#خاطرات
یک مدت بود ظرف تفلون خریده بود
ابراهیم هی میگفت :یادت نره قاشق چوبی بهش بزنیا لایه تفلونش خراب نشه ها
دیگه داشت بهم برمیخورد😔😒
گفتم ابراهیم توکه انقدر خسیس نبودی😳😕
جواب داد :خسیس نیستم,🙂 آدم بایدازاسراف جلوگیری کنه ❌
باید طوری زندگی کنیم که کوچکترین گناه هم مرتکب نشیم✅
راوی: همسرشهید ابراهیم همت