شهید موسوی نژاد
#یاران_مهدے(عج)🌷5⃣ مادرش می گفت وقتی از مرز اومد خونه دیدم رو گردنش جای بریدگی هست گفتم چی شده معر
#یاران_مهدے(عج)🌷6⃣
شهید ویژگی خاصی داشت که البته بخشی از آن در تمامی شهدا دیده می شود اما تفاوت این شهید با سایر شهدا این است که این ویژگی در درون شهید اسداللهی پررنگتر بود. زندگی کردن برای حضرت #مهدی (عج) از مهمترین ویژگیهای رفتاری این شهید است. وی هر صبح که از خواب بیدار میشده #نیت میکرد که میخواهد امروز برای حضرت مهدی (عج) زندگی کند به این امید که ایشان دست وی را بگیرد و همراهیاش کند.
برای وی #امام_مهدے ( عج) امام حی به معنای واقعی کلمه بود. با این که شهید اسداللهی جایگاه مالی و شغلی خوبی در وزارت بهداشت داشت اما چون حس میکرد ممکن است درآنجا برای نهضت #حضرت_مهدے (عج) مثمرثمر نباشد، از شغل خود استعفا میدهد و کنارهگیری میکند.
@shahidmosavinejad
#عاشقانه_شهدا🌷
چهلم محمدرضا گذشت. تا این که یک شب #آراسته و #زیبا همراه با دسته گل زیبایی به خوابم آمد. دسته گل را به سمت من گرفت. با ناراحتی گفتم: «شما که مرا رها کردی و رفتی و به آرزویت رسیدی. حالا این دسته گل به چه درد من می خورد؟»
محمدرضا خندید. خنده اش آرامشی را به روح و روانم تزریق کرد که نمی توانم آن را شرح دهم. دوباره دسته #گل را به سمتم گرفت و گفت: «حالا شما این دسته گل را بگیر، خیلی زود منظورم را متوجه می شوی»
به محض این که دسته #گل را گرفتم از خواب پریدم. فردا مادرم به من اطلاع داد که خانواده دوست و همرزم محمدرضا برای خواستگاری به منزل ما می آیند.
یاد خوابم افتادم و فهمیدم که محمدرضا می خواسته با این کار از من بخواهد که به این خواستگاری جواب مثبت بدهم. با علی ازدواج کردم. با او خوشبختم. بچه هایم را دوست دارم. مزار شهید «محمدرضا شاه بیگ» #میعادگاه من و همسرم است و خاطره نگاه و لبخند آرام بخشش چراغ روشن قلبم است.
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_محمدرضا_شاهبیگ🌷
@shahidmosavinejad
#کلام_شهید
در جلسات بسیج همگی فعالان شرکت کنيد در همه ی کارهايتان که در پايگاه میکنيد خستگی را به تن راه ندهيد، هر وقت خسته شديد، ياد فداکاریها و ايثارگریهای شهدای پايگاه سردارها، علی بابايی، زرگریها، مهرابیها، عبادیها، زارعها و ديگر شهيدان و دوستانتان بيفتيد. و چگونه شهيدان خون دادند و هميشه در فکر خدمت به اسلام بودند.
#شهید_مهدی_کرمینژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#کرامات_شهدا🌷2⃣ روزی سر قبر علیرضا بودم که متوجه خانمی شدیم که شدیدا گریان بود از ایشان سوال کردم ک
#کرامات_شهدا🌷 3⃣
همیشه #یازهرا میگفت و البته عنایاتی هم نصیب ما میشد.
مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول میشدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک میکرد.
از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم #دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریهام گرفته بود. میخواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود.
وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های #هزاری زیر طاقچهمان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد!؟گفت:
این لطف آقا #امام_زمان است. تا من زنده هستم به کسی نگو
✍به روایت همسر شهید
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
#ذاکر_اهل_بیت
@shahidmosavinejad