♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴
بنام خدا
تا خدا به قلبت وارد نشود عاقل و عاشق نخواهی شد و تا عاقل و عاشق نشوی عادل و نیکوکار نمی گردی و تا عادل و نیکوکار نشوی انقلابی نخواهی شد
كانال بصيرت نامه
مَن عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ
♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴
♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴
به نام خدا
گاهی شیطان عاملِ نورانی شدنِ قلب میشود:
بیشتر اوقات شیطان باعث نورانی شدن قلب میشود تا از آب گِل آلود ماهیِ خود را صید کند
آنهم با کم و زیاد کردن تکبر
یعنی به وقت اقامه نماز با وسوسه اش تکبر را زیاد میکند تا راه تابشِ نور خدا به قلب مسدود شود و ظلمت و تاریکی, قلب را فرا گیرد در این شرایط اقامه نماز برای نماز گزار سخت و کسل کننده خواهد شد و در همان حال بعد از اتمام و فارغ شدن از نماز از فشارِ شدتِ وسوسه اش خواهد کاست تا تکبرش نسبت به وقت نماز کمتر شود و نتیجه یِ کم شدنِ تکبر زیاد شدنِ نور ایمان است و تابشِ این نور سبب کاهشِ رنج و افزایشِ لذت و شیرینیِ اوقات بعد از نماز خواهد شد تا نماز گزار را به این نتیجه برساند که نماز بی فایده و سخت و تلخ است و بی نمازی همراه است با لذت و شیرینی اینجاست که شیطان از آب گل آلود ماهیِ خود را صید میکند زیرا نماز گزار نمی داند که این نماز است که تکبر را از بین می برد و زندگی را شیرین میکند و ترک نماز نیز همین شیرینی موقت را به مرور از بین خواهد برد
و ترک نماز نیز همین شیرینی موقت را به مرور از بین خواهد برد
نتیجه:
نماز, شیرین و لذت بخش است و این تکبر است که سبب کسالت و تلخی و سختی خواهد شد نه نماز
كانال بصيرت نامه
مَن عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ
♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️🔴
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت چهل و نهم: خداحافظ زینب
❤️تازه می فهمیدم چرا علی گفت، من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه…
اشک توی چشم هام حلقه زد…
پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال… دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم…
.🦋– بی انصاف … خودت از پس دخترت برنیومدی، من رو انداختی جلو؟
چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟
برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره…
دنبالش راه افتادم سمت دستشویی…
پشت در ایستادم تا اومد بیرون…
زل زدم توی چشم هاش…
با حالت ملتمسانه ای بهم نگاه کرد…
التماس می کرد حرفت رو نگو…
چشم هام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم…
❤️– یادته نه سالت بود تب کردی…
سرش رو انداخت پایین، منتظر جوابش نشدم…
– پدرت چه شرطی گذاشت؟
هر چی من میگم، میگی چشم…
التماس چشم هاش بیشتر شد…
گریه اش گرفته بود…
– خوب پس نگو… هیچی نگو… حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه…
🦋پرده اشک جلوی دیدم رو گرفته بود…
– برو زینب جان… حرف پدرت رو گوش کن…
علی گفت باید بری…و صورتم رو چرخوندم…
قطرات اشک از چشمم فرو ریخت…
نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه…
بالاخره راضی شد….
❤️تمام مقدمات سفر رو مامور دانشگاه از طریق سفارت انجام داد…
براش یه خونه مبله گرفتن…
حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم…
هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود… .
🦋پای پرواز … به زحمت جلوی خودم رو گرفتم …
نمی خواستم دلش بلرزه…
با بلند شدن پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد…
تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود …
بچه ها، حریف آرام کردن من نمی شدن…
پس از این داستان را به روایت زینب خواهید خواند.
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت پنجاه: سرزمین غریب .
.
❤️نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد…
وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب نگاهش رو پر کرد…
چند لحظه موند…
نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه…
.سوار ماشین که شدیم، این تحیر رو به زبان آورد…
🦋– شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید… .
زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت…
.
– و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده… .
نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم،
یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن…
❤️ولی یه چیزی رو می دونستم،
به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم…
هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید، اما سکوت کردم…
باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم…
و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم…
.🦋من رو به خونه ای که گرفته بودن برد…
یه خونه دوبلکس، بزرگ و دلباز…
با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی…
ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی…
تمام وسایلش شیک و مرتب… .
.فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود… همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز، حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه…
اما به شدت اشتباه می کردن…
.❤️هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود… برای مادرم…
خواهر و برادرهام…
من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم…
قبل از رفتن، توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده…
خودم اینجا بودم، دلم جا مونده بود،
با یه علامت سوال بزرگ… .
– بابا … چرا من رو فرستادی اینجا؟
#ادامه_دارد
برادر كوچكتر يكي از همكاران در اثر كورونا فوت كرد به او تسليت گفتيم.
جواب ايشان 👇
از همدردی هم تون ممنونم, داغی وصف ناشدنیه, آرزو میکنم هیچکدامتون تا آخر عمر تجربه نکنید , احساسی بسیار بد و وصف ناشدنیه, هفته گذشته این موقع حالش خوب بود تب کرد بدون هیچ سرفه و علائم ریوی بردیم بیمارستان , علیرغم شروع فوری درمان , علائم پیشرفت کرد , داروی کلترا و ریباویرین بیمارستان نداشت از بازار آزاد هر ورق سه میلیون از دلالان دارو گرفتیم و رسوندیم, حال بیمار خرابتر شد و بردند آی سی یو , علیرغم درمان چهار دارویی و دو آنتی بیوتیک وسیع الطیف و زیر اکسیژن هر لحظه هی خرابتر شد , انگار یک ویروس کد نویسی شده بود , بعد از درگیری کامل ریه علیرغم همه داروها , رفت سراغ قلبش , خلاصه جلوی چشمانم در طول ۶ روز برادری که بیشتر رفیق من بود تا برادر امروز ظهر تسلیم شد , کمرمون شکست , ایخدا کاش اینها خواب باشه و ما بیدار شیم , هیچکس به دیدن ما نمیاد , هیچ مراسمی نمیتونیم داشته باشیم , صبح میخوام برم بهشت زهرا , هیچکس با من نمیاد , همه از ما فرار میکنند , امشب همسرش و دخترش رو هم با تابلوی کرونای مثبت توی بیمارستان بستری کردیم , عزیزترین کسمون جلومون پرپر شد و هی باید مواظب باشیم خودمون آلوده نشیم , از زن و بچش بخاطر آلودگیشون همه فرار میکنند , حتی نزدیکترین بستگانشون, همه اینارو گفتم برای اینکه بدونید قرنطینه رو جدی بگیرید , اگر تخصصتون عفونی نیست و می تونید بیماراتون رو به بعد موکول کنید از خونه بیرون نرید. ازتون خواهش میکنم دستتون رو میبوسم اگر خروج از خونه تون برای بیماران حیاتی نیست از خونه خارج نشید تا این زنجیره رو متوقف کنیم,
شما رو به خدا می سپارم و خیلی مراقب خودتون و ارتباطات بیرونتون باشید
از ايشان اجازه خواستم تا رنجنامه اش را share كنم در جوابم نوشت :
اگر به قرنطینه های خانگی و قطع زنجیره کمک میکنه هر جا دوست دارید بفرستید , اشکمون قطع نمیشه , بدتر از این روزگار نیست , خدا برای هیچ بنده ای نخواد...
📚 #درس_اخلاق
✍پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) :
🌹بر در دوم بهشت نوشته شده است ؛
هر چیز راهی دارد و راه رسیدن به
شادمانی در آخرت چهار چیز است :
1⃣دست محبت بر سر یتیمان کشیدن
2⃣مهربانی با بیوه زنان
3⃣کوشیدن در رفع نیازهای مسلمانان
4⃣دلجویی از تهیدستان و مسکینان
📚مستدرک الوسائل؛۷،۱۲۴
قسمت 18.mp3
10.38M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 8️⃣1️⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 05:18 دقیقه
🌹اینجا 👇
@shahidmostafamousavi
4_226596079330656783.mp3
3.81M
#بشنوید
🤲مناجات شعبانیه
🎙حاج مهدی سماواتی
🌹اینجا 👇
@shahidmostafamousavi
هدایت شده از کانال جوانترین شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی
🕊خداحافظ سالار
💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم #حسین_همدانی
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
81cc1685e7-5b34cda6c2fbb83f018b46af_1.mp3
10.96M
5⃣1⃣قسمت پانزدهم
🕊خداحافظ سالار
💟خاطرات پروانه چراغ نوروزی، همسر سردار شهید مدافع حرم #حسین_همدانی
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7
چرا به آمریکاییها اعتماد نداریم؟!
⛔️ شما متهم به ایجاد کرونا هستید
1️⃣ اولا خودتان دچار کمبود هستید
2️⃣ شما متهم هستید این ویروس را ایجاد کرده اید
◀️ ممکن است دارویی را وارد کشور کنید که این ویروس را ماندگار کند
◀️ شاید کسی را وارد ایران کنید تا اطلاعات خود را از میزان اثرگذاری این ویروس را تکمیل کنید
http://eitaa.com/joinchat/2436431883Cedfc3889c7