جاے شهید همت خالی ڪه:
همیشه آرزو میکرد مانند امام حسین(ع)شهید بشودو چه زیبا به آرزویش رسید،خمپاره سرش را از بدنش جدا ڪرد
#سرداربےسر
#ابراهیم_همت
#یادش_باصلوات
@shahidmohammadrezaalvani
#شهادت_حضرت_رقیه_س
خوش آمدی ای پدر ...
یار سفر کردهی من از سفر آمده
خرابه را زینت کنم که پدر آمده 😭😔
خوش آمدی ای پدر! مرا به همره ببر😭
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
@shahidmohammadrezaalvani
#دعای_فرج☘
"بسم الله الرحمن الرحیم"
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ
فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد
اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ
مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ
اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب الزَّمانِ
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.
#اللهمعجللولیڪالفرج بحق بنت الحسین..🌿
#سلامتی_اقاامام_زمان_صلوات🌸
AUD-20200822-WA0046.mp3
7.06M
🎶 #مداحی
🎙 قناری غزل خونه امشب...
🎙 خرابه چراغونه امشب ...
@shahidmohammadrezaalvani
YEKNET.IR - zamine - hafteghi 99.03.08 - narimani(2).mp3
8.98M
⏯ #شهدایی
❣بابایی سلام دل من تنگ نگاه تو شده
🌟چشم خیس من خیره بصورت ماه تو شده
🎤 #سید_رضا_نریمانی
@shahidmohammadrezaalvani
تصمیم امیرالمؤمنین (ع) به پذیرش "حکمیت"، تصمیمی مدبرانه بود، اما آنها که حکمیت را به او تحمیل کردند، با مخ در جهنماند.
تصمیم امام حسن (ع) به پذیرش "صلح" معاویه، تصمیمی عاقلانه بود اما آنها که او را مجبور به پذیرش صلح کردند، همنشین دوزخی ابوموسی اشعری شدند.
تصمیم امام رضا (ع) به پذیرش "ولایتعهدی"، تصمیمی دوراندیشانه بود، اما آنها که امام را در جایگاه ولایتعهدی نشاندند، همنشین دوزخی معاویه شدند.
تصمیم امام خمینی بر پذیرش "قطعنامه ۵٩٨" تصمیمی مدبرانه بود اما آنها که جام زهر را به امام خوراندند، بعدها "برجام" را به امام خامنهای تحمیل کردند.
#دفاع_مقدس
✍#زهرا_محسنی_فر
‼️هیچ وقت نگو:
محیط خرابه
منم خراب شدم!
همانگونه ڪه هرچه هوا سردتر باشد لباست را بیشتر میڪنی!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد
تو لباسِ تقوایت را بیشتر ڪن.
🍃
🌸
هدایت شده از اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
معرفت پشهها
برای دیدن یکی از دوست های جانبازم،
رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است.
فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم.
اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست.
و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها...
جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه!
ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم.
می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات!
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟
شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست.
گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟
با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است...
می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند.
نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود.
و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند.
چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است.
خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت.
به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست.
نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم.
می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند.
خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد.
انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود.
کاش حرف تندی می زد!
کاش شکایتی می کرد!
کاش فریادی می کشید و سبک می شد!
و مرا هم سبک می کرد!
یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم
همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند
نه پدران و مادران پیر شهدا را...
بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته!
از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند!
کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند
وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست!
و بس می کردند،
و می رفتند،
ما چه می دانیم جانبازی چیست...
"هفته دفاع مقدس گرامی باد"
👈 #خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
هدایت شده از F.r
سلام برهمه پاسداران دیروز،وامروز،وفردا
مااکنون *پریشان* هستیم.
اما *پشیمان* نیستیم.
*ما* همان کهنه *رزمندگان* پیادهایم که *سواری* نیاموختهایم.
*ما* همان هایی هستیم که به *وسوسهی قدرت* نرفته بودیم.
میدانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟؟
*۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!!!
اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم.
ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم.
رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم.
اکنون نیز *فریاد* میزنیم که:
این *حرامیان یقه سفیدان قافلهی اختلاس* از ما نیستند...
*این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند* از ما نیستند .
این *خرافات خوارج پسند* وصله ی مرام ما نیست.
*ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر سالار شهیدان، جنگیدیم.
اما *استخوان در گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمندهایم,,
شرمنده ایم، با صورتی سرخ.
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است
ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید!
*ما*، اگر به جبهه نمیرفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردیم؟
شما را به آن سالار شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید.
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید.
*بگذارم و بگذرم*
سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان
گر سر برود من نروم از سر پیمان
ای خاک مقدس که بود نام تو ایران
فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟
تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست نمودند.
*هفته دفاع مقدس گرامی باد...
@zohe72.کانال کمیل
.
از من مپرس در شب جمعه کجاست دل
بیخانه است... #زائر شهـرِ خداست دل
«هرگز، وجودِ حاضرِ غائب شنیدهای»؟!
در شهرِخویش هستم و در کربلاست دل
#ماملت_شهادتیم
@shahidmohammadrezaalvani
کانال رسمی شهید محمد رضا الوانی
به نیابت از
امام زمان عج
و
شهدا
سلام بدیم💔
💥 شهداگفتند:
هرگاه شب جمعہ
شهداےماݩ رایادڪنیم
نزد ارباب،یادماݩ مےڪنند..💚
#زیارتنامه_شهدا
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم»
🏴السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ🏴
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
▪️ با لخته خونی در تشت و صورتی كه به كبودی ميزد، جعدهی نمکنشناس را نفرین کرد كه آن همه حُسن را نديد و قاتل آقايش حسن شد!😔
▫️ امان از این همه غربت که امام حتی در خانهی خود هم غریب بود؛ در خانهی خود...! البته خدا را شکر ایشان خانهای داشتند و آوارهی بیابانها نبودند.
▪️ نمیدانم این روزها امام زمان از دست ما چه میکشند؟!😞
🏴 شهادت #امام_حسن مجتبی(ع)، کریم اهل بیت، را محضر امام زمان و شما شیعیان تسلیت عرض میکنیم
@Modafeaneharaam
هدایت شده از خبرهای داغ سیاسی
29.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۷ دقیقه پاسخ به شبهاتی در خصوص نقش مقام معظم رهبری در رفع مشکلات کشور و برخورد با فساد مسئولان
چرا رهبری با وجود این همه مشکلات اقتصادی مردم و بی کفایتی مسئولان اقدامی در جهت رفع آن انجام نمی دهند؟
حتما ببینید و منتشر کنید.
پ.ن: با دیدن دقیق این فیلم متوجه مغفول ملندن یک نکته می شویم. #نقش_قوه_قضائیه در مقابله با فساد مسئولان و اثبات آن و محکومیت و عزل آنان چیست؟ آیا با اثبات فساد یا جاسوس بودن مسئولان ولو در حد رئیس جمهور و عزل آنها طبق قانون، خلاف قانون اساسی و جمهوریت نظام عمل شده است؟ مگر دیوان عالی کشور نمی تواند به عدم کفایت رئیس جمهور رای دهد؟ اگر قوه قضائیه مصلحت سنجی بیجا را در برخورد با مسئولان خطاکار کنار بگذارد و با عدم اجرای قانون یا فساد مسئولان برخورد قاطع کند مملکت اصلاح می شود.
#نشر_حداکثری
دریافت داغترین کلیپ های سیاسی در کانال #خبرهای_داغ_سیاسی👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1655832592Cd30cd51591
چند ساعتی از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان میرساند.
جگرش میسوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است
غربت میراث #مادریست.
دیروز میان #کوچه
امروز میان خانه
فردا میان #گودال
و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است
نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است
نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!
چشم بر هم میگذارد که پرده حجره کنار میرود: "برادرم حسن"
و فرو میرود در آغوشی برادرانه...
#حسین_علیهالسلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام میکند
دستان برادر را میگیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود
کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو میدهد.دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟
چشمان بیفروغش روی اشکهای #زینب خیره میماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"
حسین لب میگشاید تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمیگویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"
و پاسخش قطره اشکی میشود میانِ موهای سپیدِ برادر.
موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است
در آستانه حجره، مادر را میبیند.با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست.
پشت سرش،#پیامبر و پدرش #علی با لبخند نگاهش میکنند.
زینب را به حسین میسپارد و حسین را به عباس.
صدای شیون که بلند میشود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن میکند
پیکرِ غرق تیرش را به خاک میسپارند وماتم #بقیع را به آغوش میکشد
زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بیوفای مدینه میگذرند.
اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!!
سخت است برادری،برادرش را خاک کند.
#امان_از_غریبی
به مناسبت سالروز شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)
داستان امروز
«وحشت از تکرار تاریخ ...»
یادمان نرفته
امام حسن(ع) لشکر داشت شیعه کم داشت؛
سرداران خائن و عافیت طلب، سربازان انقلابی تر از ولایت در کنار تبلیغات پر قدرت موثر و مخرب،
سه عنصر اساسی اجبار پذیرش صلح بر کریم آل طاها بود.
و بنگریم بر حال
و بگذریم از عافیت طلبان و خائنان که همیشه تاریخ بوده اند
باید ترسید از تکرار او که ردا از دوشِ ولی برداشت
از او که سجاده کشید
و او که خنجر را تا استخوان فرو برد ...!
باید ترسید از سبقت از ولی!
از فریاد یا مذل المومنینِ انقلابی دو آتشه!
باید وحشت داشت از انقلابی بودن بیش از ولایت مدار بودن
انقلابی بودنی که به کشیدن سجاده امام و فریاد یا مذل المومنین ختم شود!
باید وحشت داشت از احتمال تکرارِ ارسالِ این خبر به معاویه زمان:
”ولی از سوی لشکریانش مجروح شد...!”
و او پیروزمندانه بنویسد:
«تو با چنین لشکری میخواهی با من نبرد کنی؟!»
و نمک بر زخم سوزاننده تر شود با رو شدن نامه های خیانت سرداران
و ولی تنها بماند
و ما سرگرم عربده های ”ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند...”
باید ترسید از تکرار تاریخ به روایت تشابه و عبرت گرفت قبل از ...
باید ترسید و عبرت گرفت...
💐در این ...
آفرینش بزرگ
" شهیـــ🕊ــــد "
تنهـا موجودیست که
میلاد دارد امّا مرگ ندارد ...
💐#شهید_مدافـع_حـرم
#سرهنگ_محمدرضا_الوانی🕊
ولادت:۱۳۶۱/۱/۲
شهادت: ۹۵/۷/۷
┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلایه امام عصر (عج) از زائر اربعین...
🌹🤲اللهم عجل لولیک الفرج🤲🌹
✅قسمتی از وصیت نامه شهید:
هر وقت بر
سر قبرم آمدید سعی کنید یک روضه از حضرت علی اکبر (ع)
و یا حضرت زهرا (س) بخوانید و مرا به فیض بالای گریه برسانید.
هر وقت قصد داشتید خیری به بنده حقیر برسانید
آنرا به هیئت های مذهبی به عنوان کمک بدهید.
هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید.✋
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.💔
این شعر بر روی سنگ قبرم حکاکی شود ان شاءالله
مرد غسال به جسم و سر من خورده مگیر
چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم
سر قبرم چو بخوانند دمی روضه شام
سر خود با لبه سنگ لحد میشکنم
اللهم الرزقنا شفاعه الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین (ع)
#شهیدحسینمعزغلامی
@shahidmohammadrezaalvani
✨یک شب در منطقه دیدم ابوالفضل ناراحته و معلوم بود از کمر درد رنج می بره ...
✨بهش که رسیدم گفتم چیه برادر، چی شده؟ گفت: چیز خاصی نیست انشالله خوب میشه، فقط ناراحتم از رسیدگی به کارهای بچه ها و عملیات جا بمانم. امیدوارم سریعتر خوب بشم...
✨خلاصه شروع کردم به ماساژ کمرش و می دانستم این کمردرد همینطوری نیست، چون ۲-۳ ساعت قبل خوب خوب بود...
✨بالاخره قفل زبانش شکسته شد و گفت: یک مکان از خط احتیاج مبرمی به مهمات داشت که به علت خطر زیاد کسی حاضر نشد مهمات به جلو ببره، خودم به تنهایی چندین جعبه مهمات سنگین رو زیر تیر و ترکش به سختی بردم. همین باعث کمر دردم شده.
✨با خودم گفتم هنوزم شبیه شهید همت پیدا میشه...
خودش فرمانده گردانه و جعبه مهمات می بره...
🔺روایتی از همرزم شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهیدراهچمنی
@shahidmohammadrezaalvani
آنقدر کردی دعا، تا عاقبت گشتی شهید
بی تو من می مانم و مویم شود از غم، سپید
داغ تو چون شهد گل ها کام جان شیرین کند
کوه اگر باشد کسی، بعد از غمت خواهد خمید
گرچه از غم خاطرم محزون شود ای نازنین
تو دعا کن تا که من هم مثل تو گردم سعید
مهربان! ای آبرومند، ای عزیز
من گنهکارم ولی دارم به مهر تو امید
🥀😭🥀😭🥀😭🥀
شعر از همسر شهید محمدرضا الوانی