🍃🍀
حاج_حسین_یکتا :
#شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است.
باید آنقدر بدوی تا به آن برسی.
اگر بنشینی تا بیاید،
همه #السابقون میشوند،
میروند و #تو جا میمانی.
#اگرشهیدنشیمیمیری..
🇮🇷کانال شهید امید اکبری🇮🇷
❤ @shahidomidakbari ❤
🌷باور کن ،
#شهید دوستت دارد !
همین که بر #مزارشان ایســتاده ای ،
یعنی تو را به حضور طلبیده اند
همین که #اشک هایت روان میشود ،
یعنی نگاهت میکنند ...
همین که دست میگذاری بر #مزارشان ، یعنـی دستت را گرفته اند ...
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت ،
یعنی وجودت را خوانده اند ...
همین که قول مردانه میدهی ،
یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند ...
باور کن ،#شهید دوستت دارد !
که میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه ی خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری....
🇮🇷کانال شهید امید اکبری🇮🇷
❤ @shahidomidakbari ❤
﷽
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى
صد مرده زنده می شود
از لطف دائمت
در صحن با صفای تو
یا ایها الرئوف...
#یا_امام_رضا
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
#خدایا_به_امید_تو ..
تــو
سرآسیمہ ترین!
حادثہ عُـمر منے...
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
کانال رسمی شهید امید اکبری
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸 🍀قسمت هشتم🍀 🌷آغاز راه🌷 ⏮انیس نقاش در زمان جنگ داخلی لبنا
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸
🍀قسمت نهم🍀
🌷سخت کوشی عماد🌷
⏮مادر:
در فروردین ۱۳۵۴ (آوریل ۱۹۷۵) جنگ داخلی لبنان از میدان "الربید" در "عین الرمانه" که فقط پنجاه متر با رستوران پدرش فاصله داشت، شروع شد. در واقع از اینجا بود که زندگی نظامی عماد هم آغاز شد.
از اینجا این زمینه برای عماد فراهم شد تا با گروه های مختلف آشنا شده و از طرز فکر و افکارشان مطلع شود. اما این آشنایی منجر به پیوستن او به هیچ کدام از این گروه ها نشد. او مانند دیگر بچه های هم سن و سال خود، از محوری به محور دیگر می رفت و به طبیعت سن و سالش، مشارکت او در این درگیری ها به ساختن دیوارهای آجری برای محافظت از غیر نظامی ها در مقابل شلیک تک تیراندازان، خلاصه می شد.
بعد هم در گشت های شبانه ای که گروه های فلسطینی ترتیب داده بودند شرکت می کرد و در همان شب ها بود که از آن ها داستان های فلسطین را می شنید. نصیب من هم از جنگ این بود: یک محور به محور دیگر به دنبال عما بگردم و سعی کنم او را از مداخله در امور بازدارم. بعضی شب ها با زحمت او را پیدا می کردم و به خانه می آوردم. اما صبح روز بعد، باز از خانه بیرون می زد و تا زمانی که دوباره او را پیدا کنم باز نمی گشت.
در منطقه "شیاح"، عماد و دوستانش گروهی کوچک را تشکیل داده بودند تا از مظلومین دفاع کنند. آن ها مسائل عبادی و نماز را بر پا می کردند. در آن زمان به خاطر حضور فرقه های مختلف مسیحی، کمونیست و... توجه به مسائل دینی بسیار دشوار بود.
روزی میان او و احزاب آنجا بر سر مسئله ای درگیری بوجود آمد. تعداد بچه های مذهبی هم در آن درگیری بسیار اندک بود، ولی عماد توانست در حالی که تقریبا بیست سال داشت، در مقابل آن ها که تعدادشان خیلی بیشتر بود، بایستند و اعضای آن حزب مهم را شکست دهند.
بعد از این اتفاق، هر جای بیروت که بچه های مومن با دیگران درگیر می شدند و عماد در میانشان بود، به خاطر وجود او و همین خصوصیت شجاعتی که در وی وجود داشت، طرف مقابل از معرکه فرار می کرد.
یک روز هم درگیری بین بچه های مذهبی با بعضی احزاب به وجود آمد و از آنجا که گروه مقابل شروع به تیراندازی کرد، در نتیجه جوانان مومن هم اسلحه هایشان را برداشتند و بیرون زدند.
عماد هم با عجله سلاحش را برداشا و با سرعت از خانه خارج شد. آن قدر با عجله رفت که حتی فراموش کرد کفش هایش را بپوشد! من وقتی دیدم او بدون کفش از خانه بیرون دوید، کفش هایش را برداشتم و به دنبالش رفتم.
دو کوچه دنبالش دویدم تا بالاخره به او رسیدم. در آن شرایط خطرناک درگیری و تیراندازی گفتم: عزیزم تو چرا بدون کفش رفتی؟ ممکن است شیشه خورده توی پایت برود، آن وقت حتی نمی توانی با آن ها بجنگی!
خندید و کفش هایش را از من گرفت و پوشید. انگار که تنها خطری که در آن میدان تهدید می کرد همین بدون کفش بودنش بود؛ بعد هم به خانه برگشتم!
عماد سختکوشی و تلاش همراه با برنامه ریزی را برای رسیدن به اهداف اسلامی خود، از همان دوره نوجوانی آغاز کرد.
ادامه دارد..
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀🍃
دروغ بزرگ روحانی در مورد حاج قاسم😔
#پیشنهاد_دانلود
🇮🇷کانال شهید امید اکبری🇮🇷
❤ @shahidomidakbari ❤
سال شمار زندگی شهید محمد حسین یوسف اللهی
زندگی نامه شهید محمد حسین یوسف اللهی
قائم مقام فرمانده واحد اطلاعات و عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان
۱۳۳۹؛ (۲۶ اسفند) ولادت در شهر کرمان
۱۳۴۶؛ شروع تحصیلات ابتدایی در مدرسه ارباب زاده کرمان و ادامه تحصیلات راهنمایی در مدارس شهاب و صفاری
۱۳۵۶؛ شروع تحصلات دبیرستان در رشته ریاضی در دبیرستان دکتر شریعتی (شاه پور)
۱۳۵۷؛ (۲۴ مهر) شرکت در راهپیمایی خونین اربعین شهدای میدان ژاله و سالگرد شهادت آیت الله شهید سید مصطفی خمینی (ره)
۱۳۵۹؛ (۱۵ خرداد) اعزام به خدمت سربازی در مرکز آموزشی زابل
۱۳۶۰؛ (۱۷ آذر) اتمام خدمت سربازی و آماده شدن برای اعزام به جبهه به عنوان بسیجی
۱۳۶۱؛ (تیر) الحاق به تیم های شناسایی اطلاعات عملیات بعد از عملیات رمضان
۱۳۶۲؛ اولین مصدومیت شیمیایی و انتقال به بیمارستان شهید لبافی نژاد تهران و اعزام دو ماهه به فرانسه جهت درمان
۱۳۶۳؛ مصدومیت از ناحیه پا و بستری شدن در بیمارستان
۱۳۶۴؛ دومین مجروحیت شیمیایی در شناسایی های عملیات والفجر ۸ در ساحل غربی اروند
۱۳۶۴؛ اعزام به منطقه جهت شرکت در عملیات والفجر ۸ با وجود مصدومیت
۱۳۶۴؛ (۲۳ بهمن) سومین مصدومیت شیمیایی در منطقه اروند
۱۳۶۴؛ (۲۷ بهمن) شهادت در بیمارستان خاتم الانبیاء تهران
مزار: گلزار شهدای کرمان
#شهید_محمدحسین_یوسف_الهی
#شهید_دفاع_مقدس
#عکس
#سال_شمار_زندگی_شهید
🌸🍃
@Shahidomidakbari
#jihad
#martyr
کانال رسمی شهید امید اکبری
📚 شهید حسن ابشناسان
📝 زندگی مشترک ما، رنگ سادگی و معنویت داشت. مراسم اولیه، بدون تکلف و با رعایت مسایل اسلامی برگزار گشت و مدت کوتاهی پس از پایان مراسم عقد، حسن به اهواز رفت.
من نیز، در پایان امتحانات به او پیوستم و زندگی خود را در 2 اتاق کوچک اجارهای، آغاز کردیم. یکی از اتاقها، به وسایل شخصی اختصاص یافت و اتاق دیگر با یک فرش و چند صندلی ساده، تزیین شد.
قسمتی از اتاق نیز، به عنوان آشپزخانهای با یک چراغ خوراکپزی و مقداری ادویهجات، مورد استفاده قرار گرفت. آن زمان، روزگار را در مضیقه شدید مالی، سپری میکردیم و مشکلات زیادی داشتیم تا جایی که گاهی اوقات، برای تأمین هزینههای زندگی، مبلغی را قرض میکردیم.
در زمان حکومت طاغوت، پیشنهاد شرکت در عملیات «ظفار» در مقابل دستمزد 100 هزار تومانی به وی داده شد، اما شهید آبشناسان، از حضور در عملیات خودداری نمود.
میگفت: «این عمل، ظلم به یک ملت مسلمان است و رضای خدا در این کار، وجود ندارد. هر نفسی که میکشیم، باید برای رضای خدا باشد.» همه اینها در صورتی بود که انجام کار مربوطه و دریافت مبلغ مورد نظر، میتوانست تأثیر زیادی در بهبود وضعیت اقتصادی خانواده داشته باشد.
#شهید_حسن_آبشناسان
#رفتار_شهدا
#jihad
#martyr
🌸🍃
@shahidomidakbari