•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🟢شهید مدافعحرم #مهدی_بختیاری
🎙راوے: همسر شهید
عدهای میگویند: «شهدا خیلی خاص هستند و با افراد معمولی تفاوت دارند» اما آقامهدی یک شخصیت کاملا معمولی داشت و به گونهای نبود که از جمع کنارهگیری کند و یا به عبارت عامیانه خودمان، جانماز آب بکشد🌊☺️
ایشان روحیهای شاد داشت و با همه در ارتباط بود. مانند خیلی از افراد دیگر موسیقی گوش میداد و اهل موسیقی مجاز بود. عروسی ما مولودی بود اما در مراسم عروسیای که موسیقی هم داشت، شرکت میکرد و سعی داشت گوشهای دورافتاده را برای نشستن انتخاب کند💜😘
همسرم همیشه سعی میکردند زمانی که در مأموریت نیستند، نبودشان را جبران کنند. به همین علت، کم پیش میآمد که در خانه بمانیم؛ دیدار اقوام، گلزار شهدا، سینما و پارک از تفریحات ما بود🎡🎊
آقامهدی بسیار به فیلم علاقه داشت. زمانی را هم که در خانه بودیم بیکار نبودیم و به تماشای فیلم و سریالهای خانگی میپرداختیم🖥🎞
نکتهی جالب این است که آقامهدی بسیار اهل فستفود و عاشق پیتزا بود و همیشه میگفت اگر روزی شهید شدم، به همه بگو شهید عاشق پیتزا بود🍕🍔
آقامهدی بسیار مهربان و در عین حال، بسیار مغرور و جدّی بود. نامــــوس برایش جایگاه ویژهای داشت و خیلی غیرتی بود و همیشه سعی میکرد کاری را که باعث آزار و اذیّت ناموسش میشود، انجام ندهــــد✨💞
نماز اول وقت برایش اولویت داشت و در کنار آن، سعی داشت نماز مستحبی وتیره، نافله عشاء، را پس از نماز عشاء بخواند اما در عین حال، مانند همهی افراد ممکــــن بود بعضــــاً نماز صبحش هم قضا شود💙
📎
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
#خاطرات_شهید
● سیدجاسم انسانی متواضع و خندهرو بود، ایشان خیلی روی اعتقاداتش حساسیت داشت، خیلی هم اجتماعی بود همیشه کارگشای دوستان بود و در عوض از آنها میخواست که برای شهادتش دعا کنند، تقریباً همه همدورهایهایش در زمان جنگ شهید شده بودند و ایشان از قافله شهدا جا مانده بود بغض دوستان شهیدش را داشت.
●شجاعت و بیباکیاش مثال زدنی بود شهرتش ضدگلوله بود، پاک و دوست داشتنی بود، سید جاسم پسرعموی دو شهید بود، شهید ناصر و شهید فرج. هر سه با هم در قرارگاه سری نصرت سمت اطلاعاتی و عملیاتی بالایی داشتند.
● بنیانگذار اطلاعات برونمرزی بودند آنها در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران وارد پادگانها و مقرهای نظامی عراق میشدند و بعد از کسب اطلاعات دقیق و جامع بر میگشتند. سید جاسم همه زیرو بم منطقه عملیاتی جنوب را مثل کف دست میشناخت شهید ناصر، شهید فرج و شهید جاسم در عملیات فتح فاو نقش کلیدی و اساسیای ایفا کردند.
●سید ناصر در جنگ یک اسطوره بود، هر سه چون برادر بودند که بارها در زمان جنگ تحمیلی برای زیارت به نجف وکربلا رفته بودند و تا عمق خاک عراق پیشروی داشتند، سید ناصر در خیبر و سید فرج در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
✍راوی: همرزم شهید
📎پ ن: شهیدی که به پاس مشاوره وی در آزادسازیِ
شهر دجیل لقب "سبع الدجیل" شیرمرد دجیل را به خود اختصاص داد .
●ولادت: ۱۳٤٦ حمیدیه، خوزستان
●شهادت: ۱۳۹٤ سامرا، عراق
●رزمنده دیروز مدافع امروز
#شهید_سید_جاسم_نوری
#سالروز_شهادت....🕊🌹
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
جانم _ من رفتم تو پایگاه بسیج ثبت نام کردم و عضو شدم. خنده صداداری کرد _ چیکار کردی؟ با احتیاط گفتم _ تو بسیج عضو شدم.
رو کرد به من _ پسر گروه خونی ما به بسیج و مسجد نمیخوره. سرم رو تکیه دادم به پشتی صندلی _ گروه خونی من میخوره. برگشت تو صورت من نگاهی انداخت _نری شهید بشی _ سر زبونم گل کرد و جواب دادم _ نه بابا من لیاقت شهید شدن ندارم. قهقههای زد _ اُوه با بچههای بالا میپری حرفهای گنده میزنی دیوونه من همین یه داداش رو دارم و میدونی که براتم میمیرم پس بشین سر جات میری یه وقت بلا ملا سرت در میاد. سر چرخوندم سمتش نترس _ داداش بادمجون بم آفت نداره من بیخ ریشه خودتم. دستی به صورتش کشید _ کدوم ریش من که ریش ندارم نگاهی بهش انداختم _ اگه نزنی در میاری. با خنده گفت_ ریشم رو نزنم اون وقت میشم برادر ساسان _ نیم نگاهی بهش انداختم _ حالا که من رفتم مدارکم رو دادم فرمم پر کردم. با لحن جدی پرسید_ قبولت کردن؟ از خونواده و طرز فکرشون نپرسیدن؟ _ تو فرم فقط در مورد خودم سوال کرده بودن _ پسر اگه بابام بفهمن تیکه بزرگت گوشتِ این رو میفهمی ؟ _ آره برای همین به تو گفتم که اگه یه وقت یه چیزی شد حمایتم کنی روش رو برگردوند_ فکر نمیکنم تو این زمینه کاری از دست من بر بیاد من جای تو باشم ولش میکنم و دیگه نمیرم...
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🔸 سوم خرداد / روز فتح خرمشهر
"آقا میگم من تو شهرم"
صدای کمتر شنیده شده احمد كاظمى از نخستین پیام بیسیم به قرارگاه فتح، هنگام ورود رزمندگان به خرمشهر
انتشار به مناسبت #سالروز_فتح_خرمشهر
••┈🌷پنج شنبه است
🌹 #شهدا رویاد کنیم...
🌺با #ذکریک #صلوات و یک #فاتحه...
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ
وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌹
🦋🦋🦋
هدایت شده از 👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
#نوشمک درست کردم چه نوشمکایی😜😋
والا از #یخمکای بیرون آدم چه بدونه باچه آبی و چه رنگایی درست کردن نامردا 😒😢
دلتون نخواد بچه هام از یخچال دست نمیکشن همش میگن مامان توروخدا یکی دیگه یکی دیگه😋🙈
بچه داری بیا #آموزش ۵۰ نوع نوشمک و بستنی یخی بدون شکر و ژلاتین 😍👇
https://eitaa.com/joinchat/327090335C83965f5ca3
آموزش #رایگان غذاهای آسون و30دقیقه ای ☺️
همه دستورات بامتن وکلیپ صدرصد #امتحان شده😊
💔آغوش سرد بعد از طلاق 🖤
برگه طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد دیگه تحمل زندگی با یک زن سرطانی رو نداشتم. وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو بدون مقدمه گفت منو در آغوش بگیر…
من گیج شده بودم! نمیدونم هدفش چی بود چون از هم جدا شده بودیم دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستش رو پرسیدم!
گفت تحملشو داری؟ گفتم آره بگو
ادامه داستان جالب رو بخونید 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2033582089C4f36953a83
🍃🌹شاعرانه
🔹نشسته ام بنویسم برای خرمشهر
که صرف شد همه عمرم بپای خرمشهر
برادرم نه، ز دستم برادران رفتند
و هیچ گه نَسرودم، رَثای خرمشهر
اگر چه مرثیه ها،ماجرای ما دارد
ولی نگفته ام از کربلای خرمشهر
نشسته ام بنویسم، ز جنگِ خونین شهر
که کُنجِ گَنج نمانَد صدای خرمشهر
چه گُلشنی که در آن، شش هزار آلاله
شدند در ره قرآن، فدای خرمشهر
روایت است که صدها شهیده، جان دادند
برای حفظ حریم سَرای خرمشهر
عراق بود و ایالاتِ متحد، با او
عِیال شهر نشستند، پای خرمشهر
رژیمِ بعث و چهل کشورِ حمایتگر
بر آن شدند بمانند، جای خرمشهر
ولی تمامیِ ایران بسیج شد، یکبار
وپس گرفت زدشمن منای خرمشهر
دعای روح خدا بود و همّتِ مردم
که فتح کرد وطن را خدای خرمشهر
هزارها یَلِ میدان، چُنان جهان آرا
شدند فاتحِ این، نینوای خرمشهر
سقوط شهر دلیل سقوط ایمان نیست
چه مؤمنی که نخواهد بقای خرمشهر
من از شهادت فهمیده هاست، می فهمم
سقوطِ شهر نشد، انتهای خرمشهر
رسان به قدس و فلسطین،به شام و سوریّه
پیامِ مَرد ترین کشته های خرمشهر
أذانِ مسجد جامع، هنوز گلواژه ست
رسد ز مأذنه اَش رَبّنای خرمشهر
بگو که مأذنه ها را هنوز میسازیم
به هر کجا که شود، ماجرای خرمشهر
بگو دفاعِ مقدس... مقاومت...اینجاست
مدافع حرم است، جای جای خرمشهر
فدای زینبیه، عسگریّه، قاضریه
هر آنکه هست هماره، فدای خرمشهر
میان چاه، نگَردیم در پِیِ یوسف
که هست خیمهٔ او مبتلای خرمشهر
شاعر : محمود ژولیده
🌸به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر
#خرمشهر
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💢 #فاتحان_خرمشهر
در سال 1337 در خانواده ای مذهبی در شهر اصفهان دیده به جهان گشود ، او در دامان پدری زحمتکش و پارسا و مادری درد کشیده و پاکدامن ، با احساسات ناب مذهبی رشد و تربیت یافت.
در سال 1356 درکنکور شرکت جسته و در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت پذیرفته می شود. پس از ورود به دانشگاه به ابعاد تازه ای از فعالیتهای انقلابے دست می زند و در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ، در تهران حضوری چشمگیر می یابد و دوشادوش مردم انقلابی در تسخیر پادگانها شرکت می جوید .
در اسفند ماه 1357 ، به نهاد نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوسته و در پادگان سعد آباد مشغول خدمت می شود .
در سال 1359 ، برای ساماندهی و سازماندهی سپاه پاسداران شهر همدان به این شهر می رود و پس از چندی نیز به فرماندهی سپاه پاسداران همدان منصوب می شود.
همزمان با شروع جنگ تحمیلی ، راهی جبهه می شود، وی ابتدا به جبهه های غرب می رود و پس از تحکیم و تثبیت مواضع رزمندگان اسلام در آنجا ، به جبهه جنوب عزیمت می کند.
پیش از آغاز عملیات فتح المبین ، به مسئوولیت معاونت تیپ 27 محمد رسول الله(ص) برگزیده شده وبه هدایت نیروهای تحت امر تیپ مےپردازد و در تحقق اهداف عملیات و منهدم کردن نیروهای دشمن، نقش و سهم بسزایی ایفا می کند.
پس از فراغ از عملیات فتح المبین تیپ 27 را برای عملیاتی وسیع و بزرگتر تجهیز و آماده می کند، او برای اجرای عملیات بیت المقدس، نیروهای زبده تیپ را راهی محور اهواز خرمشهر کرده و با شروع رمز عملیات، به خطوط دشمن یورش مےبرد.
سرانجام در روز دوم خرداد ماه 1361،در آستانہ فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس، براثر اصابت ترکش خمپاره، به فیض عظیم شهادت نایل آمد و به آسمانیان پیوست .
#شهید_سردار_محمود_شهبازی
#جانشین_تیپ۲۷محمدرسول_الله
#فاتحان_خرمشهر
#سالروز_شهـادت 🕊
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
خدایا🙏
همیشه دلتنگی ام را در دریای آغوش تو ریختم
عجیب این دریا معجزه میکند✨
مهربانا 🙏
در روز پنج شنبه
برای عزیزانم مقرر فرما🙏
تا تمام غمهایشان در دریای بیکران
آغوشت به آرامش بدل شود🙏
پروردگارا🙏
در این روزگار سخت
در این دنیای پر از مشکلات
دستهایمان را بگیر✋
و بهترینها را برایمان مقدر فرما 🙏
آمین به برکت صلوات بر 🌸🍃
حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💚
و خاندان مطهرش 🌸 🍃
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🎙روایتی خواندنی از نحوه شهادت شهید مدافع حرم #حامد_بافنده از زبان همرزم شهید
⏰ساعت ۱۲ دوم اردیبهشـت ماه که مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع)بود به منطقه شیحه(ریف حماء) رفتیم آنجا مقر فرماندهی بود که استراحت کردیم.
⏰ساعت ۳ بامدادبود که به سمت منطقه عملیاتی سوبین(ریف حماء)حرکت کردیم
🌙هوا نسبتاً داشت روشن میشـد که عملیات آغاز شد.
🌾بعد از اتمام کار از فرماندهی اجازه گرفتم که به اتفاق جمعی از بچهها برای تفحص شهدایی که در عملیات قبـل نتوانتسیم به عقب منتقل کنیم به منطقه جنوب حلفایا برویم که او هم موافقت کرد.
🌴جمعی از دوستان از قبیل یک نفر از اطلاعات دو نفر از تخریب و شهید حامد بافنده و یک نفر دیگر از دوستان به سمت جنوب حلفایا حرکت کردیم.البته چون میخواستیم شـهید بیاوریم دستکش و برانکارد و پتو به همراه خود بردیم.
⏰حدود ساعت ۱۰ بود که به جنوب حلفایا رسیدیم و وارد محدودهای شدیم که شهید داده بودیم.بعد از بررسی ابتدایی متوجه پیکر مطهر یک شهید فاطمی شدیم.با توجه به احتمال تله بودن شهید توسط تکفیریها ابتدا تخریب چیها بررسی کردند که محدوده شهید امن هست یا نه.
💐باز هم شروع کردیم به بررسی منطقه که ابتدا پیکری پیدا نشد،اما در راه برگشت کنار یک تانک سوخته متوجه پیکر دیگری از شهدا شدیم،بلافاصله بررسیهای لازم انجام شـد و من کنار پیکر مطهر شهید نشستم.
🌷درهمین حین بچههای تخریب و شهید بافنده از من فاصله گرفتند و ابتدای یک جاده خاکی به سمت خودروی خودمان قدم میزدند.
🌹من همچنان کنار پیکر شهید نشسته بودم که ناگهان صدای انفجار همه جا را فرا گرفت.بلند شدم ابتدا دو تخریبچی را دیدم که ناله میکردند و به آن طرفتر توجه کردم دیدم شهید حامد بافنده وسط همان جاده خاکی رو به آسمون دراز کشیده و دستهایش باز بود و متاسفانه ترکش به شاهرگش اصابت کرده و خونریزی شدیدی دارد.😭بلافاصله با دیدن محل خونریزی،دستم را روی شاهرگش گذاشتم و دکتر رو صدا زدم.🚑مجروحین را تحویل آمبولانس دادیم و به سمت بیمارستان حرکت کرد. بیمارستان شلوغ بود.
🕊پشت در اتاق عمل منتظر بودم و شروع به قرائت زیارت عاشورا کردم.
زیارت عاشورایم که تمام شد من فقط قدم میزدم.لحظاتی گذشت که رفیقمان از سالن بیرون آمد و شروع کرد به گریه کردن.من هاج و واج مانده بودم چی شد؟
شوکزده بودم،نکنه حامد شهید شده؟
رفیقمان را در بغلم گرفتم که آرامش کنم اما او شدید گریه میکرد و میگفت جواب دخترش را چی بدهم؟😭
🥀تاریخ شهادت:۱۳۹۶/۰۲/۳
روز شهادت امام موسی کاظم(ع)
🕊محل شهادت:حما(سوریه)
🌹#پاسـدار_مدافع_حرم
#شهـید_حامد_بافنده
#سالروز_ولادت....🌿🌺🌿
🦋🦋🦋