#گزیده_کتاب_شهیدنوید
#شماره_۵۷
#انتقال_پیکرمطهر_شهیدنوید_به_حرم_اباالجواد
صدای صلوات 💐 که بلند شد سر چرخاندیم پشت سرو دیدیم تابوتی را که #عکس_آقانوید رویش زده شده بود دارند می آورند مسافرهایی که توی سالن {فرودگاه} ✈️ بودند کم کم از جایشان بلند شدند و آمدند سمت تابوت یک عده هم از روی صندلی بلند شدند و همان جایی که بودند ایستادند استقبال مسافران از #آقانوید باعث شد تابوت را سه دور دور سالن فرودگاه بچرخانند من چه احساسی داشتم
از شما که چیزی پنهان نیست خانم جان، راستش من احساسی را داشتم که یک عروس شب مراسم عروسی اش دارد.
شب سالگرد ازدواج حضرت خدیجه و رسول اکرم 🎉🎊 بود تاریخی که برای مراسم عروسی توی ذهن من و #آقانوید بود. پیکر را که #وارد_حرم کردند ما پشت سر تابوت بودیم.
زیر لب گفتم #السلام_علیک_یا_ابالجواد انگار روی ابرها ⛅️راه میرفتم #آقانوید از سوریه برگشته بود و ما برای مراسم عروسی آمده بودیم حرم امام رضای ♥️ عزیزمان.
باور کنید همین احساس را داشتم بس که حواسم پرت بود چادرم کشیده می شد روی زمین خواهرت چادرم را که جمع کرد بی اختیار گفت: «مریم» شبیه عروسا شدی ♥️
#ادامه 👇