شهید حمید سیاهکالی مرادی:
شهید حمید سیاهکالی مرادی:
خداجـانم😌💕-!
میـدونمبلاخرهیهروزےبهـتمیرسم،
سختِ،درددارهاینراه
ولےمیرسـمبهـت🖐🏻⛅️.
یهروزےمـیرسهکهبهدنیاثابـتمیکنم🌍
منوخـدامشـماهـــمه . . (:
ثابـتمیکنمکهچقدردوســتدارمـ (:
ثابـتمیکنمواقعےترینعاشـقدنیاتـویے♥️
بقیهاَداشـمنمیتونندربـیارن . .🤤🍃.
🌪⃟📓¦⇢ #خدا
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
#شهیدانه
📕برشی از کتاب یادت باشد:
داستان عاشقانه از شهید مدافع حرم
🕊🕊شهید حمید سیاهکالی مرادی
🔆 کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند ؟
🍁 به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم،
🍁 حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه
🍁 بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
🍁 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من!
🌷🌷🌷
@moshleb1394
#یڪروایتعاشقانہ
یکبار حمید بهم پیام داد💌:
- از هواپیما به برج مراقبت. توے قلب شما جا هسٺ فرود بیایم یا باز باید دورتون بگردیم؟!
منم جواب دادم : فعلا یڪ بار دور ما بگرد تا ببینیم دستور بعدے چیه!
دلم نمی آمد خیلی اذیتش کنم. بلافاصݪه بعدش نوشتم : تشریف بیارید، قلب ما مال شماسٺ!
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی