#شهید_شناسی🌷
✍وقتی میخواستند چادر عروسیاش را برش بزنند، عصمت زیر لب چیزی میگوید، مادر میپرسد: با خودت چه میگویی؟ عصمت در#پاسخش میگوید: به خدا میگویم، خدایا من لیاقت دارم زیر این چادر شهید شوم یا نه؟!
عصمت شب#عروسیاش همراه همسرش رفت و در مراسم دعای کمیل شرکت کرد. زندگیاش را اینگونه آغاز کرد. در شرایطی که همه چیز زیر بمباران و توپخانههای دشمن بود رفت و در دعای کمیل شرکت کرد. آن زمان ۱۹ سال داشت و تنها ۶۶ روز بعد از ازدواجش به شهادت رسید.
⚜پنجشنبه ۱۹ آذر ماه سال ۱۳۶۰ بود. ما برای زیارت قبور شهدا به مزار شهیدان میرفتیم. دزفول دو قبرستان دارد. که یکی بهشت علی و یکی هم شهید آباد است. بهشت علی نزدیک خانه عصمت بود. او به همراه مادرشوهر و جاریاش برای زیارت قبور شهدا به سمت بهشت علی حرکت میکنند. عصمت قبل از رفتن غسل شهادت میکند. گویی به عصمت الهام شده بود.#غسل شهادت کرده و راهی شده بود.
⚜نزدیک پل قدیمی عصمت و همراهانش با مردمی که برای زنده نگه داشتن یاد شهدای بستان راهپیمایی کرده بودند، ملحق میشوند. هواپیماهای دشمن که مردم را روی پل میبینند، بمباران میکنند.#بمبها داخل آب میافتد، اما ترکشهایش به مردم اصابت میکند.#ترکش به#پهلو و چند قسمت دیگر بدن عصمت اصابت میکند و#شهید میشود. جاریاش هم مرضیه بلوایه شهید میشود
⚜عصمت و جاریاش در چادرهایشان پیچیده شده بودند و در آن لحظات آخر هم چادرشان از آنها جدا نشده بود. ما در زمان جنگ با مانتو، شلوار و رو سری میخوابیدیم. برخی هم با چادر. آنقدر حجاب را دوست داشتیم که میگفتیم اگر شهید شدیم با حجاب باشیم
@shahidmosavinejad
#شهید_شناسی🌷
✍سعید ترقی فرزند حاج عباس ترقی و بانوی مهر و فضیلت و عالمه فاضله، موسس و مدیر حوزه علمیه خواهران مکتب الزهرا(س) حاجیه خانم ترقی در بیست و دوم شهریورماه ۱۳۳۹ در نیشابور متولد شد. وی با آغاز جنگ تحمیلی احساس مسئولیت کرد و برای دفاع از اسلام و ارزشهای انسانی وارد جهاد اصغر شد. او در لشکر ویژه شهدا دوشادوش علمدار این لشکر، شهید محمود کاوه و دیگر رزمندگان آن به عنوان رئیس ستاد و معاون گردانهای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) انجام وظیفه کرد و در برابر دشمن تا بن دندان مسلح عراق که قصد تجزیه کردستان را داشت ایستاد . او در ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۳۶۵ در عملیات حاج عمران و در ارتفاعات۱۹ ۲۵ بر اثر اصابت ترکش از ناحیه کمر دچار مجروحیت شد، که شدت جراحات به حدی بود که منجر به قطع نخاع وی گردید و مفتخر به دریافت مدال جانبازی شد. این جانباز سرافراز نیشابوری با وجود بعضی محدودیتها ولی از پای ننشست و بعد از جنگ نیز در عرصه های مختلف فرهنگی و مذهبی حضوری چشمگیر داشت و منشأ خدمات بزرگ و ارزنده ای شد. در نهایت سعید ترقی پس از تحمل سالها ویلچرنشینی و درد و رنج و سختی ناشی از مجروحیت همزمان با سالروز شهادت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) در سن ۵۵ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به دوستان شهیدش که عمری حسرت همنشینی با آنها را در دل داشت پیوست.
#شهید_جانباز_سرفراز__سعید_ترقی
@shahidmosavinejad
#شهید_شناسی🌷
✍همیشه چهره ی خندان و شادابی داشت و پر جنب و جوش بود.همراه آراستگی ظاهر و رفتار های معقول و مودبانه،بسیار وقت شناس بود.وقتی با کسی قرار ملاقات داشت، سروقت می رفت و او را معطل نمی کرد.اگر قول می داد کاری را انجام دهد،امکان نداشت زیر قولش بزند.
وقتی کاری را به او می سپردند، با اینکه فرصت کافی داشت،بلافاصله مشغول آن می شد.میگفت:کار را نباید معطل گذاشت ؛ممکن است بعدا فرصت پیش نیاید.تکالیف درسی اش را پاکیزه و منظم می نوشت.برای همین سر درس ریاضی،مدام معلم از او می خواست برود پای تخته و تمرین ها را حل کند.
روز ششم بهمن سال 1360گروهک های معاند انقلاب اسلامی با اشغال شهر آمل با نیرو های بسیجی و مردمی درگیر شده بودند. ان روز درست مصادف با مراسم عقذ خواهرش بود.شب تا صبح درگیری شدیدی بین اعضای ملحد اتحادیه ی کمونیست های ایران و نیرو های مسلح شهر به خصوص سپاه پاسداران اتفاق افتاده بود. مدارس تعطیل شده بود و سیده طاهره با جمع آوری دارو، رساندن نان به مدافعان شهر و...در کمک به بسیجیان و پاسداران تلاش می کرد.سرانجام اودر غروب روز ششم بهمن سال 1360در سن چهارده سالگی،در حال کمک به نیرو های مدافع شهردر اثر اصابت دو گلوله به گردن و قلبش به فیض شهادت نایل آمد...
#شهیده_سیده_طاهره_هاشمی
@shahidmosavinejad