خواب، مارا برده بود آن نیمه شب،
وقتی که رفت
یک وطن میسوخت در آغوش تب،
وقتی که رفت
دختری کابوس دید و ناگهان از جا پرید
گفت: «یا عباسِ زینب(س)» زیر لب،
وقتی که رفت...
دخترک ترسیده بود و بیقرار و غمزده
اشک از چشمش روان شد بیسبب،
وقتی که رفت...
ساعتِ خانه سر جای خودش خشکید، ماند
یا که شاید ایستاد او از ادب،
وقتی که رفت...
روی یک، دو، صفر، جا ماند عقربه، از جای خود
نه جلوتر رفت، حتی، نه عقب،
وقتی که رفت...
عاشق عباس بود و #جانفدای خواهرش
شد گواهش دست او...یا للعجب!
وقتی که رفت
مثل فرزند حسن(ع)، قاسم شد او،
از بس که داشت
ذکر احلی من عسل بر روی لب،
وقتی که رفت...
#حاج_قاسم
#جانفدا
#زهراایزدینیا
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯