♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
#داستانی از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست
✍رمان #فنجانی_چای_باخدا
#قسمت_بیست_سوم:
❤️با انگشتانم روی میز ضرب گرفتم؛ نرم و آرام:(اشتباه میکنی..اگرم درست باشه اصلا برام مهم نیست. گفتی یه شب عروسیه دوتا از افراد داعش با هم…خب منتظرم بقیه اشو بشنوم..)
دست به سینه به صندلیش تکیه داد. چند ثانیه ایی نگاهم کردم:(میدونی چقدر التماسم کرد تا حاضر شدم از ترکیه بیام اینجا؟؟)
چقدر تماشای باران از پشت شیشه، حسِ ملسی داشت.
(خوب کاری میکنی…هیچ وقت واسه علاقه یِ یه مسلمون ارزش قائل نشو.. عشقشون مثه کرم خاکی،زمین گیرت میکنه.اونا عروس شونو با دوستاشون شریک میشن…عین دانیال که وجودمو با همرزماش تقسیم کرد)
باز دانیال…حریصانه نگاهش کردم (منتظرم تا بقیه ماجرا رو بشنوم..)
عثمان رسید، با یک سینی قهوه… فنجانهای قهوه ایی رنگ را روی میز چید..من،صوفی و خودش…
کاش حرفهای صوفی در مورد عثمان راست نباشد…روی صندلی سوم نشست…نگاه پر لبخندش را بی جواب رد کردم.
صوفی نفسش عمیق بود:)با یه گروه از دخترها به یه منطقه ی جدید تو سوریه رفتیم…تازه تصرفش کرده بودن..به همین خاطر قرار شد مراسم عروسی دو تا از سربازا رو همونجا برگزار کنن…
میدونستم شب خوبی نداریم. چون اکثرا مست بودن و باید چند برابر شبهای قبل سرویس میدادیم!
مراسم شروع شد…رقص و پایکوبی و انواع غذاها…عروس و داماد رو یه مبل دونفره،درست رو خرابه های یه خونه نشستن.عاقد خطبه رو خوند.اما عروس برای گفتنِ بله،یه شرط داشت؛ و اون بریدن سر یه شیعه بود.خیلی ترسیدم.این زن، عروسِ مرگ بود.
یه جوون ۲۱-۲۲ ساله رو آوردن. جلوی پای عروس به زانو درآوردنش و خواستن که به علی (ع) توهین کنه. اما خیلی کله شق و مغرور بود با صدای بلند داد زد (لبیک یا علی).خونِ همه به جوش اومد.اما من فقط لرزیدم. داماد بلند شد و چاقو رو گذاشت رو گردنش و مثه حیوون سرشو برید
همه کف زدن،کِل کشیدن و عروس با وقاحت پا روی خونش گذاشت و بله رو گفت.نمیتونی حالمو درک کنی… حسِ بدیه وقتی تو اوجِ وحشت، کسی رو نداشته باشی تا بغلت کنه)
و زیر لب نجوا کرد:( دانیالِ عوضی.. لعنتی..)
سرش را به سمت عثمان چرخاند، عصبی و هیستیریک:(وقتی داشتن سرِ اون پسر رو میبرین،خدات کجا بود؟تو تیم داعش کف میزد و کِل میکشید؟؟ یا اینجا روبه روت نشسته بود و چایی میخورد؟؟؟ من که فکر میکنم خودش سر اون بدبختو برید..)
صدای ساییده شدنِ دندانهای عثمان را رو هم دیگر می شنیدم.از زیر میز دست مشت شده روی زانویش را فشردم.داغ بود…
نگاهم کرد.پلکهایش را بست…صوفی باید می ماند…و عثمان این را میدانست،پس ترسو وار ساکت ماند..
پیروزیِ پر شکست صوفی،گردنش را سمت من چرخاند:(شب وحشتناکی بود.جهنم واقعی رو تجربه کردیم،من و بقیه دخترا…صدای فریاد و درگیریِ مردها؛از پشت در اتاقها شنیده میشد… نمیفهمی چه حسِ کثیفیه،وقتی با رفتن هر مرد،منتظر بعدی باشی…بین مشتریهای اون شبم،یکیشون آشناترین نامرد زندگیم بود…برادر تو…دانیال!!
ادامه دارد..
سلام لینک گروه ایتا عوض شده جدید 👇. https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
8.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️سایکوترونیک چیست؟😱👆
و چرا رهبر در پیام آغازین سال به آن سلاح مخوف اشاره کرد😳👆
و رسانه های ضد انقلاب ؛ رهبری را به همین خاطر مورد تمسخر قرار دادند😰👆😱👆
(حتما ببینید)
➖➖➖➖➖➖➖
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#کانال_سیدمصطفی_ موسوی
#جوانترین_ شهیدمدافع_ حرم
#گروه_ایتا_تلگرام
کانال
@shahidmostafamousavi
گروه
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
💎آقا گفتند:بنده اصلا مظلوم نیستم
💠 در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم رهبر انقلاب به نوبت اسامی را میخواندند. رهبر انقلاب از روی کاغذ خواندند شهید مجید مختاربند! حال شما خوبه؟ همسر شهید میگوید: توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم. رهبر انقلاب میگویند: توفیق ما بود که خدمت شما رسیدیم. همسر شهید میگوید: شما بزرگوارید. ما به فکر #مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفهشان نیستند و این شما را زجر میدهد. شما تحت فشار هستید. آقا با خنده جواب میدهند: حالا خواص را خدا انشاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید؛ بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد. و حضار میخندند.
۱۶ آذر ۱۳۹۵ در جمع خانواده شهدای مدافع حرم
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#کانال_سیدمصطفی_ موسوی
#جوانترین_ شهیدمدافع_ حرم
#گروه_ایتا_تلگرام
کانال
@shahidmostafamousavi
گروه
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله
💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین
🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ
💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی
🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ
💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ
🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی
🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ
💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی
🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری
💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان
💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕
#اول_صبح_سلامم_به_شما_میچسبد
#روزم_به_نام_شما_اختران_الهی
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#کانال_سیدمصطفی_ موسوی
#جوانترین_ شهیدمدافع_ حرم
#گروه_ایتا_تلگرام
کانال
@shahidmostafamousavi
گروه
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
💫اگرچه هر #سحرم،
کل يومٍ عاشوراسٺ
❣هميشه روزنهم
روز شاه تاسوعاسٺ
💫ببين برای تو
يك شهرحاجت آوردم
❣ببين که ذکر همه شهر
حضرت سقاست
🤚 #دخیلڪ_یاابالفضل_العباس
#یا_اباالوفـا
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#کانال_سیدمصطفی_ موسوی
#جوانترین_ شهیدمدافع_ حرم
#گروه_ایتا_تلگرام
کانال
@shahidmostafamousavi
گروه
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🍃🌹
دامن بادصبا را که گرفتم سحری
زیرلب نام تو آوردم و گفتم سحری
برو ای باد به ارباب بگو نوکر گفت
میشود پای ضریح تو بیفتم سحری
#سلام_ارباب
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#کانال_سیدمصطفی_ موسوی
#جوانترین_ شهیدمدافع_ حرم
#گروه_ایتا_تلگرام
کانال
@shahidmostafamousavi
گروه
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545
🌸🍃﷽🌸🍃
یه روز لباس تنگ
یه روز لباس گشاد
یه روز لباس کوتاه
یه روز لباس بلند
یه روز لباس تیره
یه روز لباس شاد
یه روز لباس پاره
👈هی رفتیم دنبال مُد، که یه وقت بهمون نگن عقب مونده..
👈رفتیم دنبال سِت کردن، که بشیم شیکترین آدمِ دنیا..
یه وقت به خودمون میایم میبینیم 👇
❗️با شیطون سِت شدیم❗️😱
🕋 وَ لِبٰاسُ اَلتَّقْوىٰ ذٰلِكَ خَيْرٌ (اعراف/۲۶)
💢
بهترین
#لباس، لباس تقوا است
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#کانال_سیدمصطفی_ موسوی
#جوانترین_ شهیدمدافع_ حرم
#گروه_ایتا_تلگرام
کانال
@shahidmostafamousavi
گروه
@shahidaghseyedmostafamousavi
گروه
https://eitaa.com/joinchat/2436431883C549b63c545