eitaa logo
شهید موسوی نژاد
385 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
🌷🌷 اینجا قراره که فقط و فقط از #شـهدا درس زندگی بگیریم 🌷🌷 مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن 🌹سرهنگ پاسدار شهیدسیدعبدالحسین موسوی نژاد ولادت: خمین ۱۳۴۸/۲/۱     شهادت: منطقه سردشت ۱۳۹۰/۴/۳۰ مزار:گلزارشهدای قم "روزانه خواندن زیارت عاشوراراامتحان کنید"
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷نشست توی تاکسی دید 🌷راننده نوار #قرآن گذاشته... 🌷گفت: آقا کسی مُرده؟؟ 🌷راننده با لبخند گفت: بله؛ 🌷دل من و شما... 🌷قرآن مالِ مُرده ها نیست 🌷با قرآن، #انس بیشتری بگیریم... 🌺🍃🌺🍃 🌷دکتر علی شریعتی: 🌷قرآن؛ من #شرمنده ی توام، اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هروقت در کوچه‌مان، آوازت بلند میشود، همه از هم میپرسند: چه کسی مُرده است؟ 🌷چه #غفلت بزرگی که میپنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است. @shahidmosavinejad
🌷 ⃣ 🔰شهیدموسوی نژادزاده خمین بود وبزرگ شده شهر دوشهری که نام شان باتاریخ کشورمان گره خورده ویادآور زندگی بزرگمردی چون حضرت امام خمینی (ره)هستندکه درخمین متولد شدندومبارزات شان راازقم آغازکردند حالاعبدالحسین نیزبی آنکه خودبداندهمان مسیری رادرزندگی دنبال می کردکه پیرومرادش حضرت امام خمینی (ره)طی کرده بودهرچندچنین تشابهی هرگزنمی تواندذره ای بر وارادت به خویش کم یازیادکنداماعاشق همواره سعی می کندخودراشبیه ترین شخص به کندو عبدالحسین نیزعاشق به دنیاآمده بود. 🔰پدرباجدیت پسرش عبدالحسین رادنبال می کردوحتی وقتی برای سفرحج رهسپار حجازشدبه آخوندمکتبے روستا سپردبودشب وروزحواسش به او باشدو یادشان بدهد سال ۵۵عبدالحسین شناسنامه دار شدمدرسه رفت باچهارنفرازبچه هاے روستا کنارهم جمع می شدندودسته جمعی می گفتنداذان واقامه شان را،۱۶سال روستابودیم. سال۵۷بچه هابه همراه پدرشان که روحانی بودبه خمین وتهران رفتندتهران خانه ارباب روستای مان بودندکه برادر سیدعبدالحسین اورابیدارمی کند اذان بگویدارباب بیدارمی شود ومی گویداین بچه هاازالان چقدر هستندپدرسیدمی گویدتوچقدربدبختی!کمی بعدامام تشریف آوردندوبچه هادر راهپیمایی وشرکت در مثل پدرشان جدی ومصمم بودند. @shahidmosavinejad
🌷 🔰درنخستین روزهای بهار ۱۳۶۶ فرزندی پا به عرصه ی حیات گذاشت که هیچ کس نمی دانست قرار است در بیست و سومین بهار زندگی اش حماسه ای عاشورایی شود و به ندای هل من ناصر اربابش حسین بن علی (ع) لبیک گوید و به خیل شقایق های خونین بال ملحق شود . قبل از به دنیا آمدن , نامش انتخاب شده بود , شبی در خواب ندایی آمد که نام محمد است و چه زیبا که در روز حضرت محمد (ص) به دنیا آمد . محمد فرزندم بود و او را در بدترین شرایط مالی بزرگ کردم , در زمانی که لب به سخن گفتن گشود کلمه ای که به او آموختم نام مبارک (ع) بود . در دوران جنگ که جنازه های مطهر را به شهر بازمی گرداندند محمد را به بغل می گرفتم و با سر بند لبیک یا خمینی که بر سرش می بستم او را به مراسم تشییع و وداع با شهدا می بردم . از همان دوران او را با شهدا آشنا کرده بودم و محمدم را سرباز آقا (عج) می نامیدم . هنوز به سن بلوغ نرسیده نماز و روزه اش ترک نمی شد , در چهره ی معصوم او ایمان و صداقت و پاکی موج می زد ؛ مطمئن بودم که روزی در راه اسلام شهید خواهدشد 🔰علاقه وافری به داشت عجیب بود به ظاهر با ما زندگی می کرد ولی دلش در جای دیگری پر می کشید و حال و هوایش با ما فرق داشت آنقدر عکس و خاطره از شهدا در و در خانه چسبانده بود و من همیشه می گفتم محمدجان شما این خانه را با گلزار شهدا اشتباه گرفته ای , مخصوصا علاقه زیادی به شهید همت داشت حتی مرا به مزار شهیدهمت هم برد او می خواست مرا کم کم آماده کند ولی من غافل بودم به خدا قسم مثل شهید همت شهید شد , خداوند هر چه را که زیبا باشد برای خودش بر می دارد از محمد هم چشمان و صورت زیبایش را برای خود برداشت محمد دل ما را برد و خدا هم دل محمد را . او آرزو می کرد که ای کاش چند سال زودتر به دنیا می آمد تا هشت سال دفاع مقدس را درک می کرد جزء سربازان امام خمینی ( ره ) می بود و با دشمن سینه به سینه می جنگید و شربت شیرین شهادت را می نوشید ؛ عاشق شهادت بود و خود را شرمنده شهدا می دانست زمان جنگ بچه بود اما هر دفعه که حرف جبهه می شد می گفت یادش بخیر جبهه , یادش بخیر شبهای عملیات , یادش بخیر صدای تیر و خمپاره و … . گفتم محمد جان تو که جبهه نبودی , تو که با شهدا نبودی چرا این حرف ها را می زنی ؟ می گفت مادرجان من عاشق شهادت و شهدا هستم , عاشق جبهه و سنگر و خاکریزم برای همین اینطور حرف می زنم ؛ می گفتم پسرم در این زمانه شهید شدن خیلی سخته ولی او می گفت اگر خدا بخواهد می توان به شهادت نائل آمد ؛ گوئی که او می دانست و ندایی شنیده بود اما من غافل بودم .یکم دی ماه هزارو سیصدو هشتادوهشت خدمت سربازی را به پایان رسانید و دوباره عزم و رفتن به خوزستان را کرد هر چه تلاش کردم منصرفش کنم نتوانستم . هنگام رفتن اصرار عجیبی داشت که از من حلالیت بطلبد و بارها میگفت حاجتی دارم , از خدا و جدت بخواه که حاجتم روا شود ؛ من هم رو به 🔰آسمان کردم و گفتم خدایا منو شرمنده محمدم نکن را روا کن .دهم بهمن ماه ۱۳۸۸ بود که به پادگان میشداغ اعزام شد ؛ پنجاه و چهار روز به زائران کربلای ایران خدمت کرد و شش روز قبل از این که مأموریتش به اتمام برسد خود را به آقا (عج) معرفی کرد و دعوت حق را لبیک گفت و خود را در میان جمع شهدا قرار داد .ساعت نُه صبح روز چهارشنبه چهار زنگ دروازه به صدا در آمد ؛ به من گفتند که با آقا محمد کار داریم ؛ گفتم آقا محمد به راهیان نور رفته , از من پرسیدند آقا محمد چکاره هستند ؟ گفتنم یک بسیجی مخلص چطور مگه ؟ گفتند با داداش بزرگتر محمد کار داریم , به خدای احد و واحد فهمیدم محمد به مراد دلش رسیده به سر گرفتم از خدا خواستم خدایا دست محمدم قطع بشه یا قطع نخاع بشه یک عمر کنیزی این عزیزم را می کنم فقط آن چهره معصومش برایم بماند ولی نه این طور نبود خداوند بیشتر از من محمد را دوست داشت , او عاشق خدا بود و خدا هم عاشق او . از خدا خواستم شهادت محمدم را قسمتم کرده , شفاعتش را هم نصیبم بگرداند . روز تولدم خداوند پیکر پاک محمد را به من هدیه داد و شب تولدش به خاک سپرده شد , آنقدرتشییع جنازه عظیم و با شکوه بود و مردم بر سر و سینه می زدند.. ✍به نقل ازمادربزرگوارشهید @shahidmosavinejad
✍این ایام ، ایام رمضان ماه و ماه (ع) می باشد. خداوند این ماه را ماه رحمت برای قرار داده و آن بندگان البته امر خدا را بر مصلحت خود ترجیح می دهند. البته شاید تفسیر نخوانده باشند ولی مصداق آیه «اطیعوا... و اطیعو الرسول واولی الامر منکم» را با گوش دل شنیدند و اینان بودند که(ع) را تنها نگذاشتند و از امام حسن (ع) بودند و با امام حسین (ع) قیام کردند و همگی شهد شیرین شهادت را نوشیدند. @shahidmosavinejad
...إِنَّ أللهَ یُحِبُّ التوّابینَ... بقره(۲۲۲) خدای مهربون ما...میگه: تو فقط کن... ببین !! من هم هم خیلی هم دوسِت دارم @shahidmosavinejad
...إِنَّ أللهَ یُحِبُّ التوّابینَ... بقره(۲۲۲) ✍خدای مهربون ما...میگه: تو فقط کن... ببین !! من هم هم خیلی هم دوسِت دارم @shahidmosavinejad
حضرت محمد(ص): فرزندم از خواندن نباش زیرا قرآن مرده را میکند و از و باز میدارد... @shahidmosavinejad
✍این ایام ، ایام رمضان ماه و ماه (ع) می باشد. خداوند این ماه را ماه رحمت برای قرار داده و آن بندگان البته امر خدا را بر مصلحت خود ترجیح می دهند. البته شاید تفسیر نخوانده باشند ولی مصداق آیه «اطیعوا... و اطیعو الرسول واولی الامر منکم» را با گوش دل شنیدند و اینان بودند که(ع) را تنها نگذاشتند و از امام حسن (ع) بودند و با امام حسین (ع) قیام کردند و همگی شهد شیرین شهادت را نوشیدند. @shahidmosavinejad
اگه بشه زمان هایی که مشغول کار های روزمره هستیم بتونیم همزمان کنارش هم گوش کنیم خیلی موثره... اونایی که میگن ما رفیق خوب نداریم که برامون حرفای خوب بزنه یا کارای خوب بهمون یاد بده! یا باهاش ارامش بگیریم... قرآن بهترین رفیق خلوت ماست...
، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته‌ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می‌شود، همه از من می‌پرسند چه کسی مرده است؟! چه غفلت بزرگی که می‌پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است. آخرین نوشته شهید منا، محسن حاجی حسنی در وبلاگش...
✍این ایام ، ایام رمضان ماه و ماه (ع) می باشد. خداوند این ماه را ماه رحمت برای قرار داده و آن بندگان البته امر خدا را بر مصلحت خود ترجیح می دهند. البته شاید تفسیر نخوانده باشند ولی مصداق آیه «اطیعوا... و اطیعو الرسول واولی الامر منکم» را با گوش دل شنیدند و اینان بودند که(ع) را تنها نگذاشتند و از امام حسن (ع) بودند و با امام حسین (ع) قیام کردند و همگی شهد شیرین شهادت را نوشیدند.
پسر خاله ام بود، یک روز آمد خانه مان، با یک برگه پر از نوشته، پشت و رو! نشست کنار مادرم: خاله میشه چند دقیقه ما رو تنها بذارید، میخوام شرایطم رو بخونم، ببینم طاهره حاضره با من ازدواج کنه یا نه؟! مادرم که رفت، رو به رویم نشست، شرایطش را یکی یکی گفت، من هم چون از صمیم قلب دوستش داشتم قبول کردم... گفتم: دوست دارم مهریه ام فقط یک جلد کلام الله مجید باشه! گفت: یک جلد و یک دوره کتب شهید یونس زنگی آبادی🕊🌹
85685005_5825458271791613480.mp3
4.66M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
4_6001250613201996915.mp3
8.22M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
فهل انتم مسلمون(3).mp3
7.34M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
سوره علق_5870445649035528655.mp3
5.88M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
4_5870445649035528641.mp3
8.3M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست
4_5834925925900226850.mp3
8.99M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️