eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
622 دنبال‌کننده
11هزار عکس
8.3هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴روز_شمار_شهدایی ((اساس تخریب، تخریب هوای نفس است)) 🔆امروز - ۵- خرداد ماه ۱۴۰۲ مصادف است با - ۶- ذی القعده - 📖 ذکر روز جمعه :اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (صد مرتبه) ✅ذکر روز جمعه موجب عزیز شدن میشود 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🕊️تخریبچی شهید احمد جمالی نژاد تاریخ شهادت ۱۳۶۷/۳/۴ محل شهادت شلمچه 🌷از شهدای تخریبچی فومن 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
22.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵ماموریت حاج قاسم سلیمانی در عملیات آزادسازی خرمشهر چه بود؟ 🌸به‌ مناسبت سوم خرداد، سالروز آزادی سازی خرمشهر   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
برای سلامتی حاج آقا قرائتی صلوات و حمد شفا بخونید
هدایت شده از کانال برادران شهید مهدی و مجید زین الدین❤️
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 🌹دومین مرحله مسابقه از کتاب ستارگان حرم کریمه🌹 سلام وعرض ادب و احترام خدمت همراهان همیشگی در کانال شهیدان زین الدین دومین سوال از کتاب ستارگان حرم کریمه زندگی نامه سردار شهید مهدی زین الدین * سوال مسابقه : سردارشهیدمهدی زین الدین وقتی وارد قرارگاه نصر شدند در کدام عملیات ها چشم شهید حسن باقری شدند؟ جواب سوال را تا فردا شب ساعت ۲۰ به آیدی خادم کانال ارسال فرمایید.↙️ 👇👇👇 @Zsh313 👆👆 https://eitaa.com/joinchat/319357276Ceb68ec28c2 ┄┅┅❅❁❅┅┅┄ کانال رسمی سردار شهید مهدی زین‌الدین👆 👆 🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
مداحی_آنلاین_هر_گناه_غم_رو_دل_مهدی_زهرا_میزاره_جواد_مقدم.mp3
7.16M
احساسی (عج) 🍃هر گناه غم رو دل مهدی زهرا میزاره 🍃شیعه ها به قدر کافی آقامون غصه داره 🎙 👌بسیار دلنشین 💔 جمعـه های ـــ بیقـراری 🌷
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا از چیزی که به صلاح مون نیست، اینقدر خوشمون میاد؟ ❓چرا بجای دنبال (عج) بودن، دنبال زینت دنیاییم؟ 🎙استاد شجاعی
✨ بیایید از شهدا الگو بگیریم 🍃در زمانی که چروک بودن لباس‌ها و نامرتب بودن موها نشانه بی‌اعتنایی به ظواهر دنیا بود، حمید خیلی خوشگل و تمیز بود. پوتین هایش واکس زده و موهایش مرتب و شانه کرده بود. به چشمم خوشگل‌ترین پاسدار روی زمین می‌آمد. 🌾روح و جسمش تمیز بود. وقتی می‌خواست برود بیرون، می‌ایستاد جلوی آینه و با موهایش ور می‌رفت. به شوخی می‌گفتم: «ول کن حمید! خودت را زحمت نده، پسندیده‌ام رفته.» می‌گفت: «فرقی نمی‌کند، آدم باید مرتب باشد.» 📚کتاب نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، نویسنده: حبیبه جعفریان، ص ۱۱ و ۲۳ شهید   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「💛🌥」 پناه‌عـالـم‌‍ نفسمون‌گرفته، دلمون‌تنگه، عُمر‌وزمانمو‌ن‌رو‌به‌اتمام... وَهنوز‌نرسیدم‌ به تو آقا.... هَنوز‌تو‌لَجنِ‌گُنـاه‌گیر‌کردم،تا‌چه‌وقت؟ آقاجان‌خودت،فاصله‌رو‌کم‌کنم😭:) چه قشنگ گفت: همه‌رو،غیرِتو‌‌دیدم💔:) یاابـالصالح‌المهدی‌ادرکنی✋🏻   ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به آه فاطمه برگرد امید ما همه برگرد جمعه # دلتنگی 😔
_عجب آشفته بازاری ایست جمعه
وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می‌کرد که چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد. به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد. یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت ... توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپ‌تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر را یکی‌یکی نشانم داد . درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده. شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت . وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود. راوی: احمدرضا بیضائی (برادر شهید) ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
کتاب صوتی "سلام بر ابراهیم جلد ۲ " "زندگینامه و خاطرات شهید بی مزار ابراهیم هادی " ناشر : نشر شهید ابراهیم هادی 👈تولید اختصاصی کانال کتابخانه صوتی با صدای پاییز ۱۳۹۹ انشاءالله صوتها در کانال شهدایی شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم بار گیری می‌شود لینک کانال رو نشر دهید اجرتان با شهدا 🖐🕊🌷 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c 👆👆👆