هدایت شده از هیات فدائیان حضرت زهرا سلام الله علیها همدان
شهید محمدحسین بشیری
عاشق و دلداده فاطمی
محمد حسین دوبار سوریه رفته بود.
اما دفعه سوم که میخواست بره.
اخلاقش زمین تا آسمان فرق کرده بود کمتر شوخی میکرد و میخندید خیلی کم حرف شده .بود کم کم متوجه این موضوع شدیم که محمد
حسین این دفعه رفتنی است
چند روز بعد محمد حسین عازم سوریه شد. اما آن روز با اعزام محمد حسین مخالفت شد دستور از فرماندهی تخریب نیروی زمینی آمده بود فرمانده تخریب بسیار روی محمد حسین سرمایه گذاری کرده بود آینده درخشانی را برای محمد حسین متصور بودند اما درون محمد حسین غوغائی بود نمیتوانست اینجا بماند مدام به دفتر فرماندهی میرفت با خواهش و تمنا تقاضای اعزام مجدد را داشت یک روز صبح رفت دفتر فرماندهی نشست تا فرمانده اجازه داد داخل اتاق شود. فرمانده میگفت من چندین بار با اعزام او مخالفت کردم اما آن روزحرفی زد که دیگر نتوانستم نه بگویم او :گفت من با حضرت زهرا سلام الله علیها قرار دارم اگر ایشان دعوتم کرده باشند چی؟ شما باز هم مخالفید؟
تمام بدنم سست شد بی اختیار گفتم بشیری جان خیره برو علی به همراهت...
برگرفته از کتاب سیدعماد
#هیات_فداییان_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#همدان
#شنبه_شبها
https://eitaa.com/fadayian_hamedan