eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
16.2هزار ویدیو
213 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
مناظره ای که وجدان خفته را بیدار کرد!! ✍جمعى از اصحاب امام صادق عليه السلام از جمله: حُمران بن اَعيَن و محمّد بن نُعمان و هِشام بن سالم و طيّار، خدمت امام صادق(عليه السلام) بودند و جمع ديگرى نيز حضور داشتند و هشام بن حكم - كه جوان بود - در ميان آنان حضور داشت. امام صادق عليه السلام خطاب به او فرمود: «اى! به من گزارش نمى‌دهى كه با عمرو بن عُبَيد، چه كردى و از او چه پرسيدى؟» . هشام گفت: اى فرزند پيامبر خدا! هيبت شما مرا مى‌گيرد و از شما شرم دارم و زبانم در برابرتان بند مى‌آيد . امام صادق عليه السلام فرمود:«وقتى به شما دستورى مى‌دهم، اجرا كنيد» . هشام گفت : از وضعيت عمرو بن عبيد و مجلس درس او در مسجد بصره ، خبردار شدم . اين امر، بر من گران آمد و به سوى او رهسپار شدم و روز جمعه به بصره رسيدم و به مسجد بصره رفتم. ديدم جمع بسيارى بر گرد عمرو بن عبيد حلقه زده‌اند و او پاى‌جامه پشمىِ سياهى به پا و ردايى به تن داشت و مردم از وى پرسش مى‌كردند. من از مردم، راه خواستم و برايم راه باز كردند و من رفتم و در انتهاى جمعيت، دو زانو نشستم. آن گاه گفتم: اى مرد دانشمند! من مردى غريبم اجازه مى‌دهى سؤالى بپرسم؟ گفت : آرى . گفتم: تو چشم دارى؟ گفت: پسرم! اين چه سؤالى است؟ چيزى را كه مى‌بينى، چگونه در باره‌اش مى‌پرسى؟ گفتم: سؤال من، همين گونه است . گفت : بپرس، پسرم! هر چند پُرسشت احمقانه است. گفتم: پاسخ سؤالم را بده!! گفت: بپرس گفتم: آيا چشم دارى؟ گفت: آرى گفتم: با آن چه مى‌كنى؟ گفت: با آن رنگ‌ها و اشخاص را مى‌بينم. گفتم: آيا بينى دارى؟ گفت: آرى گفتم: با آن چه مى‌كنى؟ گفت: با آن بوها را استشمام مى‌كنم . گفتم : آيا دهان دارى؟ گفت: آرى گفتم: با آن چه مى‌كنى؟ گفت: با آن مزه‌ها را مى‌چشم . گفتم: آيا گوش دارى؟ گفت: آرى گفتم: با آن چه مى‌كنى؟ گفت: با آن صدا را مى‌شنوم. گفتم: آيا دل دارى؟ گفت: آرى گفتم: با آن چه مى‌كنى؟ گفت: به وسيله آن آنچه را بر اين اندام‌ها و حواس، وارد مى‌شود، تمييز مى‌دهم . گفتم: آيا با وجود اين اندام‌ها، از دل، بى‌نيازى نيست؟ گفت: نه گفتم: چگونه نه، در حالى كه اين اندام‌ها صحيح و سالم هستند؟ 🔹گفت: پسرم! اين اندام‌ها هر گاه در چيزى كه بوييده يا ديده يا چشيده و يا شنيده‌اند، شك كنند و آن را به دل، ارجاع مى‌دهند و دل، يقين حاصل مى‌كند و شك را از بين مى‌برد . به او گفتم: پس خداوند ، دل را در حقيقت، براى [رفع‌] شكّ اندام‌ها گذاشته است؟ گفت: آرى گفتم: پس وجود دل، لازم است وگر نه اندام‌ها به يقين نمى‌رسند؟ گفت: آرى 🔸به او گفتم: اى ابو مروان!(کنیه عمرو بن عبید است) پس خداوند - تبارك و تعالى - كه اندام‌هاى تو را به حال خود رها نكرده؛ بلكه براى آنها پيشوايى قرار داده است تا بر دريافت‌هاى صحيحِ آنها صحّه بگذارد و به آنچه در آن شك شده است، يقين كند؛آیا اين همه مخلوق را در سرگردانى و شك و اختلاف، رها مى‌سازد و برايشان پيشوايى كه شك و سرگردانى‌شان را به او ارجاع دهند، قرار نمى‌دهد، در صورتى كه براى اندام‌هاى تو، پيشوايى قرار داده است تا سرگردانى و شكّ خود را به او ارجاع دهى؟! عمرو، خاموش ماند و چيزى به من نگفت . سپس رو به من كرد و گفت: تو هشام بن حَكَمى؟ گفتم: خير گفت: از همنشينان اويى؟ گفتم: خير گفت: پس اهل كجايى؟ گفتم: از اهالى كوفه گفت: پس تو خود او هستى! آن گاه،مرا در آغوش كشيد و به جاى خود نشانيد و خودش از جايش برخاست و تا زمانى كه من نشسته بودم، ديگر سخنى نگفت. وقتى سخن هشام به اين جا رسيد، امام صادق(عليه السلام) خنديد و فرمود:«اى هشام! اين مطالب را چه كسى به تو آموخته است؟» هشام گفت: مطالبى است كه از خود شما آموخته بودم و آنها را به هم ربط دادم . امام فرمود: «به خدا سوگند كه اين مطلب، در كتاب‌هاى ابراهيم عليه السلام و موسى عليه السلام آمده است».و در وصف هشام فرمودند:«ناصرنا بقلبه ولسانه و يده» هشام با دل و زبان و عملش، يارى كننده ما است. 📚الكافى/ج ۱،ص ۱۶۹ ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ ☘@Yafatimaha