#روایٺــ_عِـشق ✒️
بعد از #یادواره شهدا سید رو دیدم و ازش تشکر کردم☺️، گفت: ما کاری نکردیم، #زحمت کار به دوش بچههای مسجد و خود شهدا بود؛ گفتم: سید ماجرایی رو برات #تعریف می کنم که دیگه احساس خستگی نکنی، سال قبل تو یکی از یادواره های شهدا مسئول فرهنگی #مسجد خیلی تلاش میکرد اما کارها خوب پیش نمیرفت تا اینکه یکدفعه همه چیز مرتب شد، سخنران، #قاری، مداح و... مراسم از آنچه فکر میکرد بهتر برگزار شد،👌 همون شب یکی از #شهدای مسجد اومد به خوابش و ازش تشکر کرد و گفت: فکر نکن مراسم را شما هماهنگ کردی، قرار بود حضرت #زهرا (س) تشریف بیاورند ما هم برنامه را هماهنگ کردیم.😇
حرفم که #تموم شد دیدم سید منقلب شده 😞و چشمانش هم پر از #اشک.
#شهید_سیدعلیرضا_مصطفوی🌷
@shahidmosavinejad
بعد از یادواره شهدا سید رو دیدم و ازش تشکر کردم، گفت: ما کاری نکردیم، زحمت کار به دوش بچههای مسجد و خود شهدا بود؛ گفتم: سید ماجرایی رو برات تعریف می کنم که دیگه احساس خستگی نکنی، سال قبل تو یکی از یادواره های شهدا مسئول فرهنگی مسجد خیلی تلاش میکرد اما کارها خوب پیش نمیرفت تا اینکه یکدفعه همه چیز مرتب شد، سخنران، قاری، مداح و... مراسم از آنچه فکر میکرد بهتر برگزار شد، همون شب یکی از شهدای مسجد اومد به خوابش و ازش تشکر کرد و گفت: فکر نکن مراسم را شما هماهنگ کردی، قرار بود حضرت زهرا (س) تشریف بیاورند ما هم برنامه را هماهنگ کردیم.
حرفم که تموم شد دیدم سید منقلب شده و چشمانش هم پر از اشک.
#شهید_سیدعلیرضا_مصطفوی