#ازدواج_به_سبک_شهدا
✍نوه دایی ام بود، کم و بیش رفت و آمد داشتیم. خواستگاری ام که آمد، پدر و مادرم بی چون و چرا #قبول کردند!!
ولی خودم تردید داشتم؛
دو سه بار آمدند و رفتند، جواب مثبت ندادم! همان ایام مریض شدم و افتادم توی بستر...
نزدیک ظهر آمد خانه مان، از پشت در احوالم را پرسید و بعد آماده شد برای نماز...
آنقدر قشنگ #اذان و اقامه گفت و نماز خواند، که یادم رفت مریضم...
همان نماز کار خودش را کرد!
شدم #عروس خانه محمدناصر ناصری...
✍به روایت #همسر شهید
#شهید_محمد_ناصر_ناصری
@shahidmosavinejad