#مظلومیت_پنهان_بچه_های_شیمیایی
یکی از رفقا که جانباز شیمیایی بالای ۷۰% بود برایم تعریف می کرد که یک روز حالم خیلی خراب بود و پشت سر هم سرفه می کردم و سینه ام می سوخت. تاکسی تلفنی گیر نمی آمد. تلوتلوخوران آمدم توی خیابان و تاکسی 🚕 دربست گرفتم تا مرا به بیمارستان برساند. روی صندلی عقب پهن شدم و سرفه می کردم.
راننده پرسید : سِل داری؟ گفتم : نه، شیمیایی ام. رانند تا این را شنید بغل گرفت و گفت پیاده شو قربان، این مرض ها مُسری است!
این داستان ساده ای از غریب بودن بچه های شیمیایی است. نه مردم، بچه های شیمیایی را درست درک می کنند ، نه مسئولان و نه جوامع بین المللی مظلومیت آن ها را نشان داده اند.
📚از بوانات تا اوپسالا صفحه ۶۸
خاطرات جانباز شیمیایی غلام دلشاد
انتشارات روایت فتح
#جانبازان_شیمیایی
#رزمندگانی_که_بجای_گلوله
#با_سرطان_به_شهادت_میرسند🌹
#به_ما_بپیوندید 👇
🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری
🌱 @SHAHIDNAVID_safari