🟢 نوشتۀ روی کفن شهید نصرالله 🔴 به‌دلیل علاقهٔ شهید سید حسن نصرالله به سرود سلام فرمانده لبنانی، جملهٔ «بی‌عشق مهدی هیچ خیری در دنیا نیست» روی کفن شهید نقش بست. @shahidnasrinafzall

💚✨شماره معکوس 🖤✨ تشییع جنازه 💚✨ سید حسن نصرالله 🖤✨شروع شد، و یک جهان 💚✨جهان منتظر این روز 🖤✨ بــزرگ است 💚✨#سید_حسن_نصرالله 🖤✨#انا_علی_العهد @shahidnasrinafzall

جانباز شهید مدافع حرم"حمیدرضا ضیایی" شهیدی که‌ لحظه‌ای راه جهاد و شهادت را رها نکرد 📌شهید حمیدرضا ضیایی متولد سال ۱۳۴۸ بود که در سن ۱۵ سالگی با دستکاری کردن شناسنامه اش به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و در گردان ادوات لشکر ۱۰ سید الشهدا(ع) به عنوان دیده بان مشغول جهاد در راه خدا شد. 🔸حمیدرضا در سال ۱۳۶۶ در سن ۱۷سالگی در عملیات والفجر ۱۰ در کردستان عراق از ناحیه دو پا مجروح شد و سرانجام از ناحیه پای چپ به درجه جانبازی نائل شد اما ذره ای خلل در انگیزه و رشادتش برای مقابله با دشمن  ایجاد نشد. 🔹پس از جنگ، او راه جهاد و شهادت را رها نکرد و با ظهور تروریست های تکفیری در سوریه به دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام شتافت. وی ۶ مرحله به سوریه اعزام شد. ▪️او مدتی فرمانده تیپ پیاده بود و پس از آن مسئول اطلاعات تیپ و اواخر هم مسئول ادوات تیپ زینبیون  بود. حمیدرضا فرمانده‌ای مدبر، مجرب و کار آزموده، و نیرویی کار بلد و بسیجی مخلص بود و انس زیادی با قرآن داشت. ▫️ او در فراغ همرزمانش می سوخت و بیقرار بود.وی در آخرین سال عمرش، زیارت حج تمتع را رفت و بعد از آن به زیارت عتبات عالیات رفت و برات شهادتش را از امام حسین(ع) گرفت . 🔻سرانجام در آخرین مرحله پاکسازی داعش در البوکمال سوریه در ۲۹ آبان ۱۳۹۶ بر اثر شلیک تک تیرانداز داعشی ۳۰ سال پس از جانبازی اش به آرزوی خود که شهادت بود رسید. او جزو آخرین شهدای آزادسازی سوریه از سیطره داعش است. @shahidnasrinafzall

مرگ برای مومن به مانند بوییدن گلی خوشبوست...🍃🍃🌸🍃🍃 @shahidnasrinafzall

🌷آغاز نصرالله... @shahidnasrinafzall

.🔴 نماز لیله الدفن شهدای مقاومت لبنان ◾️امروز یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ اجساد مطهر شهید سید حسن نصر الله و شهید سید هاشم صفی الدین در ضاحیه بیروت به خاک سپرده می شود. لطفا نماز لیله الدفن این دو شهید بزرگ را فراموش نفرمایید و به دیگران هم یادآوری کنید. ♦️سید حسن نصرالله فرزند سید عبدالکریم ♦️سید هاشم صفی‌الدین فرزند سید رضا #انا_علی_العهد #لبیک_یانصرالله

•• 🫀🪐 . . •| کتاب دختری با روسری آبی |• #شهیده_نسرین_افضل به خنده جوابش دادم: _ با همین کلت پدرشون رو در میارم. گفت _ چه جوری؟ اونا قناسه دارن. با کلت حریف شون نیستی. گفتم: _ هنوز که خبری نیست بابا. یه دفعه صدای تیراندازی از نزدیک ما بلند شد. انگار چند قدمی مون درگیری شد. شیشه ماشینو پایین کشیدم و آماده ی شلیک شدم. باد سردی زوزه کشید و توی سر و صورتم پیچید. یکهو ته دلم لرزید. نمی دونم چرا؟ شاهنوش داد زد: _ صدا از سمت فرمانداری میاد. تیراندازی دو طرفه است. کلت رو تو دستم فشار دادم. سر پیچ، ماشین خانم ها چند ثانیه از جلوی چشمم محو شد. چاره ای نداشتیم. باید از وسط درگیری رد می شدیم. پیچ رو که رد کردیم، دیدم توی فلکه ی فرمانداری پیکان خانمها متوقفه تعجب کردیم. سریع دستگیره ی در رو باز کردم و پایین پریدم. دیدم در پیکان بازه و چند تا خانم از در فرمانداری دویدن تو. نفس راحتی کشیدم. گفتم که خدا رو شکر! طوری شون نشده. دویدم سمت فرمانداری و از در نیمه باز خودم رو تو کشیدم تیراندازی شدت یافت. تیری از کنار گوشم وز کرد و رفت. توی تاریکی خانم ها قابل تشخیص نبودن. جلوتر رفتم دیدم هیچ کدوم قد و قواره ی نسرین رو ندارن. داد زدم: _ نسرین خانم اون جایی؟ صدایی نیومد. بازم نزدیک تر شدم. دیدم تکه های گوشت و خون روی چادر زنها ریخته. فاطمه خانم مات نگاهم کرد. چادرش پر خون بود. زن سرهنگ ضجه می زد. داد زدم: _ خانم فخارزاده! پس نسرین کو؟ #کتاب_دختری_با_روسری_آبی به قلم: فریبا طالش پور ناشر: انتشارات فاتحان #اللهم_عجل_لولیک_الفرج کپی ممنوع!!!!🚫 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃