امام خامنه ای ۱۲ مهر ۹۷: فضای مجازی یا بمب شیمیایی
«ابزار رسانه را تشبیه میکنند به سلاحهای شیمیایی در جنگ نظامی ... امروز از تلویزیون، از رادیو، از اینترنت، از شبکههای اجتماعی، از انواع و اقسام وسایل فضای مجازی، علیه افکار عمومی ما استفاده میشود؛ این را کسانی که مسئولیّت این بخش از کشور را #بخش_ارتباطات را، دارند، درست توجّه کنند. ما در جلسات حضوری هم به اینها تذکّر دادهایم، تأکید کردهایم، حالا هم میگوییم؛ توجّه کنند که #آنها_ابزاری نشوند برای اینکه دشمن راحت بتواند #سلاح_شیمیایی خودش را علیه این مردم به کار ببرد.»
امام خامنه ای؛ ۱ فروردین ۱۴۰۰؛ بمب شیمیایی را ول کردند:
«[دشمنان] از فضای مجازی هم حدّاکثر استفاده را دارند می کنند. خب متأسّفانه در فضای مجازیِ کشور ما هم که آن رعایتهای لازم با وجود این همه تأکیدی که من کردم صورت نمیگیرد و در یک جهاتی واقعاً ول است، که بایستی آن کسانی که مسئول هستند حواسشان باشد. همه کشورهای دنیا روی فضای مجازیِ خودشان دارند اِعمال مدیریّت میکنند، [در حالی که] ما افتخار میکنیم به اینکه ما #فضای_مجازی را #ول_کردهایم! این افتخار ندارد؛ این #به_هیچ_وجه افتخار ندارد!»
✅👈 مسوولین و نخبگان مراقب باشند که روز قیامت با گناه جنایاتی سنگین تر از پرونده #علی_شیمیایی و کشتار #حلبچه و #سردشتِ روح مردم، محشور نشوند!
#خرمشهرهادرپیشاست
#مطیعامررهبرم
#جنگ_رسانهای
#دولت_انقلابی_میخواهیم
@shahidmohammadrezaalvani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهادمطالعه👇
#به_روایت_ازمادرشهید
🔸خدا نکند که خاطره شهادت تازه شود آن وقت است قلب مادر از جا کنده میشود
#مادری که در #سردشت سرگردان بود تا محل شهادت فرزندش را ببیند.من که جان از بدنم رفت،سردشت تو با دل مادر چه کردی.!😭
روزی که به محل شهادت رفتم حس کردم در دنیای دیگری هستم حال خوبی نداشتم اما خدا ی مهربان کسانی را سرمسیرمن قرار داده بود که هوای من را داشته باشند
کم کم به محل #شهادت نزدیک شدم مدام به خودم دلداری میدادم امامگر میشد!! داشتم از درون میسوختم کم کم که نزدیک ترشدم تپش قلبم بالا تررفت کوله پشتی محمدم روی دوشم بوداما آنقدردرخودم غرق بودم که ناگهان دیدم نه کوله دستم هست نه کیفم.
با توکل برخدا هرچه بالاترمیرفتیم #بوی_شهدا راحس میکردم دائم ذکر#صلوات را میگفتم تاازته قلبم دادنزنم...
به #قله_جاسوسان که رسیدم
دل تودل نداشتم از خداخواستم که بردلم رحم کندکه باآرامش به محل شهادت محمدم بروم..
قلبم ازخودم بیشتر عجله داشت،تپش قلب امانم رابریده بود #چادرم رابستم به #کمرشکسته_ام داشتم بالامیرفتم دیدم #بوی_محمدم راحس میکنم با صدای بلند گفتم #یا_زهرا
محمدم کجا افتاده بودی مادر؟ دیدم یکی از برادرها گریه کنان گفت مادرجان من شرمندتم دقیقا زیرپای شما محمد شهید شده بودگفتم یا زهرا یا زهرا سجده زدم بر جایی که محمدم #سر به سنگ های سردشت گذاشته بود ،پسرم چه ناجوانمردانه پر پر شد..
اما یک لحضه به یادحضرت زینب افتادم از خودش صبرخواستم تا آرام شوم یک #شاخه_گل_لاله را به نشانه گذاشتم تا وقتی که توان داشته باشم سری بزنم...
«محمدم فدای حضرت علی اکبر»
#شهیدمحمدغفاری
#لاله_صابرینی