eitaa logo
🌷شهــ🕊ـــید مهــدی بخــتیـارے🌷
208 دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
18 فایل
رزمنده دلاور جبهه مقاومـت ، شهـید مدافـع حـرم سرهنگ دوم پاسـدار مهـدی بختیارے شناسه سایر شبڪه های مجازی: @shahidmahdibakhtiyari https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 تحت نظارت مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊 شادی روح این شهید بزرگوار صلوات🌷 ╔═🌷══════╗ کانال شهید مدافع حرم مهدی بختیاری🌷 https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 ╚══════🌷═╝
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ݩمیداݩم شهادټ🌱 شرط زیݕا دیدݩ اسٺ یا دل به دریا‌ زدݩ؛ وݪے هرچه هسٺ جز دریادلاݩ دݪ ݕہ دریا نمیزنند ❤️ ╭═❁🍃๑  🕊🌷🕊  ๑🍃❁ کانال شهید مدافع حرم مهدی بختیاری https://eitaa.com/joinchat/1145634927C4744b646b8 ╰═❁🍃๑  🕊🌷🕊 ๑🍃❁
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه فیلم خیلی خیلی خاااص و کمتر دیده شده از شهید نوید شهدا چطور میشه که شهید میشن. رمز و راز شهادت رو از نگاه شهیدنوید ببینید و بشنوید👆 . شهادت یه انتخاب صدرصدی هست، باید کاملا از تعلقات جدا شده باشی و آماده باشی تا انتخاب بشی.
«🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین🌷» ❗️ 💯 گردهمایی هفتمین سالگرد شهادت 🌷 در روز میلاد 🎉🎊 حضرت زینب سلام الله علیها 🔹موعد : پنجشنبه ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۳ از ساعت ۱۵ تا حوالی نماز مغرب 🔸میعاد : تهران، بهشت زهرا، قطعه ۵۳ ردیف ۸۶ شماره ۴ با حضور 🌹 🌸🍃 باتشکر 🌺 از فضای معنوی قطعه ۵۳ بهره می بریم. ان شاءالله 🥀 🌷
‍ مناجات با شهید رسول خلیلی قسمت دوم ‍ ‍ ‍ ‍ دستنوشته شهید نوید صفری و تو تنها کاری که میکنی] ... این است که بر سر مزار او میایی و روضه ای می خوانی؛ از همان جا تمام سعی خودم را کردم که به تو برسم و این جاماندگی و دورافتادن را جبران کنم ْ 🌷من از دیار حبیبم به دور افتـادم 🌷بیا بیا گل نرگس برس به فریادم ْ یا صاحب الزمان {عج} از شما خواهش می کنم که بساط رفتن حقیر مذنب را فراهم کن. رسول جان وقتی خاطرات شما را شنیدم که آخرین باری که به تهران آمدی و پیکر رفیق شهیدت را آورده بودی و ساعت دو بامداد به دوستت زنگ می زنی و در گلزار شهدا قرار می گذاری و ۷۲ ساعت هم نخوابیده بودی، کاملا خسته و بی تاب بودی طوری که دوستت می پرسد چه شده و ناراحت می گویی از شهدا جاماندم و باید شهید شوم و او می خندد و تو جدی به او می گویی من شهید می شوم و باز او می گوید تو این کاره نیستی و تو می گویی حالا خواهی دید و آن دیدار آخرین دیدار تو می شود وقتی این خاطره را خواندم آتشی به دل ...
‍ بخشی از مناجات شهید نوید صفری با شهید رسول خلیلی ... رسول جان دلم می خواهد ساعتی با تو بنشینم و روضه و گریه کنم کاش خدا توفیق می داد من حقیر در زمان حیات شما یا آن شبا که با حالی خراب از دوستت دعوت کردی که با او حرف بزنی، چون احساس می کردی دلت می خواهد با کسی حرف بزنی من نمی دانم چه طور اتفاقی ای کاش با تو روبرو می شدم و باهم ساعتی حرف می زدیم و گریه می کردیم و طلب شهادت می کردیم. رسول جان خیلی دوست دارم تورا ببینم دعا کن حاصل شود هر چه باتو صحبت می کنم آرام نمی شوم، آخر حال من حال یک جا مانده است. رسول جان با یکی از سرداران جبهه سوریه حضوری صحبت کردم و به او گفتم مرا هم اعزام کن اما خبری نشد بعد یک ماه دوباره به دیدارش رفتم و یک نامه برای او نوشتم و عاجزانه التماس می کردم و اورا قسم دادم و به او گفتم سردار نگذار من شرمنده مادرم شوم که او خواهر شهید و پدرم که برادر شهید است نگذارد شرمنده مادر سادات شوم و همیشه از خدا خواسته ام که به من توفیق شهادت و به والدین من توفیق پدر و مادر شهید دهند و تاج پدر و مادر شهید ی به سر بگذارند، رسول جان دستم به دامنت ... بخشی از دستنوشته شهید نوید
‍ مناجات با شهید رسول خلیلی قسمت سوم ‍ ‍ ‍دستنوشته شهید نوید صفری ... آتشی به دل من افتاد که نگو، چون رسول جان من هم خیلی وقته این حس را داشته ام و این غربت و این که هیچ کس نیست که آدم حرف دل و آرزوی شهادت و آرزوی دیدار امام زمان زمانش {عج} را به او بزند و او هم متوجه شود کسی که او هم دنبال آقایش باشد کسی که آرزوی شهادت داشته باشد و به اشک تو نخندد و با هم عهدی و پیمانی ببندم که برای امامم باید شهید شویم و حالا دانسته بودم که تو هم مثل من در بین افراد غریب بودی و غربت تو را هم آزار می داده پس برای همین با تو عهد و میثاق می بندم که راحت را ادامه می دهم و ان شاء الله به مدد مادر سادات {س} به فیض شهادت نائل شوم ان شاء الله آریرسول جان و اما از شما هم خواهش می کنم تو را به مادرت حضرت زهرا {س} اسم من را هم ببر و مرا هم سفارش کن به بی بی که ما هم عمرمان به هدر نرود. رسول جان ثواب ناچیزی از روزه و مناجات و نماز شب هایم دارم آنها هم برای روح پاک تو و تو را هم قسم می دهم مرا فراموش نکنی، رسول جان دلم می خواهد ساعتی با تو ...
‍ ‍ ‍ ‍ مناجات با شهید رسول خلیلی شهید نوید صفری ... رسول جان دستم به دامنت تورا به بی بی جان زینب {س} و سیدالشهدا {ع} قسم می دهم ردیف کن و دل این سردار را به رحم بیار و با خانم زینب {س} صحبت کن مرا اذن دهند تا بتوانم بیاییم و برایش جان دهم، نمی دانم چرا ولی همیشه ته دلم روشن بود که به این آرزو خواهم رسید و بارها در عالم رویا دیده ام، یک دفعه دیده ام که شهید شدم و به خون خود غلطیده ام و وقتی به کشور خودم آوردندم حضرت آقا، خود آقای خامنه ای را می گم، خودشون برای نماز میت من آمدند و من خودم آنجا ایستاده بودم و ذوق می کردم که به آرزوی خودم رسیدم، تا چند وقت این خواب چنان خوشحالم کرده بود که که نگو. رسول جان سرت را به درد آوردم ببخشید کسی نیست که با او حرف بزنم، کسی نیست که با او دعای ندبه بخوانم و گریه کنم، بیا و با ما رفاقت کن. رسول بغض نمی گذارد ادامه دهم باز هم باید من را ببخشی خدا نگه دار تو باشد به امید آن روزی که تورا در آغوش بگیرم ان شاء الله ... آه ای خدای شهدا ارزقنا توفیق الشهادت ان شاء الله العبد الحقیر المذنب نوید جمعه ۱۲ تیر ۹۴ _ ۱۶ رمضان _ ساعت ۱۸