۲ مزار برای یک مرد جنگی
🔹همسر شهید ابوالفضل عباسی خاطرهای را از وی بازگو میکند: « یک روز که میخواست سرکار برود بچه همسایه را دیده بود که چون دوچرخهسواری بلد نبوده زمین خورده است. آمد خانه لباسش را عوض کرد و پی بچه همسایه رفت. خوب که دوچرخهسواری به او یاد داد برگشت خانه لباس فرمش را پوشید و به محل کارش رفت». شهید عباسی آن قدر خودش را مقید به کمک دیگران میدانست که در هفته ۲ بار به بچهها زبان انگلیسی یاد میداد. بعد از درس هم، بیرون میرفتند و فوتبال بازی میکردند.
🔹نزدیک ظهر شهید عباسی هنگام وضو گرفتن خمپارهای در کنارش منفجر میشود. بدن ابوالفضل ۲ تکه شد، همرزمانش تکههای جدا شده را جمع کردند و در همان کنار جاده آبادان - ماهشهربه خاک سپردند و باقی پیکر او را به تهران فرستادند.
#معرفی_شهید
#شهید_دفاع_مقدس
#مدیون_شهدا_هستیم
💔
تو وصیتنامه ش نوشته بود:
اگر جنازه ام را که آوردند ، دست راستم
روی سینه ام بود منظورش این است
(بدین معناست) که من امام حسین
یا امام زمان را دیدهام و سلام هم
کردم و این آرزوی دیرینه ام براورده
شده است...
و پیکر مطهرش اینچنین بود که در عکس مشاهده مےکنید؛
بله... نوڪر رُخ ارباب، نبیند سخت است
اما شهید، نظر مےڪند به وجهُالله....
#شهید_حسینعلی_صالحی
#شهید_دفاع_مقدس
#معجزه
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻