eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.2هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.1هزار ویدیو
99 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ از دست روزگار تنم تیر می کشد جای مصیبت و محنم تیر می کشد ازمن نمانده جزدوسه تاتکه استخوان هرآنچه مانده از بدنم تیر می کشد رفتم حمایت ازتوکنم،بازویم شکست گفتم ، ببین دهنم تیر می کشد این سینه ای که شد سپردردهای تو وقت نفس نفس زدنم تیر می کشد از بعد روز کوچه و سیلی و صورتم هر روز صورت حسنم تیر می کشد ازبس که زینب ازغم من سینه میزند جسم کبود سینه زنم تیر می کشد وقتی حسین بی کفن افتدبه روی خاک سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .....🕊🌸 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ اگر اسرائیل و شیطان با یکدیگر بجنگند،ما در کنار شیطان می‌ایستیم..! 🇵🇸 دیگه با اِزه از همه مشتیاا همگی زیاد بامراامااا Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ یک تڪه جواهرید، نورید شما اسطورۀ غیرت و غرورید شما رفتید اگر چه، زود برمی‌گردید.. زیرا که ذخیرۀ ظھورید شما :) جوون............❤️‍🩹 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ آخرین مرخصی شیخ شهید...درکنار حاج آقا موسوی مسابقه تیراندازی با تفنگ بادی... 🌷 نحــــــــــوه آشنایي شهید تمامـ زاده با لشڪر فاطمیوڹ🌷 جت الاسلام علی تمام زاده" یا همان "ابوهادی" از روحانیون حاضر در تیپ فاطمیون رزمنده ی ایرانی لشکر فاطمیون که درس طلبگی را از 18 سالگی آغاز کرد و سال های آخر زندگی خود را در جبهه های سوریه گذراند. آشنایی شهید تمام زاده با فاطمیون به نزدیک دو سال قبل برمی گردد. زمانی که لشکر فاطمیون با حضور ابوحامد در آغاز مسیر سرافرازی رزمندگان اسلام در سوریه فعالیت های جدی خود را شروع کرد شیخ علی تمام زاده خود را به جمع نیروهای رزمنده رساند و با اینکه بعد از مدتی مجبور به بازگشت شد اما با پیگیری ابوحامد به جمع نیروهای فاطمیون بازگشت.و به فعالیتهای خود علیه تکفیریهای داعش ادامه داد. .....🕊🌸 🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 🥀🥀 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ |💔| 🌼 تاریخ تولد: ۱۳۵۸/۰۱/۰۱ محل تولد: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۸/۱۶ محل شهادت: حلب_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_دارای‌دوفرزند محل مزار شهید: بهشت‌زهرا(س) 👇🌹🍃 ✍...از مستشاران نظامی که از ابتدای حضور متشاران و مدافعان حرم در سوریه حضور داشت..شهید هادی زاهد وصیت کرده است ثلث اموالش را مصروف محصلان و دانش‌آموزان مستمند کنند. (‌عج) 🥀 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ . شهدا را که نمی کنند! گاهی باید آدم های زنده() را هم تفحص کرد و پیدا کرد!! خود شان را... شان را... عقل شان را... . گاهی در این پر پیچ و خم! مردانگی ، غیرت ، ، عزت ، شرف ، ... را گم می کنیم... . نمی گوییم نداریم! داریم! اما می کنیم... . باید گشت و پیدا کرد... نگردیم، وِل معطل هستیم! باید بگردیم و در این زار دنیا! که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر های گم کند... . خودمان را پیدا کنیم... ببینیم کجای قصه ایم... کجای سپاه عج هستیم... کجا به درد خوردیم... کجا آقا عمل کردیم... . کجا مثل دستواره؛ اینقدر کار کردیم تا از خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم! . کجا مثل ابراهیم هادی برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده کردیم... . . حرف آخر! به قول بچه های ؛ نقطه صفر صفر و دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست... . همون که وقتی برونسی؛ راه را در گم کرد! وقتی به مادرش حضرت زهرا کرد! . حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!! رفتند و را پیدا کردند... . پس و نقطه صفر صفر! دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست... Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
‍ 🍃هزار و چهارصد و اندی سال پیش، میثم ها را به تاوانِ عشق و محبت (ع) آویزِ نخل ها می‌کردند. امروز هم مقدر است میثمی متولد شود تا جُرمَش به علی(ع) و آلِ علی(ع) باشد!! 🍃بیست و سومین روزِ اردیبهشت ۶۳ سربازی از لشکرِ عاشورایی در آغوش چشم گشود...نامش را نهادند تا نمونه عینی میثمِ تَمّاری شود، کشته به عشقِ علی(ع)❤ 🍃برادر شهید بود و عاشق اهل بیت(ع) و دست پرورده مادری که با شیره جان، عشق (ع) را به کامِ شیر پسرش می‌داد🙂 🍃به واسطه پدر پایش به و و باز شد تا اینکه در سال ۸۰ لباسِ مقدس پاسداری را به تن کرد. زمزمه جسارت به (علیهم السلام) آرامش را از جانش ربود. 🍃بابایِ مهربان، فاطمه زهرا و فاطمه کوثر را به بانوی می‌سپارد و خود راهی دیار می‌شد. از (س) خواسته بود شرمنده حضرت سقّا (غیرت الله) نشود که نشد. 🍃بعد از مقاومت بسیار، حین برگرداندن همرزمش، خود نیز شهد شیرین را نوشید. تیری که سرِ میثم را به پای انداخت... 🍃روزی که در پیکرش را به آغوش برادرانش سپردند، دستی در بدن نداشت. میثم، بر نخلِ عشقش به علی(ع) آویز شد و میثم وار، نه زبان و دست که و دست هایش را در راه معشوقش فدا کرد😔 🍃وصیت کردی مزارت سنگ نشود و تنها "کلنا عباسک یا زینب"رویش نقش بزنند. حالا مزارت جاییست که حسِ "سرد نبودت" را به "گرمی حضورت" تبدیل می‌کند تا دخترها طعمِ شیرینِ داشتنت را به کام بکشند و دلگرم باشند به حضورِ آسمانی خود🌺 ♡ ،بابا میثمِ فاطمه ها♡ 🍃به مناسبت سالروز 🔷تاریخ تولد : ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۳ 🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴ 🔷مزار : قطعه ۲۹ بهشت زهرا 🔷محل شهادت :حلب
4 با ترس کنارش نشستم. اشکی از گوشه چشمم جاری شد. مهدی نگاهم کرد و با عصبانیت گفت_ باز چه مرگته؟ کمی من من کردم_ هیچی تو یخچال نداریم..تورو خدا مهدی.... اجازه نداد حرفمو کامل کنم و با تشر داد زد_ چه می‌خوای از جون من؟ بذار راحت باشم! پته تته کردم_ می‌گم تو یخچال چیزی نیست‌ . عصبی غرید _ خب بگو باباجونت پرش کنه! صدام بدجوری می‌لرزید_ بابام چقدر به فکر ما باشه؟ خیلی عصبی بود_ مگه بابات نگفت که یا من بیاین؟ چرا ولم نکردی زن؟ الانم برو گمشو پیش همون بابا جونت من پولی ندارم! همونطور نشسته بودم و اشک می‌ریختم که اینبار صدای دادش تمام تنمو لرزوند_ گمشو! از جام پریدم و به سرعت اتاق رو ترک کردم. اشکام پشت سرهم جاری شدن. چیزی تو خونه نداشتیم و از روی اجباری بازم به بابام زنگ زدم و بهش رو انداختم. بابام هم که طبق معمول روی دخترش رو زمین ننداخت. ادامه دارد. کپی حرام.
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ . ی مشتی و شهداایی!!؟؟ پنجــره ی دنیا برای شهدااااااا، . قــاب چــادر توست! ⇤وقتی چـادرت را کمی روی صورتت می کشی و با غـرورتمــام از انبـــوه نـــگاه نـ↯ـامحرمان عبور میکنی،⇣ آنگاه تو میمانی و ←نورُ علے نور→ و چه زیباست انعکاس ⇦حیـــــا⇨از پشتِ این سنگـرِ سادهٔ سیاه سنگین ... واقعی؛ حجـابش را در شبکــه های اجتمـاعی محکـم می گیرد ! وحجــاب "گفتــارش"را محکــم تر! یعنی لایق لبخند آقایی ( مهدی زهرا ) با باش و پادشاهی کن همشیره ی باامراام... Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
‍ 👇👇👇👇 🌹 (دلنوشته همسر شهید) بسم الله... چه ضدونقیض اند روزهای پس ازتو برایم ... وقتی خاطرات هجوم می آورند بر دل وجانم خیال می کنم که همین دیروز بود آخرین خداحافظی مان اما وقتی به روزهای نبودنت فکر می کنم انکار چندین سال است که این زخم ها وتنهایی برتنم جا خوش کرده اند.... حرفهایم تکراریست برایت اما باور کن که هنوز باور نکرده ام نبودنت را ته دلم خالی می شود وقتی فکر میکنم که دوسال گذشت!!!! عزیزترینم ...بهترینم ...سایه سرم در این مدت نبودنت خیلی سعی کرده ام که مردانه بایستم پای تمام سختی ها اگر جایی از دستم در رفت وباعث نگرانیت شدم حلالم کن ... میدانم که چه مقامی نزد خدا واهل بیت داری آرامِ جانم تمام حرف من بعد از شهادتت این بود که مبادا فراموشم کنی کنار اهل بیت(ع) مبادا رفیق نیمه راهم باشی که میدانم نیستی ...گوارای وجودت هرآنچه نصیبت شد به خاطر این از خودگذشتگی وشهامتت.... خدایا چه چیزی از این بهتر که بعد از مرگمان نیز چراغ راهِ دیگران باشیم وچه چیزی بالاتر از شهادت!!! (شهید_وحید_فرهنگی_والا_) بعد از تو جز صراحت این درد آشنا چیزی نصیب این من تنها نمی شود به مناسب سالگرد شهادت این روزهای پاییز خیلی از همسران شهدا چشم به راه بودند و عشق شان بر روی دست ها آمد
حاجی پور ... مسئول آموزش رزمنده‌ها در لشکر۲۷ محمدرسول‌الله ﷺ بود. در اولين جلسه کلاس با خنده به بچه‌ها گفت : « من يک مقني هستم » قبلا کارم کندن چاه و قنات بود ؛ تا اينکه انقلاب پيروز شد ، من چندسالی به کردستان رفتم در آنجا با اشرار و ضدانقلاب جنگيدم. مدتي بعد حاج همت از من خواست که به لشکر ۲۷ بروم به او گفتم: «حاجي، من جنگ کوهستاني کرده ام جنگ در دشت و بيابان را بلد نيستم » بالاخره با اصرار حاج همت وارد لشکر ۲۷ شدم و حالا در خدمت شما هستم... لهجه زيبای آذری او و صداقت کلامش بچه‌ها را شيفته او ڪرد. با اتمام کلاس حاج همت به حاجی پور گفت: « آنقدر نگو من مقنی هستم ، ما همه سرباز اسلام هستيم و براي دفاع از انقلاب اسلامی ڪنار هم جمع شدهايم» در جلسه بعدی کلاس علی‌اکبر با شادی وارد اتاق شد نگاهی به رزمنده‌ها انداخت و گفت: « برادران ، سرورم همت گفته است که من از اين به بعد نگويم که مقنی هستم و من بنا بر اطاعت از فرماندهی از اين پس ديگر نمی‌گويم ان‌شاءلله همه ما سربازان اسلام هستيم» ✍ راوی: همرزم شهید 🦋🦋🦋
‍ ♡بسم رب عشق♡ حدیث دل اینبار،راوی گمنامی سربازان .راوی شهدای گمنام نه!،اتفاق داستان با نام و نشان را روایت میکند. میدانی گاهی غبطه میخورم به اینکه دراین هیاهوی زمانه که هرکس نام و نشان خویش رافریادمیزندشماوامثال شماچطور،آرام و غرق در،سکوت در کوچه پس کوچه های این شهرقدم میزنیدوبی توقع میکنید❣ میخواهم ازاول بگویم.تقویم ورق میخورد،سی سال پیش اواسط پاییز،رانشانم میدهد.ستاره ای دستچین شده ازآسمان به زمین فرودمی‌آیدمادرش نام علی را،در گوشش میخواندوقصه های بیت میشودلالایی شبانه او. جلوترمیروم میخواهم پرسشی داشته باشم به۲۱سال بعد،قرارنبوداز _گودال،خیمه های غارت شده های نیم سوخته بشنوی وفقط به آه کشیدن و،اگراما بسنده کنی.ازجمله ای که به دیوار،اتاقت چسبانده بودی میشدتاته،قصه راخواند،نوشته بودی: پایان ماموریت بسیجی است❤ چندسال بعدخبرآوردندکه ماموریتت رابه نحو،احسن به پایان رساندی.اما، اینبارهم آهسته وبی هیاهوخبرآمد. گویی ازهمان اول زندگی ات گره خورده بود،به به سکوت و 😓 🍃بارهااز،رسم و و...گفته بودم اماگمنامی راجاگذاشتم یادم رفته بودبگویم درقاموس وفاعل هردو گمنامند. 🌺 🕊به مناسبت 🔷تاریخ تولد:۱۵آبان۱۳۶۹ 🔷تاریخ شهادت:۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ 🔷مزارشهید:نور 🔷محل شهادت:خانطومان_سوریه
‍ 👇👇👇👇 🌹 (دلنوشته همسر شهید) بسم الله... چه ضدونقیض اند روزهای پس ازتو برایم ... وقتی خاطرات هجوم می آورند بر دل وجانم خیال می کنم که همین دیروز بود آخرین خداحافظی مان اما وقتی به روزهای نبودنت فکر می کنم انکار چندین سال است که این زخم ها وتنهایی برتنم جا خوش کرده اند.... حرفهایم تکراریست برایت اما باور کن که هنوز باور نکرده ام نبودنت را ته دلم خالی می شود وقتی فکر میکنم که دوسال گذشت!!!! عزیزترینم ...بهترینم ...سایه سرم در این مدت نبودنت خیلی سعی کرده ام که مردانه بایستم پای تمام سختی ها اگر جایی از دستم در رفت وباعث نگرانیت شدم حلالم کن ... میدانم که چه مقامی نزد خدا واهل بیت داری آرامِ جانم تمام حرف من بعد از شهادتت این بود که مبادا فراموشم کنی کنار اهل بیت(ع) مبادا رفیق نیمه راهم باشی که میدانم نیستی ...گوارای وجودت هرآنچه نصیبت شد به خاطر این از خودگذشتگی وشهامتت.... خدایا چه چیزی از این بهتر که بعد از مرگمان نیز چراغ راهِ دیگران باشیم وچه چیزی بالاتر از شهادت!!! (شهید_وحید_فرهنگی_والا_) بعد از تو جز صراحت این درد آشنا چیزی نصیب این من تنها نمی شود به مناسب سالگرد شهادت این روزهای پاییز خیلی از همسران شهدا چشم به راه بودند و عشق شان بر روی دست ها آمد
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🦋✨ حاج یدالله در میان بچه‌ ها از محبوبیت زیادی برخوردار بود. همه ی بسیجیان و سربازان علاقه ی خاصی به او داشتند. این محبوبیت و علاقه به خاطر رفتار و كردار خود حاجی و برخوردهای صمیمانه و در عین حال صحیح او به وجود آمده بود. در میان تمام خصلتها و ویژگیهای رفتاری او یكی هم این بود كه دوست داشت با بچه‌ ها كشتی بگیرد ! یدالله كشتی گرفتن را به عنوان ورزش و عملی برای صمیمی شدن با بچه‌ ها انجام می داد. بعضی وقتها با بچه‌ های بسیجی كشتی می گرفت. این حالت نه تنها احترام و علاقه ی بچه‌ ها را نسبت به فرمانده‌ شان از بین نمی برد بلكه به ایجاد صمیمیت و علاقه میان او و تمام بچه‌ ها كمک می کرد. البته شهید كلهر برای این ورزش كردنها به خصوص كشتی گرفتن ارزش خاصی قائل بود و فلسفه ی خاصی در این مورد داشت. او می گفت : « وقتی كه كسی فرمانده می شود ممكن است ناخواسته حالت خاصی به او دست دهد. بیشتر وقتها وقتی انسان به جایی و مقامی می رسد دچار كبر و غرور می شود. وقتی كشتی می گیرد بالاخره پس از چند بار ممكن است یک بار و گاهی هم همیشه پشتش به خاک مالیده شود و همین مسئله باعث می شود كه او هیچ وقت دچار غرور نشود به خصوص اگر این خاک شدن در برابر چشم همه باشد دیگر جایی برای احساس خود بزرگ‌ بینی نمی ماند. » ✨🦋 🌹 شهید یدالله کلهر 🌹 💮 کتاب آشنا با موج ، صفحه ی ٣١ 💮 🌠 رفتند تا بمانند ، نماندند تا بمیرند ! 🌹🕊🍀🇮🇷 💐 روحشون شاد و یاد و نامشون همیشه گرامی و راهشون پر رهرو باد 💐 🌷🤲 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ احْشُرْنٰا مَعَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین 🤲🌷 🌷🤲 الّلهُمَّ اَحفِظ قائِدَنا وَ حَبیبَ قلوبَنا وَ نورَ اَعینَنا نائِبَ المَهدی اِمامَنَا الخامِنه ای حَتّی یَصِلَ فَرَجَ مَولانَا الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌷 🌷🤲 اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ 🤲🌷 🌷🤲 اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً 🤲🌷 🌷🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایَةِ وَلِیِّکَ الْمَهْدی (عَجّ) 🤲🌷 🦋🦋🦋
♡بسم رب الشهدا و صدیقین♡ جانم دلتنگی برای یاران سفر کرده را در نگاه به چشمهایت خلاصه می کنم. 💔❤️‍🩹 و عرض ادب و ارادت و احترام به محضر خادمین و دوستان شهدایی و مریدان ذاکری ........ در میان شما عزیزان نبودم و حال که بعد از مدتی نسبتا طولانی دوباره قرار است به خواست یکتا پروردگار بی همتا و متعال مدتی احتمالا بسیار کوتاه در محضر شما نیکان باشم، تایم بدست آمده را قدرشناس باشم ، تا از تمام شما عزیزان به رسم ادب بابت لطف و محبتهای بی حد شما نسبت به بنده ی حقیر و همچنین برادرم شهادت آ.........ه عرض تشکری داشته باشم. امید شهادت..... پناه نور شهدا و چادر خاکی حضرت مادر س و دعای جد بزرگوار آ سد جواد ذاکر ره محفوظ باشید ان شاءالله ....... نهایت احترام ؛ ♡ذاکر عشق♡ عاجزانه التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد🌷🕊
شور جدید میثم مطیعی - مدافعان حرم.mp3
5.35M
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ خاكيمو بيار مادر جبهه علمدار و علم ميخواد بزار برم كه عمه سادات بازم مدافع حرم ميخواد ...😔 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ساده‌نگذر‌ از‌ڪنار‌پوتین‌هاے‌بے‌پا ڪہ‌پاهایشان‌ بدن‌ها‌را‌بردند تا‌ تو‌آسوده‌ قدم‌بردارے😔 😭💔 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ❌تلــــنگــر☝️ 🔴قـــــابل تــــوجــــہ مـــردان بــے غیــرت☹️ نشہ🚫🚫 Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
«💛🕊» 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ بسم‌رب‌الرضا|❁ ✋ از‌امـام‌رضـا(؏)پرسـيدند: توکل یعنی چه؟ فرمـودند: أن‌لا‌تخـٰاف‌مع‌الله‌أحداً وقتی خدا رو داری ازهیچکس نترس🌱:)! ♥️¦↫²⁰ 🖐🏻¦↫ 🦋🦋🦋🦋
5 هرچقدر که می‌گذشت زندگی برامون سخت تر می‌شد .خدا ببخشم که حتی چند باری فکر خودکشی به سرم می‌زد. یه شب که دور هم نشسته بودیم . مهدی داشت چایی می‌خورد و بچه ها هم داشتن بازی می‌کردن. یک لحظه متوجه شدم که حسین مدادی رو گوشه لبش گذاشته! لب به دندون گزیدم و با تشر گفتم_ چیکار می‌کنی حسین مامان؟ یک لحظه ترسید و مداد رو بیرون کشید. بعدش با کمی ترس گفت_ مامان دارم مثل بابام می‌کنم! می‌خوام بزرگ شم مثل بابا شم! دهنم وا موند و خشکم برد. نگاهی به مهدی انداختم چهره ش پر از غم بود. قندی رو که دستش بود زمین انداخت و با ناراحتی به اتاق رفت. با عجله دنبالش رفتم تو اتاق که نشسته بود یه گوشه و زانوی غم بغل گرفته بود. جلوتر رفتم و کنارش نشستم که با گریه گفت_ نرگس پشیمونم! خیلی پشیمونم. ادامه دارد. کپی حرام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:العنکبوت🦋 :17 :الاستاد:شهیدحسن دانش :منا سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 .سلام برشهدا🌹 🦋🦋🦋
6 با ترحم‌لب زدم_ درست می‌شه عزیزم. گریه نکن بچه ها می‌شنون. یه مدت باهاش حرف زدم تا آرومش کنم . خیلی عجیب بود که دیگه مثل قبل داد نمی‌کشید و آروم یه گوشه نشسته بود. به یک ساعت نکشید که به داداشش زنگ‌ زد گفتم که می‌خوام ترک کنم‌. خیلی خوشحال بودم. خداروشکر که داشت به خودش می‌اومد و تصمیم گرفته بود ترک کنه. بردنش کمپ ترک اعتیاد و بعد از طی دوره درمانش مواد رو کنار گذاشت با اینکه سخت بود بعد این همه سال اعتیاد اما تونست! و شد همون مهدی قبل. همون مهدی که بهش بله گفتم و زنش شدم. بعد از اینکه مواد رو کنار گذاشا پدرم براش کار پیدا کرد و تو یه کارخونه لبنیاتی مشغول شد و خداروشکر که اوضاعمون بهتر شد. پایان. کپی حرام.
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ که به چشمانش نگاه کنی میبینی خیلی حرف دارد حرف هایی از جنس خدا از جنس از جنس خوبتر که نگاه کنی شرمنده میشوی از اینکه همیشه نگاهش به تو بوده و تو از آن بوده ای دیگه با اِزه از همه مشتیاا همگی زیاد بامراامااا Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
برای گریه‌های بی‌وقفه..😔😔😭 چقدر دلتنگ نگاهت میشوم هر روز، هر شب، هر لحظه... ❤️ 🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ای شهید دلمــــان تـنگ زمــــین تــنگ زمان پر حسـرت تو دلـــت شـاد چه آرام در آغوش خدایی برادر شفاعتے براے دل ویران من کن 🍁 گفتنــد " شهیـد کہ دیگر غسل نمےخواهد" نمےدانستنـد این بهـانہ اے بود برای آخرین نوازش های ... 🕊سلام شبتون منور به لبخند 🌷🌷 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ رفتید . . . و امروز عطرتان را در شلمچه و هویزه و فکه جستجو می ڪنیم ... ای شهید دلمــــان تـنگ زمــــین تــنگ زمان پر حسـرت تو دلـــت شـاد چه آرام در آغوش خدایی برادر شفاعتے براے دل ویران من کن 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ دل تنگ،گلو انبارِبُغض،چشمـ محتاج اشڪ و اشڪ منتظرشڪستڹ دل هاےنادمـ از گناه اسټـــ امادرایڹ مسیرهستند انساڹ هایےڪہ‌راه مبارزه با نفس را نشاڹ دادند وسرانجامـ شهدشیریڹ شهادټـــ نصیبشاڹ شد.🦋✨ مثل سیداحمدپلارڪ ڪہ‌بہ‌ گفتہ‌مادرش نماز شب هایش ترڪ نمےشد و سجده هاےطولانےاش مونس نماز شب هایش بود.🌼☘ حالا اوبہ‌شهیدِعطرےمعروف اسټـــ و زائراڹ زیادےداردڪہ‌با استشمامـ بوےِگلاب، مزارش را پیدا مےڪنند.🌺🌾 • 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋
•• 💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 《شهید مدافع حرم محمد ڪیهانے 》•• در بیستمین روز از آذرماه سال ۱۳۵۷ در خانواده اے مذهبے در شهر اندیمشک به دنیا آمد او پنجمین فرزند خانواده بود. از دوران نوجوانے وارد مسجد حضرت ابالفضل (علیه السلام) شد و در بسیج نوجوانان ثبت نام ڪرد، بعد از مدتے عضو ڪلاس قاریان قرآن در مسجد امام رضا (علیه السلام) شد. و فعالیت هاے فرهنگے را آغاز نمود. فعالیت شهید محمد ڪیهانے در بسیج و مسجد و ڪلاس قاریان قرآن مقدمه اے شد تا علاقمند به ادامه تحصیل در حوزه علمیه شود و چندین سال در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل گردد. و بعد از طے مراحل مقدماتے وارد حوزه علمیه قم شد و در این زمان بود ڪه معمم شد و مرحله جدیدے از فعالیت هاے فرهنگے تبلیغے ایشان شروع گشت. 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 🦋🦋🦋 •
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ❣دلـم را عاشـــق پـرواز سازید ❣ســـرود رفتنم را ساز سازید ❣شهیدان چون نسیم؛ آرام آرام ❣درِ رحمت به رویـم باز سازید Ghasedake par par shodeh 🦋🦋🦋