eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.2هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_نهم خانه اي كه برايمان گر
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 يك شب خانمها گفتند :" حالا ببينيم قمي ها چطور غذا درست مي كنند . " من هم خواستم كه برايشان نرگسي درست كنم . داشتم غذا درست مي كردم كه يك خانمي آمد در زد و يك چيزي به آنها گفت . به خودم گفتم :" خب ، به من چه ؟ " شام كه آماده شد هيچ كدام لب به غذا نزدند . گفتند :" اشتها نداريم " سيم تلويزيون را هم درآورند . فردا خواهرم آمد دنبالم . گفت :" لباس بپوش بايد برويم جايي . " شكي كه از ديشب به دلم افتاده بود و خواب هاي پريشاني كه ديده بودم ، همه داشت درست از آب در مي آمد . عكس مهدي و مجيد هردو را سر خيابانشان ديدم . آقاي صادقي كه چند ماه بعد از ايشان شهيد شد جريان شهادتش را برايم تعريف كرد . آقا مهدي راه مي افتد از بانه برود پيرانشهر در يك جلسه اي شركت كند . طبق معمول با راننده بوده ، ولي همان لحظه كه مي خواسته اند راه بيفتند ، مجيد مي رسد و آقا مهدي هم به راننده مي گويد: " ديگري نيازي نيست شما بياييد . با برادرم مي روم ." بين راه هوا باراني بوده و ديدشان محدود . مجبور بودند يواش يواش بروند . كه به كمين ضدّ انقلاب بر مي خورند . آن ها آرپي جي مي زنند كه مي خورد به در ماشين و مجيد همان جا پشت فرمان شهيد مي شود . آقا مهدي از ماشين پايين مي آيد تا از خوش دفاع كند و تير مي خورد . تازه فردا صبح جنازه هايشان را پيدا كرده بودند كه با فاصله از هم افتاده بود . خواب زمان را كوتاه تر مي كند . دو سال پيش او را همين جوري خواب ديده بودم. ادامه دارد..... کانال 🍂 @shahidomidakbari