~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
🍁وقتی تاریخ مراسم عروسی قطعی شد، از فردای ماه رمضان افتادیم دنبال مقدمات مراسم. قرار بود از جهیزیه چهار وسیله یخچال، تلویزیون، فرش و ماشین لباس شویی را حمید بخرد. بقیه جهیزیه را تا حد امکان همراهیم میکرد تا بخریم.
🍁در همان روز اول خرید حمید گفت: وقتی حضرت آقا گفته اند از کالای ایرانی حمایت کنید، ما هم باید گوش کنیم و جنس ایرانی بخریم.
هر فروشگاهی که میرفتیم دنبال جنس ایرانی بودیم. نظر هر دوی ما هم همین بود تا حد امکان جنس ایرانی.
📚 یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#کانال_ما_رو_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@shahidmedadian
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
#عمو_رحمان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
#شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان
#رئیسی
#تغیر_به_نفع_مردم
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
⚘عروسیمون توی تالاری بیرون از شهر بود. علیرضا به اقوامش سپرد که وقتی دنبال ماشین عروس اومدین، فقط بیرون شهر بوق بزنید و نمیخواهم صدای بوق ماشین، مردم رو اذیت کند. شاید یکی به سختی بچهاش رو خوابونده باشه یا اینکه آدمِ سالخورده یا بیماری تو خونهای باشه.
⚘خونهی خودمون مجتمع آپارتمانی سپاه بود. علیرضا گفت بریم منزل پدرم و همونجا مهمونها رو ببینیم. چون نمیخواهم کسی تا مجتمع دنبالمون بیاد. آخه سَروصدای مهمونها همسایهها رو بیدار میکنه! بعد از اینکه با مهمونا خداحافظی کردیم، فقط دوتا از خواهرام همراهمون آمدند؛ خیلی بیسروصدا وارد منزل شدند و چندتا عکس گرفتند و رفتند.
⚘از اون شبی که زندگی مشترک ما در اون ساختمان شروع شد، خیلی حواسمون جمع بود که صدای تلویزیون زیاد نباشه! توی راهپلهها به آرومی قدم برداریم و ...! به این شکل علیرضا سعی میکرد که حقّالنّاسی بر گردنش نماند.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_علیرضا_نوری
#کانال_ما_رو_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@shahidmedadian
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
#عمو_رحمان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
#شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
رفته بودیم فروشگاه محصولات فرهنگی امام زاده. تصمیم گرفتیم برای منزل جدید مان تابلویی از #امام_خامنهای بگیریم. موقع حساب کردن، از فروشنده پرسید: « #انگشتر دُرّ نجف دارید؟» نداشت. از فروشگاه که بیرون آمدیم، انگشتانش را تا جلوی صورتم بالا آورد و گفت: «این انگشتر درّ نجف همیشه همراهمه.
شنیده ام هر کسی انشگتر درّ نجف همراهش باشد، روز قیامت حسرت نمی خورد.باید بروم این نگین را دو تکه اش کنم تا تو هم داشته باشی. دوست ندارم روز قیامت حسرت بخوری»
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی♥️🕊
📚 یادت باشد
#کانال_ما_رو_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@shahidmedadian
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
#عمو_رحمان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
#شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
مهریہ ما
یك جلد کلام الله مجید بود 📖
و یك سکہ طلآ
سکہ را کہ بعد عقد بخشیدم 🙂
اما آن یڪ جلد قرآن را
محمد بعد از ازدواج خـرید
و در صفحہ اولش اینطور نوشت✍🏻:
امید بہ این است کہ این کتاب
اساس حرکت مشترکِ مآ باشد
و نہ چیز دیگر ؛ کہ همہ چیز
فنا پذیر است جز این کتاب 🍃
حالا هر چند وقت یکبار وقتے
خستگے بر من غلبہ مےکند
این نوشتہ ها را مےخوانم
و آرام مےگیرم..♥️
#همسرشهیدمحمدجـهانآرا
#کانال_ما_رو_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@shahidmedadian
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
#عمو_رحمان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
#شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#عاشقانه_شهدا 🙃🍃
همیشہ سر این کہ
اصرار داشت حلقہ ازدواج
حتماً دستش باشد
اذیتش مےکردم مےگفتم :
حالا چہ قید و بندے دارے؟!
مےگفت : حلقہ ، سایہ ے
یك مرد یا زن در زندگے است
من دوست دارم
سایه تو همیـشہ ، دنبال من باشد
من از خدا خواستہ ام
تو جفتِ دنیا و آخرت من باشے!😍❤️
#روایتےازهمسرِ
#شهیدمحمدابراهیمهمٺ
#کانال_ما_رو_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@shahidmedadian
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
#عمو_رحمان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_رحمان_مدادیان
#شهید_ابراهیم_هادی
#امام_زمان
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
پسر دایـے ام خلبان ارتش بود،
من هم دانش سرا درس می خواندم📚 همین کہ عقد کردیم💍
کلـے اصرار کرد
که باید مستقل زندگی کنیم؛
اما پدر و مادرم می گفتند:
«تو هـم مثل پسر خودمونی،
پروانه هـم درس داره؛
زوده حالا بره زیر بار مسئولیت و خانه دارے
این جوری، هم شما راحتید هم ما خیالمون راحت تره.»😊
سخـت بود،
ولی این قدر اصرار کردند تا بالاخره قبول کرد😁
بعد هم، اتاق خودم را که طبقه بالای ساختمان بود مرتب کردیم
و یک سال اول زندگی راتوی همان اتاق سر کردیم💚
#همسرشهیدعلیرضایاسی
#کانال_ما_رو_به_اشتراک_بگذارید👇👇
@shahidmedadian
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#عیدقربان_عیدغدیر
#امام_زمان_سلام_فرمانده
#حجاب
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
روز عقد، زنهای فامیل
منتظر رؤيت روی ماهِ آقا دوماد بودن...
وقتی اومد گفتم:
بفرماييد،اینم شادوماد...
داره میاد...
همه با تعجب نگاه میکردن...
مرتب بود و تر و تمیز...
اما بِجای کت و شلوار با همون لباس سپاه اومده بود؛ فقط پوتینایش یه ذره خاکی بودن...!
همسرشهید مهدی باکری
#لبیک_یا_خامنه_ای #ایران #حجاب
🇮🇷 @shahidmedadian
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
بعد از جارے شدن عقد با مهریه۱۴سکه
حضرت امام فرمودند:
باهم خوب باشید💕
این سفارش در تمام لحظات زندگے ما بود
اگر اختلاف سلیقهای ایجاد میشد
جمله امام را تکرار میکردیم
#شهیددستواره
🇮🇷 @shahidmedadian
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
عروسیمون توی تالاری بیرون از شهر بود. علیرضا به اقوامش سپرد که وقتی دنبال ماشین عروس اومدین، فقط بیرون شهر بوق بزنید و نمیخواهم صدای بوق ماشین، مردم رو اذیت کند. شاید یکی به سختی بچهاش رو خوابونده باشه یا اینکه آدمِ سالخورده یا بیماری تو خونهای باشه.
خونهی خودمون مجتمع آپارتمانی سپاه بود. علیرضا گفت بریم منزل پدرم و همونجا مهمونها رو ببینیم. چون نمیخواهم کسی تا مجتمع دنبالمون بیاد. آخه سَروصدای مهمونها همسایهها رو بیدار میکنه! بعد از اینکه با مهمونا خداحافظی کردیم، فقط دوتا از خواهرام همراهمون آمدند؛ خیلی بیسروصدا وارد منزل شدند و چندتا عکس گرفتند و رفتند.
از اون شبی که زندگی مشترک ما در اون ساختمان شروع شد، خیلی حواسمون جمع بود که صدای تلویزیون زیاد نباشه! توی راهپلهها به آرومی قدم برداریم و ...
به این شکل علیرضا سعی میکرد که حقّالنّاسی بر گردنش نماند.
#از_شهدا_بیاموزیم
#شهید_علیرضا_نوری
🇮🇷 @shahidmedadian
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
همان روز خواستگاری
گفتند که من تازه از جبهه آمـدهام
و پدر و مادرم هم وضع خوبـے ندارند .
اگر امکانـش هست
رسم حزباللهـےها را اجرا کن
و همین عقد ساده را قبول کن😊
که آن هم در خانه ما بود.
نه طلایے و نه لباسے و...🙄💚
همسر#شهیدسیدمجتبیعلمدار
🇮🇷 @shahidmedadian
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
تلوزیون میدیدم
مصاحبہ شهردار شهرمون رو نشون میداد
سرش رو انداختہ بود پایین و آروم آروم حرف میزد
با خودم گفتم: این دیگہ چہ جور شهرداریہ؟!😒
حرف زدن هم بلد نیست😕
پا شدم و تلوزیون رو خاموش ڪردم
چند وقت بعد همین آقاے شهردار شد شریڪ زندگیم😊💕
روزے ڪہ اومد خواستگارے
راستش...
نہ من درست و حسابے دیدمش!
نہ اون منو!🙃
بس ڪہ هر دومون سر بہ زیر نشستہ بودیم🙂
بعد اون روز
دیگہ دیدارے نبود،تا
روز عقدمون💍
روزهاے قبل از عقد
خواهرهاش با تعجب و اعتراض بهش میگفتن: آخہ داداش من،
شما ڪہ دخترہ رو نگاشم نڪردے چرا و چطور پسندیدیش آخہ؟
بابا نمیگے شاید كور باشہ...؟!
كچل باشہ؟!
تو جوابشون گفتہ بود: ازدواج من
محض رضاے خداست،معیارایے كہ مدّ نظرم بود ایشون داشت
مطمئنم همراہ و همسفر زندگیمہ
روز عقد
زن هاے فامیل
منتظر رؤيت روے ماہ آقا داماد بودن
وقتے اومد گفتم:بفرماييد،اینم شادوماد دارہ میاد...
ڪت و شلوار پوشیدہ و ڪراواتشم زدہ!
همہ با تعجب نگاہ میڪردن!😳
مرتب بود و تر و تمیز
با همون لباس سپاه
فقط پوتینایش یہ ذرہ خاڪے بود😍
همسر#شهیدمهدےباڪرے
🇮🇷 @shahidmedadian
@rafiq_shahidam96
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
وقتے رفتیم خانہ خودمان
همراه ڪارتن ڪتابهایم
یڪ چمدان لباس هم آوردم
حمید ڪہ لباسها را دید
گفت: همہ اینها مال توست؟
گفتم: بلہ زیاد است؟
گفت: نمےدانم! به نظر من هر
آدمے باید دو دست لباس داشتہ باشد
یڪ دست را بپوشد،یڪ دست را بشوید.
طور؎ به من فهماند لباسها را
ردشان ڪنم بروند
بردمش مسجـد
اتفاقے مثل زلزلہ یا سیل افتاده بود
و برا؎ آن مناطق ڪمڪ جمع مےڪردند
دادم ببرند برا؎ آنها
#همسر_شهید
#شهید_حمید_باکری
#شهیدانه
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
‹حـجابزهرایۍ🧕🏻🌱›
╔╦══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╦╗
https://rubika.ir/joinc/CDBAEAAG0OGBSTUWHDYTPDMPQUWEOMFK
╚╩══• •✠•❀ - ❀•✠ • •══╩╝