eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.1هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
6.2هزار ویدیو
99 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
بسمـ رب الشـهید سالروز عروج ملکوتی شهید مصطفی شیخ الاسلامی نام پدر : زین العابدین نام مادر : صغری تاریخ تولد :1364/10/22 تاریخ شهادت : 1394/09/16 نحوه شهادت :درگیری با داعش-اصابت تیر قناسه به پهلو محل شهادت : سوریه- حلب گلزار: چالوس 🌷اینجانب مصطفی شیخ الاسلامی فرزند و سرباز کوچک حضرت زینب وظیفه خود دیدم که به کسانی که به حضرت زینب بی احترامی کردند، جواب دندان شکنی دهم و به جهادی که رهبر انقلاب اسلامی اعلام کرده اند لبیک گویم و برای دفاع از حرم به عنوان مدافع حرم به سوریه بروم. 🌹از شما مردم عزیز میخواهم که همیشه کنار رهبر انقلاب بوده و هیچوقت نگذارید تنها باشد و اجازه ندهید کسی به این انقلاب با چشمان بد نگاه اندازد. همیشه کنار دین و قرآن باشید و هرگز آن را ترک نکنید که تمام شیعیان امیدشان به خدا و ایمه اطهار می باشد. امیدوارم روزی برسد که تمام مستکبران نابود و اسلام پیروز شود. مصطفی شیخ الاسلامی94/8/22 عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🌷 🌹 رویاد کنیم... 🌺با و یک ... 🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹 🦋🦋🦋
سالروز عروج ملکوتی شهید محرمعلی مراد خانی نام پدر : باقر نام مادر : کبری دلاوری تاریخ تولد :1345/02/14 تاریخ شهادت : 1394/09/16 محل شهادت : سوریه گلزار: تنکابن 🌷در پایان مأموریت اعزام اول، یعنی چهارم ارديبهشت 94 که برای عروسی برادرش به ایران بازگشت، اعضای خانواده، متوجه مجروحیتش شدند. بعد از کمی استراحت، پیگیری‌های خود را برای پیوستن دوباره به جبهه‌ی مقاومت آغاز کرد. با آغاز حرکت عظیم اربعین حسینی، همراه با دو پسرش براي پياده‌روي اربعين ثبت‌نام کرد اما شرایط به‌گونه‌ای شد که فرزندان، زودتر از پدر به پیاده‌روی اربعین عزیمت شدند اما پس از چند روز، در كاظمين به یکدیگر مُلحق شدند. یک روز پیش از اربعین، تماسی با او حاصل شد و از او برای پیوستن به جبهه مقاومت دعوت شد. با این­که در چند کیلومتری کربلا بود، بازگشت و در آذرماه 94، به سوریه شتافت. در جریان مقابله با جبهه‌ی تکفیری، از ناحیه‌ی گوش، هدف تیر قناسه­ی دشمن قرار گرفت و درحالی‌که روی خاک زانو زده بود و سر به سجـده داشت، در 25 صفر - مقارن با 16 آذرماه 1394 - به خیل شهیدان پیوست. ....🕊🕊🌹🌹 عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 💠مادر شهید محمد هادی نژاد: 🌷چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم و گفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم اگر تو بری دیگر کسی را ندارم.... شب که خوابیدم حضرت زینب (س) را در خواب دیدم که پسرمو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. وقتی خبر شهادت محمد را شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب(س) محمد منو انتخاب کرده بود‌... 🕊۱۷ آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم "محمد هادی نژاد " گرامی باد 🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 🥀🥀 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ |💔| 🌺🍃 تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۰۶/۱۴ محل تولد: خوزستان تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۷ محل شهادت: حلب_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_داراے۲فرزند محل مزارشهید: امیدیه 👇🌹 ✍...موقع رفتن گفتم‌:"ایوب جان وصیت نامه ننوشتی.." گفت‌:"نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل می‌شود.فقط من را ببخش که نتوانستم مهریه‌ات را کامل بدهم؛" تصاویر آقا و سیدحسن نصرالله را برداشت و با خودش به سوریه برد. ....🕊🕊🌹🌹 شادی روحش صلوات شهیددفاع مقدس، شاهرخ ضرغام درتاریخ اول دی ماه سال ۱۳۲۸ درتهران متولدشد تاریخ شهادت: هفدهم آذرماه 1359در آبادان هست💐💐💐 🕊 ❤️💫ﷺ❤️ﷺ🤍ﷺ❤️ﷺ 🤍💫الــلــهم صــل ؏ مــحــمــد وآل مــحــمــد ❤️💫ﷺ🤍ﷺ❤️ﷺ🤍ﷺ 🤍💫الــلــهم صــل ؏ مــحــمــد وآل مــحــمــد ❤️💫ﷺ❤️ﷺ🤍ﷺ❤️ﷺ 🤍💫الــلــهم صــل ؏ مــحــمــد وآل مــحــمــد ❤️💫ﷺ🤍ﷺ❤️ﷺ🤍ﷺ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ السلام علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها 🖤 🕊🌹🕊🌹🕊 زهرا جان ماندنت چون شمع آبم می‌کند رفتنت خانه خرابم می‌کند ..‌. 🏴شهادت مظلومانه ای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را تسلیت عرض می کنیم 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ : بی‌نمازها از شفاعت محرومند! ▫️یکی از آشنایان، خوابِ شهیـد احمد پلارک رو دید. وقتی ازش تقاضای شفاعت کرد ، شھید پلارک بهش‌گفت: "من نمی‌تونم شما رو شفاعت کنم... فقط وقتی می‌تونم شما رو شفاعت کنم که نماز بخوانید و به آن توجه کنید، همچنین زبان‌تان را نگه دارید ، در غیر این صورت هیچ‌کاری از من بر نمیاد..." -شہیدسیداحمدپلارك Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
2 تماس رو که قطع کردم گوشی رو عصبی روی کاناپه رها کردم که مادرم کنجکاو رو بهم گفت _ چی شد ؟ مادر شوهرت چی می‌گفت؟ از شدت عصبانیت صدام می‌لرزید _ چی می‌خواستی بگه مادر من ؟ از دعوا دیشبمون حرف می‌زد مثلاً می‌خواست بگه که من به فکر شمام و دلداری می‌داد که این کار درسته این کارو بکنید و پدرتونو اذیت نکنید! در صورتی که حرفاش پر از کنایه بود مامان. مامان شاکی گفت_ ببینم مادر شوهرت چطور انقدر سریع قضیه رو فهمیده ؟ رفتم و کنار مامان نشستم_ خب حامد بهش گفته مامان! بهش گفتم حامد حرفایی که بین ماست رو نرو به مامانت بگو اما واقعا بی فایده است من دیگه از حرف زدن با حامد خسته شدم مامان انگار نمی‌خواد متوجه شه. مامان شاکی گفت_ دختر عزیزم یه خورده آروم باش آخه چرا انقدر حرص می‌خوری ؟! _چطور آروم باشم؟ من از دست این حامد چیکار کنم؟ ادامه‌دارد. کپی حرام.
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ |💔| 🌺🍃 تاریخ تولد:۱۳۴۹/۰۳/۲۴ محل تولد:تهران تاریخ شهادت:۱۳۹۵/۰۹/۲۰ محل شهادت:تدمر_سوریه وضعیت تأهل:متأهل محل مزارشهید:جاویدالاثر 👇🌹 ✍...برادران وخواهران،میخواهم که راهم را ادامه دهیدو در راه صدورآن ازهیچ کوششی دریغ نکنیدومگذارید بار دیگردست جنایتکاران مخصوصاآمریکا،اسرائیل وداعش ملعون که درآن‌سوی مرزهانقشه نزدیک‌شدن به مرزایران عزیز رادر سرمی‌پرورانند،بر شمامسلط گردندوخون‌های هزاران شهید از دست برود. در نمازاول‌وقت کوشا و درنمازهای جماعت باجدیت شرکت کنید.باوحدت واطاعت ازمقام رهبری وپیروی ازدستورات اسلام وپاسداری جدی ازانقلاب اسلامی ودستاوردهای آن،توطئه‌های استکبار راخنثی ونقشِ برآب کنید. ••🍁فرمانده یگان تخریب.. ....🕊🕊🕊🌹🌹 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ! 🌷وسط هفته،سر ظهر وارد گلزار شهدا شدم و مشغول فاتحه خوانی به شهدایی بودم که عکس‌هایشان را می‌دیدم.وقتی نزدیک پرچم وسط گلزار رسیدم، صدای حاج اکبر را شنیدم که با همان لحن شوخش می‌گفت: ای بی‌وفا! نمیآیی یک فاتحه هم برای ما بخوانی؟ فکر کردم یکی از بچه‌هاست که سر به سرم می‌گذارد. اعتنا نکردم به حرکتم ادامه دادم. دوباره و سه‌باره همان صدا را شنیدم با خودم گفتم: چقدر قشنگ صدای حاج اکبر را تقلید می‌کند. یک دفعه شهید در من تصرف کرد و مرا کشاند سر قبر خودش به خودم که آمدم سر مزارش بودم. وحشت کرده بودم و مثل بید می‌لرزیدم. یک‌دفعه دیدم 🌷یک‌دفعه دیدم قبر باز شد.دیگر ارتباط، کاملاً قلبی شده بود.شهیدبه من گفت: می‌خواهی آن طرف را نشانت دهم؟ گفتم: نه اصلاً توانش را ندارم. بدنم دارداز شدت فشار از هم می‌پاشد. ازش خواهش کردم که دیگر ادامه ندهد. سر قبر دوباره بسته شد و کم کم حالم سرجایش آمد. از آن به بعدهر وقت گذرم به گلزار شهدا بیفتد اول میروم سرقبرحاج اکبر 📚کتاب "امیر دریا دل(خاطرات شهید حاج اکبر خرد پیشه شیرازی)نوشته: علیرضا صداقت،صفحه ۱۶۴ Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🔊 روایت مادر شهید از ماجرای خندیدن شهید در زمان خاکسپاری Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌷 .... 🌷روز تاسوعا قرار شده بود پنج شهيد گمنام در شهر دهلران طى مراسمى تشييع شوند. بچه‌هاى تفحص، پنج شهيد را که مطمئن بودند گمنام هستند انتخاب کردند. ذره ذره پيکر را گشته بودند. هيچ مدرکى بدست نيامده بود. قرار شد در بين شهدا يکى از آن‌ها را که سر به بدن نداشت به نيابت از ارباب بی‌سر، آقا اباعبدالله الحسين(ع) تشييع و دفن شود. کفن‌ها آماده شد. شهدا يکى يکى طى مراسمى کفن می‌شدند. 🌷آخرين شهيد، پيکر بی‌سر بود. حال عجيبى در بين بچه‌ها حاکم بود. خدا اين شهيد کيست که توفيق چنين فيضى را يافته تا به نيابت از ارباب در اين روز تشييع شود؟! ناگهان تکه پارچه‌اى از جيب لباس شهيد به چشم خورد. روى آن نوشته‌اى بود که به سختى خوانده می‌شد؛ "حسن پرزه اى، اعزامى از اصفهان" 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حسن پرزه اى Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🍃🌻 خاطره ای از مادر یکی از شهیدا ن به نام محمد جعفر فرجمند: 🌧ایشون میگفتن یه روز سرد زمستان هوا ابری وبارانی چادر سر انداختم .شوهرم پرسید کجا ،گفتم دلم برا محمد جعفر تنگ شده میخوام برم سرقبرش، بهم گفت ای زن الان هوا سنگین وبارانی است . گفتم نمیتونم دلم بدجوری هواش کرده میخوام برم خلاصه هچ کس جلودارم نشد ⛈ رفتم یه ساعتی باهاش درد دل کردم و خواستم بیام که باران شدید همراه بارعد وبرق شروع به باریدن کرد هیچ چاره ای نداشتم. به پسرم گفتم مادر دلم برام تنگ شده بود الان بابات هم نگرانه قربونت برم وسیله ای برام هم جورکن. 🚘 همون لحظه یه ماشین اومد ازشدت باران که چشمام نمی‌دید چندبار بوق زد بعد اومد گفت مادر بیا برسونمت گفتم صبر کن از پسرم تشکر کنم که وسیله برام فرستاده، سوارتاکسی شدم بهم گفت ازاینجاردمیشدم شمارودیدم تنهایی گفتم سوارتون کنم، خلاصه مارورسوند منزل. Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋