخت کاریش خطشو عوض کرد و از اون روز دیگه فتانه مزاحم زندگیمون نشد. ادامه‌دارد‌. کپی حرام.
41.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:آل عمران🦋 :102الی104 :الاستاد:شهیدحسن دانش :منا اجراشده:بیت رهبری سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداءوَالصِّدیٖقین🕊 🕊 برشهدا...🌷 ♥️دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم به زیارت "شهــــــداء" مے رویم... ‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🕊 🕊 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋🦋🦋
1 شب عروسی پسرعمه م بود که یکی از دوستاش سپهر منو دیده بود و عاشقم شده بود. سپهر فورا به پسرعمه م گفته بود که بیاد با من حرف بزنه. نشسته بودم که صدای یونس، پسر عمه م، تو گوشم پیچید _ شیدا چند لحظه بیاد کارت دارم‌ . پرسشگرانه نگاهش کردم_ اتفاقی افتاده ؟ _ می‌خوام باهات حرف بزنم . سری تکون دادم و بدون هیچ سئوال دیگه ای از جام پاشدم و دنبال یونس رفتم. فکرم خیلی درگیر بود که می‌خواد چی بگه. رفتیم یه گوشه که با شوخی گفتم_ آقا یونس دیگه نوبتی هم باشه نوبت شماست. حمید که امشب رفت قاطی مرغ ها شمام دیگه باید يواش يواش دست به کار شی! خندید و گفت_ چشم خانم اما قبلش باید شمارو بفرستیم خونه بخت ! ادامه دارد . کپی حرام.
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ محسن خزايي ۱۵ آذر سال ۵۱ در خانواده اي مذهبي که ذاکر اهل بيت بودند به دنیا آمد 🌹. او در سال ۷۴ به عنوان متصدي صدا فعاليت خود را در صداو سيما آغاز کرد و بخاطر شور و نشاط خاصي که در برنامه هاي جوان ايجاد مي کرد و با جوانان ارتباط زيادي داشت مدير باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.😊 اوج کارش زماني بود که جريان تکفيري گروهک جندالشيطان در جنوب شرق فعال شده بود.☝️ وی يکبار از کمين گروهک تکفيري در حادثه تروريستي تاسوکي نجات يافت.😥 شهيد محسن خزايي پس از موفقيت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدير خبر گیلان معرفي شد ☺️و پس از فعاليت هاي تخصصي و حرفه اي خبر، عشق دفاع از حرم او را به سوريه کشاند.❤️ شهید خزایی در سوريه بعد از هر گزارش خبري خود، در بين رزمندگان مقاومت مداحي اهل بيت مي کرد.💔 سردار عرصه رسانه شهید مدافع حرم محسن خزایی🌹 🖊مشخصات فردی شهید نام : محسن خزایی🌹🕊 تاریخ ولادت: ۱۳۵۱ شهادت : ۱۳۹۵ محل شهادت : سوریه، حلب نحوه شهادت : ترکش خمپاره ......🌸🎉🌸🎉🌸 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ :‌ما‌باید‌شبیه‌حضرت‌زهرا(س)‌ باشیم، بچرخیم، چیزا‌ بگذریم، علییک مشتیاا شومااا؟؟ شهداااییی!! Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ روایتی از رشادت مدافع حرم شهید در عقب آوردن جنازه شهید بواس از زبان یکی از همرزمانشان ؛ « …. من با موتور راه افتادم . وسط راه، با خمپاره بارانی که بر سرمان می ریختند، زمین خوردم و پایم آسیب دید. تویوتا نگه داشت. سید سجاد پرید پایین و چفیه اش را به پایم بست . بعد هم خودش پرید عقب تویوتا و جایش را جلوی ماشین ، به من داد. با رسیدن به خط، سیدسجاد، پیشقدم شد و جلو رفت. بواس و برادری از لشکر فاطمیون شهید شده بودند. دشمن با تانک و نفربر لحظه به لحظه جلوتر می آمد. دقیقه ای نبود که چند خمپاره کنار دستمان نخورد. سید سجاد رفت و بواس و برادر افغانی را روی پتو گذاشتند و به عقب منتقل کردند. اگر سید سجاد این کار را نمی کرد، جنازه ی این دو نفر هم مانند دیگر جنازه هایی که در دست تکفیری ها ماند، هرگز به میهن باز نمی گشت 🌸ولادت ۱۵ آذر ۱۳۷۰ 🌸شهادت۲۱ فروردین ۱۳۹۵ 🌸بازگشت پیکر :ایام عیدغدیر۱۳۹۷🌸 🌸🎂🎈🎂🎈🎂🎈 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شهید حسین طاهریان متولد 1376/02/26 محل تولد : خراسان رضوی - کاشمر تاریخ شهادت : 1396/02/06 محل شهادت : هنگ مرزی میرجاوه تحصیلات : دی درجه : سرباز استان سکونت : آذربایجان شرقی شهر سکونت : آبش احمد نوع استخدام : سرباز تعداد فرزندان :0 تاریخ حادثه : 1396/02/06 استان حادثه : سیستان و بلوچستان علت شهادت : درگیری با گروهک جیش الظلم عامل شهادت : اشرار شرح علت شهادت : در ساعت ۱۸۳۵ مورخه ۱۳۹۶/۰۲/۰۶ عوامل پاسگاه میل ۱۰۰ گروهان چاهندو هنگ مرزی میرجاوه طی درگیری با اشرار مسلح ۹ نفر از مرزبانان شهید و ۲ نفر مجروح گردیدند 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 ╭─┅🍃🦋🍃┅─╮ @wesiop123 ╰─┅🍃🦋🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ پرواز تا بی نهایت روایت حاج حسین یکتا از شهادت شهید عباس بابایی؛🌹 🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊 🌼 خدایا شهادت در راه اسلام و انقلاب را نصیب ما بگردان🌼 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🕊به مناسبت تولد 👏👏👏👏🌺🌺🌺🌺🎉🎊🎁🎈🎁🎈🎈🎈🎁🎁🎁🎈🎁🎁 📅تاریخ تولد: ۱۴ آذر ۱۳۲۹ فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم 🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸 🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بامراامی میگفت!!؟؟ دل‌ها تونو بدونید ؛ هر دلی برای آقا نمیشکنہ...💔🕊 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
2 گیج و منگ نگاهش کردم و گفتم_ چی می گی تو یونس ؟ اصلا بگو ببینم چیکارم داشتی؟ خندید و گفت _ نترس شیدا خانم خیره! منتظر نگاهش می کردم_ خب زودتر بگو جون به لبم کردی! سری تکون داد و گفت_ این دوستم هست سپهر که باهم‌اومدیم. کلافه گفتم _ خب؟ _ حقیقتش از تو خوشش اومده و از من خواست که بیام قضیه رو بهت بگم. اولش شوکه شدم_ یعنی چی یونس؟ من که همین امشب اولین باره این دوستت رو می‌بینم‌ . به تایید سری تکون داد_ سپهر پسر خیلی خوبیه و من کاملا تاییدش می‌کنم دختردایی....نه اینکه فکر کنی دوستمه دارم ازش تعریف می‌کنم! خیلی پسر خوبه و با حجب و حیاییه. ادامه دارد. کپی حرام.
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بامراامی میگفت!!؟؟ دل‌ها تونو بدونید ؛ هر دلی برای آقا نمیشکنہ...💔🕊 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ آقا خیلی قبل‌تر از شھادت حاجی گفتن: کسانی هستن که قراره روز قیامت شفاعت ما رو کنن....❤️ یه نگاه به حاجی کردن و گفتن: ایشون هم از اون آدم‌ها هستن... :) Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ⭕️ در مسلخ عشق جز نکو را نکشند |روبه صفتان زشت خو را نکشند 🔻قسمتی از وصیت‌نامه شهید: در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید، مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید... 👈صحبت جانانه شهید کشوری را در سالروز شهادتش از دست ندهید 🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم 🦋🦋🦋
3 همونطور سکوت کرده بودم. به یک باره همچین بحثی رو وسط کشید شوکه شدم و مونده بودم که چی بهش بگم‌ . صدای یونس بلند شد_ ببین سپهر قصدش جدیه و می‌خواد بیاد خواستگاری...بازم هرطور خودت صلاح می دونی شیدا. خودمو جمع و جور کردم و با کمی من من گفتم _ امم یونس من بهت خبر می‌دم. _باشه دختردایی من منتظر خبرت هستم. برگشتم پیش مامان اینا . اون شب نگاهم همش دنبال سپهر بودی. کسی که تا نیم ساعت پیش برام حکم یه غریبه رو داشت اما الان فهمیدم که عاشقمه! از طرفی سنگینی نگاه های مهدی پسرعموم رو احساس می کردم. مهدی شونزده سال از من بزرگتر بود و خواستگار من بود. خیلی پولدار بود و وضعیت مالی خیلی خوبی داشت. ادامه دارد. کپی حرام.
41.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:آل عمران🦋 :102الی104 :الاستاد:شهیدحسن دانش :منا اجراشده:بیت رهبری سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم. فَاَفُوزَمَعَکُم 🌹 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ آقا خیلی قبل‌تر از شھادت حاجی گفتن: کسانی هستن که قراره روز قیامت شفاعت ما رو کنن....❤️ یه نگاه به حاجی کردن و گفتن: ایشون هم از اون آدم‌ها هستن... :) Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋