فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیره_شهدا
🔸آخرین آرزوی شهید مجید قربانخانی
🔸️لات مشتی که حُر مدافعان حرم شد
🕊⚘شادی روح والامقام امام راحل وشهدای عزیز فاتحه صلوات..... 💔
#مدیون_شهدا_هستیم
#ارسالی_مخاطبین
#خاطره_ارسالی #سیره_شهدا🌷
#امر_به_معروف_در_سیره_شهدا
سلام، بنده این خاطره زیبا و بسیار آموزنده را درباره امربه معروف و نهی از منکر، در صفحه ۱۸ کتاب مجموعه خاطرات پیدا کردم👇🏼
🌱غلامعلی رشید یکی از همراهان شهید زین الدین میگفت: سال ۱۳۶۲ به همراه جمعی از فرماندهان، توفیق زیارت حرم حضرت زینب سلام الله علیها را پیدا کردیم، آنجا از لحاظ حجاب و رعایت شئونات اسلامی وضع مناسبی نداشت، مهدی(شهید مهدی زین الدین) مدام میگفت باید کاری کنیم خیلی زشته، سوریه به عنوان یک کشور مسلمان هم چین وضعی داشته باشه!
📃نامهای نوشت و ابتدای آن آیهی:《ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم》را آورد.
بعد ضمن ابراز نارضایتی از وضعیت سوریه، نسبت به اینکه مسئولان مربوطه هیچ دغدغهای دربارهی این موضوع ندارند، حسابی انتقاد کرد..!
به او گفتم حالا این نامه رو میخوای به کی بدی؟؟ گفت: بالاخره به یکی میدیم! روز آخر، وقت خواستیم سوار هواپیما شویم، نامه را داد دست یکی از مسئولین امنیتی فرودگاه!
بعد هم گفت: 《ما وظیفه داریم امر به معروف و نهی از منکر کنیم، نتیجهاش دیگر ربطی به ما نداره! هر چقدر از دستمون بر بیاد باید تلاش کنیم..》
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
#مدیون_شهدا_هستیم
#سیره_شهدا
🔹️کمر درد شدیدی داشت. بعد از فیزیوتراپی و درمان، رفت بیتالزهرا. میهمانها که میآمدند، مدت زیادی سر پا میایستاد.
🔹️جلوی پای میهمانها تمام قد میایستاد و به همه خوش آمد میگفت.
🔹️گفتم: با وضعیتی که شما دارید، صلاح نیست اینقدر سر پا بایستید و جلوی هر کسی که وارد میشود، از روی صندلی بلند شوید.
🔹️گفت: همه کسانی که میآیند اینجا، میهمان مادر هستند. مگر میشود برای میهمان مادر از جایم بلند نشوم؟!
🔹️یک پسر بچهی چهار ساله وارد شد؛ جلوی پای او هم بلند شد، ایستاد و خوش آمد گفت.
🔹️گفتم: حاج آقا، این بچه که متوجه احترام شما نمیشود. ایستادن جلوی او که ضرورت ندارد.
🔹️گفت: اگر این بچه احترام من را ببیند، همیشه به اینجا میآید و روضهخوان مادرم خواهد شد.
#مدیون_شهدا_هستیم
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
#سیره_شهدا
از جبهه که برگشتیم، یک شب آقای رجایی را به هیئت محلمان دعوت کردیم تا برای بچه های هیئت صحبت کند.
🔹️ آن شب جمعیتی منتظر بود؛
هیئتی و غیر هیئتی به هوای ایشان آمده بودند. اما ساعت از 9 شب گذشت و آقای رجایی نیامد!
به نخست وزیری تلفن زدم و پرس وجو کردم
گفتند: «آقای رجـایی خیلی وقته که حرکت کرده و تا حالا باید رسیده باشد.»
🔹️در همین حین که حیران آقای رجایی بودم و دنبالش می گشتم، یک نفر آمد و دم گوشم گفت:«آقا سید! یک نفر بغـل دست من نشسته که با آقای رجـایی مو نمیـزنه!»
دنبالش رفتم و دیدم، بلـــــه؛ خود آقای رجایی ست. وسط جمعیت نشسته بود و صداش هم در نمیآمد!
رفتم جلو و گفتم: «آقـا، سـلام. شمــا اینــجایی؟ دو ساعته حيــرون شــما هستم؛ تیم حفاظت را چی کار کردید؟!»
گفت: «تیــم حفـاظت نمیخـوام! سـوار تاکـسی شـدم آمدم! »
#شهید_محمدعلی_رجایی🌹
#مدیون_شهدا_هستیم
🌷نثار روحش صلوات🌷
37.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 التماس یک مرد از همسرش!
👈 بهترین درخواست از خدا!
🌏 #سیره_شهدا.
استاد #راجی
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
❇️#سیره_شهدا
🌕شهید مدافعحرم منصور عباسی
♻️محبّت به مادر
🌻مادر و پدرم عاشق هم بودند. پدرم در کارهای خانه خیلی به مادرم کمک میکرد. در خانه غذا درست میکرد و ظرف میشست. عموی من هم در دوران هشتسال دفاعمقدس شهید شده است؛
☘مادربزرگم که پیش از این هم مادر شهید بود، طبقهی بالای خانهی پدرم زندگی میکرد. صبح به صبح، پدرم میرفت بالا، برایش نان داغ میبرد. گاهی خَم میشد روی پای مادرش و پای مادربزرگم را میبوسید.
🌻پدرم دست همه را میگرفت. هر کسی به او بدی میکرد، میگفت:«اشکالی ندارد، شما خوب باشید». هرکسی زنگ میزد و میگفت:«آقای عباسی! گره به کارمان افتاده»، پدرم دستش را میگرفت و هر کمکی از دستش برمیآمد، انجام میداد.
☘پدر در فکرِ رفتن به سوریه نبود اما یک خواب باعث شد برود. خواب دیده بود که یک راه سبزیاست و همه دارند میروند که انتهایش به حرم حضرت زینب میرسد. آنجا دوستانش را که شهید شده بودند، دیده بود که به او گفته بودند "حاجمنصور جا نمانی"!
🎙راوے: فرزند شهید
🎁#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🌿اللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🌿