نماز عشق
قنوتی دارد
بہ درازای چند رکعت
وقتی ڪہ ذڪــر آن
#اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک
باشد ....
#نماز
#دفاع_مقدس🌹
🔹 اذان صبح به افق تهران 🔹
#گردان_کمیل
#عشــق یعنی
یڪ #نماز از جنس #نور
از سر #اخلاص در وقت حضور ...
#حی_علی_الصلوه
📿نمازاول وقت
التماس دعای فرج و شهادت
🔹 اذان صبح به افق تهران 🔹
#گردان_کمیل
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#در_محضر_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#عباس_دانشگر
شبی در خواب #جوان زیبا و خوشرویی را دیدم که لحظات گرمیِ نگاهش و طراوت و شادابیِ سیمایش من را #مجذوب خودش کرد .
من به او گفتم شما چه کسی هستی گفت :
اسمم #عباس_دانشگر است.
در فاصله ی چند متری دیدم که فرشی با گلهای رنگارنگ پهن است و #فضا آکنده از شمیم عطری دل انگیز است و تعدادی از #شهدا روی فرش ایستاده اند .
#عباس به من گفت : به #مادرم بگویید زیاد نگران من نباشد جای من بسیار خوب است ،من پروانه وار و #آزاد پر کشیده ام .
به نیت من به مدت دو سال #نماز قضای احتیاطی بخوانید ، من نیاز به نماز دارم .
از خاله ام خانم عبدوس که معلم
روخوانی و روانخوانی قرآن شماست تشکر کنید که به #نيت_من زیاد قرآن می خواند .
صبح از #خواب بیدار شدم وقتی به کلاس قرآن رفتم برای خانم عبدوس تعریف کردم .
اشک در چشمانش حلقه زد و گریست گفت #عباس را مثل #فرزندم دوست می داشتم .
وقتی خبر #شهادتش را شنیدم در تمام مجالسی که شرکت می کنم به #یاد او قرآن می خوانم و #صلوات می فرستم .
#شهدا_را
#فراموش_نکنیم
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#شهدا
#عنایت_ولیعصر_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#شهید_بروجردی
جلسهای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید بروجردی به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد. شب بود و بیرون، در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دوی نیمه شب بود، میخواستیم عملیات کنیم. قرار بود اوّل پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم. جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر میکردیم و میخواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفتوگو هنوز به نتیجهای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محلّ پایگاه مشخص میشد، و الّا فرصت از دست میرفت و شاید تا مدتها نمیتوانستیم عملیات کنیم.
چند روزی میشد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا میکرد. خستگی داشت مرا از پای در میآورد. احساس سنگینی میکردم، پلکهایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن میگشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشهای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم. قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهرهاش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید: #نماز_امام_زمان_(ع) را چطور میخوانند؟
با تعجب پرسیدم: حالا چی شده که میخواهی نماز امام زمان (ع) را بخوانی؟ گفت: نذر کردهام و بعد لبخندی زد.گفتم: باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت: برو هرچه زودتر بچهها را خبر کن.
مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچهها را خبر نمیکرد. وقتی همه جمع شدند گفت: برادران باید #پایگاه_را_اینجا بزنیم، همه تعجب کردند.بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت: باید پایگاه اینجا باشد.#فرمانده_سپاه_سردشت هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطهای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب، بود لبخندی از رضایت زد و گفت: بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از اینجا نمیشود.
همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث میکردیم، ولی به نتیجه نمیرسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسهای گذاشته بودیم و ساعتها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟ یکی یکی آن منطقه را بررسی میکردیم، همه میگفتند: بهترین نقطه همین جاست و باید پایگاه را همین جا زد.
رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشهای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهرهاش خسته نشان میداد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابیهای این مدت خستهاش کرده بود. با اینکه چشمهایش از #بیخوابی_قرمز_شده بودند ولی انگار میدرخشیدند و شادمانی میکردند. پهلوی او نشستم، دلم میخواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم: چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الآن چند روز است که هرچه جلسه میگذاریم و بحث میکنیم به جایی نمیرسیم. در حالی که لبخند میزد گفت: راستش پیدا کردن محلّ این پایگاه کار من #نبود. بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه بزرگ روی دیوار مینگریست ادامه داد:
شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان (ع) و گفتم که ما دیگر کاری از دستمان برنمیآید و فکرمان به جایی قد نمیدهد، خودت کمکمان کن.
بعد پلکهایم سنگین شد و با #خودم_نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه #نماز امام زمان (ع) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم.
تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمیآورم. ولی انگار مدتها بود که او را میشناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم.
آمد و گفت که اینجا را پایگاه بزنید. اینجا محل خوبی است و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن #آقا_نشان میداد را به خاطر سپردم.
از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم #نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم و خلاصه اینگونه و با توسل به وجود #مقدس_امام_زمان (ع) مشکل رزمندگان اسلام حل شد.
#منبع:
کتاب امام زمان (عج) و شهدا
#مدیون_شهدا_هستیم
نماز عشق
قنوتی دارد
بہ درازای چند رکعت
وقتی ڪہ ذڪــر آن
#اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک
باشد ....
#نماز
#دفاع_مقدس 🌹
🔹 اذان صبح به افق تهران 🔹
#گردان_کمیل
#عشــق یعنی
یڪ #نماز از جنس #نور
از سر #اخلاص در وقت حضور ...
#حی_علی_الصلوه
📿نمازاول وقت
التماس دعای فرج و شهادت
🔹 اذان صبح به افق تهران 🔹
#گردان_کمیل
🌿شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند.
🌿خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت #نماز است.
شهیدعلی اکبر شیرودی🌹
#سالروز_شهادت
شادی روحش الفاتحه مع الصلوات
#مدیون_شهدا_هستیم
https://eitaa.com/shahidnasrinafzall
#عشــق یعنی
یڪ #نماز از جنس #نور
از سر #اخلاص در وقت حضور ...
#حی_علی_الصلوه
📿نمازاول وقت
التماس دعای فرج و شهادت
🔹 اذان صبح به افق تهران 🔹
#گردان_کمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نمازهایی که در معرکهی نبرد و زیرِ آتش سنگین دشمن، و یا در آستانه شهادت، همراه صدای خمپاره و موشکها خوانده شد.
◇ نماز به پا داریم ؛ رسم شهدا ترک نماز نبود، حتی در شرایط سخت ...
پ.ن فیلم: نماز رزمندگان و شهید مهدی زینالدین و شهید رهبر
#نماز
#مدیون_شهدا_هستیم
#نماز اول وقت
سفارش شهدا
🍀به وقت عاشقی🍀
فرازی از وصیت نامه
#شهید_علی_آخوند_رجبی
و بدانید، نماز خوب انسان را از فحشاء و منكر دور میكند، نماز را با حضور قلب اقامه كنید...
🇮🇷#لحظه ای با شهدا
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
#نماز_شهدا؛ باز جریمه شدم⛔️
🌹🌹
گفتم:« اي بابا! باز هم روزهاي؟ مگه تو چقدر روزهي قضا داري؟».
گفت:« اين روزهها جريمه است نه بدهي. ».
گفتم:« داداش جان! يك جوري حرف بزن كه ما هم بفهميم. ».
گفت:« يك خرده فكر كني ميفهمي آدم كي جريمه ميشه. ».
گفتم:« وقتي كار خطايي انجام بده. ».
گفت:« آفرين! همينه. ».
گفتم:« ما كه نفهميديم، مگه تو چكار كردي؟».
گفت:« اون رو ديگه خودم بهتر ميدونم. ».
خيلي كنجكاو شده بودم. با اصرار گفتم:« بگو، بگو! ياالله بگو!».
خنديد و گفت:« باشه ميگم، ولي قول بده كه فقط من بدونم و تو. ».
گفتم:« قول! ».
گفت:« وقتي كه نتونم واسه نماز جماعت مسجد برم، فرداش جريمه ميشم و بايد روزه بگيرم. ».
با تعجب گفتم:« واي چقدر سخت! حالا كي جريمهات ميكنه؟».
گفت:« وجدان، آبجي خانم! وجدان. ».
شهید محمّدحسین اشرف
📚 فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص460
#نماز
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷تصاویری بسیار زیبا
از حالِ خوشِ #شهـدا در وقت #نماز
#نماز_اول_وقت #نماز_شب
ببین چجور عاشقانه بدون اینکه کس
دیگه ای رو ببین محو خدا هستن
درس باید گرفت از این سر
به زیر انداختن ها تا سربلند شد 👌
شاید در دنیای تو وقت عاشقی کم باشه دریاب خودت رو رفیق #شب_بیداری
تو رو رشد میده و بزرگ میکنه
از خودت دریغ نکن حتی به ذکری کوتاه
خودت رو مقید کن در ساعاتی قبل اذان
در هوای عشقت نفسی بکشی
و صدا بزنی الله جانت را ..
▫️بالاترین نماز از نگاه شهید آوینی
🔹️ شهید آوینی: «بر گُرده سیارهای كوچک، در دل آسمان لایتناهی، زمین را جاذبه عشق در مدار شمس نگاه داشته است و ما را نماز، اما نماز هم نمازی است كه مجاهد راهِ خدا در جبهه می خواند.»
#نماز
#شهید_آوینی
@shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت نماز ظهر بود
با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و میتوانستم #نماز را اول وقت بخوانم.
انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را میخوانم. انشاالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهای از اتاق رفتم و روزنامهای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز خواندن شدم.
در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه میدهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی مینشستم از ژنرال معذرتخواهی کردم.» او با این رفتار ژنرال آمریکایی را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.
یاد شهید خلبان #عباس_بابایی
شهادت #عید_قربان
#مدیون_شهدا_هستیم
@shahidnasrinafzall
‼️#نمازاول وقت
سفارش #شهدا‼️
#شهید_سیدمرتضیآوینی:
👈#نماز عشق دو رکعت است، رکعت اول در دنیا، رکعت دوم در جنت لقاءالله، #وضوی آن صحیح نیست مگر با خون.....