خونواده من با این ازدواج مخالف بودند، و هرچی به من گفتن، این پسر به درد شوهری نمیخوره من زیر بار نرفتم، حتی تهدید کردم که از باهاش از خونه فرار میکنم، یک سال هر جایی میخواستم برم، مامانم سایه به سایه من میومد، حتی دبیرستان ما نزدیک خونمون بود، ولی مامانم خودش من رو میبرد و میاورد، وقتی دیدند که حریف من نیستند، به ازدواج ما رضایت دادند، به همین خاطر من روم نمی شد به مامانم بگم شوهرم همش توی خونه است و سر کار نمیره، توی این هفت ما، همه پولها و طلاهایی که سر عقد به ما هدیه دادند، خرج خونه شد ، حتی حلقه های ازدواجمون، بعد از هفت ماه یک جا کار پیدا کرد، سه ماهی سر کار بود، که صاحب کارش گفته بود دیگه کارکر نمیخوام، همسر من دو باره بیکار شد، ما مجبور شدیم آینه شمعدا نمون رو که جنسش برنج بود بفروشیم، بعد از مدتی بی پول بی پول شدیم، ناچار به مامانم گفتم، شهرام بی کار شده، مامانم گاهی پول و. گاهی مواد غذایی بهمون میداد... ✍ادامه دارد... ##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

#سختے_هاے👆 ایݧ راه، #شیریݧ مے شود! وقتے ڪہ بہ #یاد مے آورے، ایݧ راه، امتداد راه #حسیݧ"ع"است... #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

به نا چار من در یه مزون لباس عروس کار پیدا کردم، جالب اینجا بود که شوهرم غر میزد سرم، که زود بخواب که صبح خواب نمونی و به وقت به کارت برسی، شوهرم همه پولم رو. میگرفت و. میگفت مدیرت خرج باید دست مرد خونه باشه، از ساعت ده صبح تا ساعت ده شب من کار میکردم، با این وجود باید، شام و. ناهار فردا رو آماده میکردم، واگر گاهی دیر میشد شوهرم باهام قهر میکرد، از همه بد تر توی تلگرام با دخترها چت میکرد، و اگر اعتراض میکردم، باهام قهر های طولانی میکرد، دیگه جونم به لبم رسیده بود، یه روز ظهر صدای اذان رو.شنیدم، یه ندایی از درونم گفت، همه بد بختی های تو به دور موندن از خداست، وضو گرفتم، و شرمنده از درگاه خدا، نماز ظهر و عصرم رو خوندم، سر سجاده از خدا. خواستم، من رو از دست این مرد نجات بده، منم مثل اون دو تا خواهرم مومن میشم، بعد از نماز یه جراتی تو وجود خودم احساس کردم، رفتم خونه بابام، همه چی رو. گفتم، پدرم طلاقم رو گرفت، من اینقدر از گذشته ام پشیمونم که الان دارم خاطراتم رو مینویسم، از خودم بدم اومده، ولی خدا رو شکر میکنم که نجات پیدا کردم... ✍پایان ##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_کانالها_از_داستان_حرام⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

«فردا شهید می شوم.» آخرین برگ دفتر خاطرات شهید #مدافع_حرم، حجت الاسلام و المسلمین تقی پور(شیخ ابوالقاسم) ... #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💐 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم؟ #حاج_قاسم💕 🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

‌شــهیـــدســیـــدآےتــ الــلــه حــســیــنــے 🍃🌼 تــاریــخ تــولــد : 1369/03/05 مــحــل تــولــد : مــهدیــشــهر_ســمــنــانــ تــاریــخــ شــهادتــ : 1393/11/06 ‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🦋 #زیارتنامه‌ی‌شهدا 🦋 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🦋اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🦋اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم #سلام_بر_شهدا 🌹

شهیدی که بعداز شهادت برای امام حسین مداحی میکرد شهدا واقعا شرمنده ایم که بجای #باتقوا بودن فقط #شرمنده_ایم.. 🕊شادی روحش صلوات سلام_صبحتون_بخیر #روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا🌷 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

🥀 📽#ببینید|جهاد مغنیه کیست ؟ 🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

هر روز كه چشم باز ميكنیم نيستي تو پاي بودنت هميشه لنگ مي زند و ما پاي رفتنمان.... عزيز جان برگرد ما برايت دل قرباني كرده ایم 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ #سلام_روزتون__شهدایی #روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا🌷 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

#درد_دل_اعضا #یدالله_فوق_ایدیهم #قسمت_اول فاطمه سادات هستم، دختر هفتم خونواده، مادرم همه بچه‌هاش دختر بودن و چون پدرم خیلی دوست داشت که یه فرزند پسر داشته باشه، مادرم با فاصله سه سال به امید اینکه بچه پسر به دنیا بیاره، صاحب هفت دختر شده بودند، متاسفانه من سه سالم بود، که مادرم بر اثر بیماری سرطان در سن ۳۶ سالگی به رحمت خدا رفت، اون موقع دو تا از خواهرهام ازدواج کرده بودند و چهارتا خواهرهام که با من میشدیم پنج تا در خونه بودیم، شش ماه بعد پدرم ازدواج کرد، همه محل انگشت تهمت بی وفایی به سمت پدرم نشانه رفتن، ولی حقیقت این بود که خونه ما کسی رو میخواست که در نبود پدرم از ما مواظبت کنه، همسر پدرم که ما بهش میگفتیم عزیز زن خیلی مهربانی بود و واقعا از ما مخصوصا از من و خواهر قبل خودم که شش سالش بود خیلی نگهداری میکرد، عزیزم بار دار شد و وقتی بچه شش ماهه در شکمش بود پاش سُر خورد و از پله پرت شد پایین و فرزندش که پسر بود سقط شد، ✍ادامه دارد... ##کپی_فوروارد_برای_دوستتون_و_گروها_از_داستان_حرام⛔️ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

🎥 «فقط بگو: «خدایا آمدم»» 🎙سخنران: آیت الله عبدالله جوادی آملی #توبه #استغفار #خدا #استاد_جوادی_آملی #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃