2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قهر بودیم؛ در حال نماز خواندن بود، نشسته بودم و توجھی به همسرم نداشتم ...🥀
کتاب شعرش رو برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن ولی من باز باهاش قهر بودم؛ کتاب رو گذاشت کنار و به من نگاه کرد و گفت:
غزل تمام نمازش، تمام دنیا مات
سکوت، بین من و واژه ها سکونت کرد ...💔
باز هم بھش نگاه نکردم!...
این بار پرسید: عاشقمی ؟سکوت کردم؛ گفت:
عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز
بیتفاوت بودنت هر لحظه آبم میکند!
دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟ گفتم: نه! گفت:
تو نه میگویی و پیداست میگوید دلت آری
که این سان دشمنی یعنی كه خیلی دوستم داری💌
زدم زیر خنده و روبروش نشستم؛ دیگه نتونستم بهش نگم كه وجودش چقدر آرامش بخشہ ...🕊
بهش نگاه کردم و از تہ دل گفتم: خدا رو شکر کہ هستی♥️:)
✅ منبع: شهید بابایی به روایت همسرش
#محرم
#کربلا
#عباس_بابایی
http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani