🔴 نسخه الکترونیکی کتابِ «#اردیبهشت_اتفاق_افتاد» در اپلیکیشنِ فراکتاب منتشر شد:
www.faraketab.ir/b/230758
✍مخاطبین گرامی لطفاً
بعد از خواندن نسخه الکترونیکی در #فراکتاب راجع به کتاب شهید نظر بدهند.
----------------------------------------------------------
کانال شهید مدافع حرم شهید مجید سلمانیان
https://eitaa.com/shahidmajidsoleymanian
✍ با مجید رفتیم پارک نزدیک محلۀ باغستان، شب گردی. زمستان بود و هوا سرد. دورتر آتش روشن بود. رفتیم تا گرم شویم. چند نفر دور پیت حلبی پر از چوب سوخته، دراز کشیده بودند. از سرووضعشان معلوم بود معتادند. سمتشان که رفتیم، بلند شدند. تیپ مجید با آن ریش انبوه، غلط انداز بود؛ شبیه مأمورها. بندگان خدا ترسیدند. مجید آرامشان کرد و نشست کنارشان کف زمین. شروع کرد با آ نها گپ زدن: «برای چی از شهرتون اومدین؟ از کِی معتاد شدین؟ چی مصرف میکنین؟ زن و بچه دارین؟ »
توی آن سوز و سرما، وقت گیر آورده بود. آن ها هم سرِ درددلشان باز شد. گفتند از سنندج آمده اند کرج برای کار و گرفتار مواد شدهاند...
#خاطره
راوی: دکتر احمد فلاح زاده
روایتی از کتاب "#اردیبهشت_اتفاق_افتاد"
زندگی نامه شهید مدافع حرم
حجتالاسلام مجید سلمانیان
📒نشر راه یار
___________________________
کانال شهید مدافع حرم شهید مجید سلمانیان
https://eitaa.com/shahidmajidsoleymanian
✍ #اردیبهشت_اتفاق_افتاد
تا یک سال، دوست و آشنا، غریبه و فامیل می آمدند برای سرسلامتی. یکی گفت: «فرزانه خانم، حیفت نیومد پسرت به این خوشگلی، با این قد و هیکل رو فرستادی بره برای بشار اسد؟!» دلم ریخت پایین. توی خانهام می آمدند مثلاً برای سرسلامتی، نان و نمک من را می خوردند و خنجر میزدند به دلم. گفتم: «بچۀ من از تو سوادش بیشتر بود. منبری بود و استاد دانشگاه. کورکورانه نرفت. من هم راضیام به رضای خدا. خودش داد، حالا خودش هم گرفت.»
_____________
کانال شهید مدافع حرم شهید مجید سلمانیان
https://eitaa.com/shahidmajidsoleymanian