eitaa logo
🕊کانال شهیدمحمدنکاحی🕊
240 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 .... 🌷گردان فجر بهبهان در دی ماه سال ۱۳۶۵ آماده انجام عمليات بزرگ كربلای ۵ در منطقه شلمچه شد. پس از ورود نیروها به منطقه موردنظر و استقرار در مواضع مشخص شده، داوود دانایی طبق روال هميشه به سرکشی روزانه اقدام می‌کرد. صبح روز بیستم بهمن‌ماه ناگهان هواپيماهای عراقی در منطقه حاضر شده و شروع به بمباران می‌كنند. صدای انفجاری شنيده نمی‌شود، بوهای مشكوكی به مشام می‌رسد. داوود فرياد می‌زند: «شيمیايی»، «شيمیايی»..... 🌷همه ماسك زدند، داوود ناگهان به يك بسيجی برمی‌خورد كه ماسك ندارد و سر در گم است. او فوراً ماسك خود را به آن رزمنده می‌دهد. داوود با چفيه‌ای که به صورتش بسته بود به بازديد از نيروها ادامه می‌دهد و در اين میان او تنها محافظ خود – چفيه‌اش - را هم به ديگری می‌دهد. لحظاتی بعد او.... 🌷لحظاتی بعد او.... ديگر توان راه رفتن ندارد... چالاك نيست.... نفس كشيدن برایش سخت می‌شود.... خود را كنترل می‌كند که به زمين نيفتد ولی.... داوود به زمين می‌افتد.... زمين او را در آغوش خود می‌گيرد.... خدايا داوود افتاد.... حمزه بسيجيان بهبهان افتاد.... هنوز نفس می‌كشد اما خردل زرد و سیاه کار خود را کرده بود. همان مواد شیمیایی ساخت كشورهای به اصطلاح طرفدار حقوق بشر و دموكراسی، كار خود را كرده بود و داوود به ديدار حق می‌شتابد. همان راه و همان جايی‌كه برايش لحظه شماری می‌كرد. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید داوود دانایی ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 👇 ♥️ @shahidnekahi