بسم الله الرحمن الرحیم
وقت بخیر
حکیمی می گفت:
✅ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ …ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ …
ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ …
ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ !
ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!
ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!!ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ .
🔹ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .…ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ …ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ آن ﻣﺮﺩ
ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ .
🔺دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !
ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ
🔅امام علی علیه السلام فرمود:
ناامیدی، صاحب خود را می کشد.
📚غرر الحکم، ح 6731
🔻 چطور فرزندم را به نماز خواندن ترغیب کنم⁉️ 😍
✍ پاسخ آیتالله حائری شیرازی:
✨🍃 #نمازتان_را_قشنگ_بخوانید .
🌻🔸 سجادۀ پاکیزه و مرتب بیندازید.
🌻🔸یک اتاقی [یا محل خاصی] برای نمازتان داشته باشید.
🌻 🔸آنجا معطر باشد.
✨شما نمازتان را بخوانید، بچ👦🏻👧🏻ه میآید کنارتان نماز میخواند.
🌻🔸وقتی نماز خواند، به او جایزه 🎁بدهید.
✨نمیخواهد وادارش کنید، خودش، خودش را وادار میکند. 😇
✨🍃 شما همین اندازه که نماز باحالِ شیرینِ خودتان را میخوانید، بچه از نمازتان خوشش می آید.😍
همینطور که خدا خوشش می آید، بچهات هم خوشش می آید. اما تو وقتی نمازت را #زود_زود میخوانی، بچه هم خوشش نمی آید. خدا هم خوشش نمی آید❌.
✨ یک نماز بخوان که #خدا_خوشش_بیاد تا بچهات هم خوشش بیاید. چون بچه، فطرت الهی❣ دارد.👼
🌻🔸 اگر یک توهینی، یک حرف تندی، اشتباهی به بچه ات زدی📛، صدایش کن و بگو من این رفتار را با شما کردم، الان متوجه شدم که اشتباه بود.😥 من را حلال کن.🙏
طبیعتاً می گوید حلال کردم. شما بگویید نه.‼️ خدا هم باید من را حلال کند. 😇دو رکعت نماز بخوان و از خدا بخواه که خدا من را ببخشد.🤲 من را بخاطر رفتار اشتباهم با تو، مجازات نکند.
👈میدانی بچه چه میگوید⁉️😉
پیش خودش میگوید:
«#زنده_باد_نماز ».😍✌️
⭕️ اما اگر نکردی⁉️
شیطان 😈میرود در ذهنش 🤔میگوید نگاه کن بابایت 50 سال نماز میخواند اما حق تو را ضایع کرده.♨️
حالا هم که فهمیده، به روی خودش نمی آورد‼️🤥تو هم 50 سال نماز بخوانی بعدش میشوی مثل این بابا 🤷♂https://chat.whatsapp.com/ClgZZ2aE3bdI04DgfKmofc (واتساپ)
sapp.ir/montazerano313 سروش
https://eitaa.com/yaran_hazrat_313 ایتا
م وجود دارد. گفتند خب؛ همین، خوب است. باور و اعتقادی که استمرار همان آیین کهن ماست خوب است و این را قبول میکنیم.
در آیین کهن ایرانی چه بود؟ در آیین کهن ایرانی این بود که پادشاهان را مقدس میدانستند و میگفتند پادشاه دارای فرّه ایزدی است. یعنی خداوند نگاه لطفآمیز و عنایت ویژهای کرده و شخصی را به پادشاهی برگزیده است و پادشاه مشمول لطف ویژه خدایی است. گفتند این در تشیع هم وجود دارد. شیعیان ائمه(ع) را منتخب از جانب خدا میدانند. پس ایرانیان گفتند ما این مسیر را انتخاب میکنیم چون با گذشته خودمان همسو است. این تحلیل حتی این ظرفیت را دارد که انتخاب را هم بگیرد؛ یعنی یک مسیر ناآگاهانه و ناخواسته را نشان بدهد و اینکه از روی میل عمیق نبوده و از روی قهر و اجبار و التزام و ناخواستگی بوده است. این را هم مستشرقان گفتند، هم ناسیونالیستهای ایرانی و حتی اهل سنت این حرف را دارند.
من ابتدا این نکته و شباهت را تحلیل کنم: این قداست فرمانروا را ما به شکل بسیار شدید در خلافت بنیامیه و بنیعباس داریم. درست است که در ابتدای مسیر خلافت، اهلسنت گفتند که انتخاب خلیفه به دست مردم یا به دست شورا و یا به دست اهل حل و عقد است؛ اما بعداً در دوره بنیامیه و بنیعباس، خلیفه میگوید من خلیفه الله هستم. اتفاقاً در همین دورههاست که ایرانیان آرام آرام شیعه میشوند. از دهه هشتاد هجری در دوره بنی امیه، اشعریها از کوفه به قم میآیند و هسته اولیه یک اجتماع و به تعبیری دولتشهر شیعی در ایران را بنا میگذارند. از اواخر قرن اول بهتدریج گروش ایرانیان به تشیع شکل میگیرد. در همین دورهها خلفای بنیامیه اعلام میکنند که ما خلیفه الله هستیم. حتی مغلطه میکنند و میگویند خلیفه الله یعنی جانشین خدا و رسول الله یعنی فرستاده خدا. فرستاده مهمتر است یا جانشین؟! گفتند جانشین مهمتر است؛ پس این خلیفه اموی مقامش -العیاذ بالله- بالاتر از رسول الله است! ببینید قدسیسازی خلافت تا کجا پیش رفت. من نمونههای متعددی را در کتاب «امیرالمؤمنین و ملک» آوردهام که این نگاه قدسی به خلافت در دوره بنیامیه و در دوره بنیعباس بسیار شدید بود. این دقیقاً همان فره ایزدی است که در ساسانیان بود. حتی حدیث جعل کردند و به پیغمبر نسبت دادند که خدای متعال اگر بخواهد آفریدهای را برای خلافت بیافریند با دست راستش پیشانی او را مسح میکند. صریحاً به خلیفه لقب «ظل الله» دادند. در یک تعبیر بسیار اغراقآمیز سرودی وجود دارد که میگوید اگر حرام نبود درباره خلیفه میگفتم جل جلاله! پس اینکه شیعه ائمه(ع) را مقدس میداند این در خلافت اموی و عباسی هم هست. شدیدتر هم وجود دارد. البته در اعتقاد شیعه، ائمه(ع) بندگان خدا هستند و به جهت کمال بندگی به این قداست رسیدهاند در حالی که خلفا با شکوه ملوکانه در نگاه عوام، مقدس هستند و این یک تفاوت بنیادین است. در تشیع و در اسلام اصیل، قداست پیامبر(ص) و قداست امام به جهت این است که در مسیر بندگی خدا پیش رفته است: «اشهد أنّ محمداً عبده و رسوله»: اول عبد است و بعد رسول. خب این تفاوت بنیادین و بزرگی است با آن تفکر کهن ساسانی که میگفت پادشاه بدون این که بندگی خدا کند چون صاحب قدرت و شکوه است مقدس و دارای فره ایزدی است. قطعا اگر بتوان مشابهی را برای قداست پادشاهان ساسانی در میان مسلمانان پیدا کرد، آن مشابه، خلفای اموی و عباسی هستند؛ نه امامان شیعه.
بحث دیگری هم که خیلی مطرح است بحث مادر امام سجاد(ع) است.
آنچه در ادامه می آید بخش دوم مصاحبه با استاد منتظری مقدم است:
دکتر منتظری مقدم: مسئله دیگری که مطرح است مسئله ایرانی بودن مادر امام سجاد(ع) است. طبق برخی نقلها مادر ایشان از شاهزادگان ایرانی و یا دختر یزدگرد آخرین پادشاه ساسانی بوده است. گروهی از مستشرقان و یا ناسیونالیستهای ایرانی که تشیع را یک مذهب ایرانی میدانند گاهی به همین مسئله ایرانی بودن مادر سجاد(ع) استناد میکنند و میگویند مادر امام سجاد(ع) باعث شده که سلسله امامت به سلسله پادشاهان ساسانی وصل شود و ایرانیان به جهت علاقه به نظام ساسانی به امامان شیعه علاقمند شدند. این استناد و تحلیل بسیار نادرست است. استاد شهید «مطهری» در کتاب “خدمات متقابل اسلام و ایران” در این باره بحث کرده که علاقمندان میتوانند بحث را آنجا هم دنبال کنند.
در کتب تاریخی و برخی روایات که گفته شده مادر امام سجاد(ع) دختر یزدگرد و یا یک شاهزاده ایرانی است، در همان منابع این هم آمده است که همزمان، دختران دیگری از شاهزادگان ایرانی به تزویج برخی خلیفهزادگان درآمدند. پس ازدواج با دختران ایرانی مختص به بزرگان شیعه نیست و مشابه آن ازدواج با افراد منتسب به بزرگان اهلسنت و حاکمان اموی هم رخ داده بود. بهعلاوه، شیعیان ایرانی هیچ گاه برای جناب شهربانو مادر گرامی امام سجاد (علیه السلام) در مقایسه با مادران دیگر ائمه(ع) احترام بیشتری قائل نبودند.
آنان مانند همه شیعیان برای ام الائمه حضرت فاطمه زهرا(س) مادر امام مجتبی(ع) و امام حسین(ع) بیشترین حرمت را قائلند و حضرت را سیده زنان عالم میدانند. مطلب دیگر، اینکه اگر نظام ساسانی این اندازه برای ایرانیان ارج و قرب داشت که به جهت ازدواج امام حسین(ع) با دختری از شاه ساسانی، ایرانیان به امامت ایشان و فرزندانشان معتقد شدند، خب چرا در دفاع از خود شاه ساسانی آن اندازه سستی کردند و شاه ساسانی را بدون حمایت گذاشتند که ناچار به فرار از اینجا و آنجا شده بود. مطالب و پاسخهای دیگری هم در این باره هست که از آن عبور میکنم.
اینکه میگوییم انتخاب ایرانیان صادقانه و آگاهانه بود، یعنی چه؟ باید اصل گروش ایرانیان را تحلیل کنیم. میگوییم ایرانیان به همان دلیل که مسلمان شدند، شیعه شدند. خب ایرانیان چرا مسلمان شدند؟ پاسخ این است که ایرانیان از ستم و فساد نظام ساسانی به ستوه آمده بودند و دیگر برایشان قابل تحمل نبود. در این اثنا، جماعتی از مسلمانان آمدند و به آیینی دعوت کردند که برای آنها بسیار امیدبخش بود. برای آنها یک آیین پیشرو و پیشبرنده به نظر آمد. آن آیین از برابری و عدالت و رفع ستم و فساد خبر میداد. این پیامها برای ایرانیان خیلی ارزشمند بود. عدالت یک آرمان بزرگ انسانی است. در طول تاریخ همیشه انسانها با هر عقیده و مرامی که داشتهاند در پی عدالت بودهاند. حضرت مهدی(عج) که در بسیاری از ادیان به قیام و ظهور او وعده داده شده است، موظف به تحقق این آرمان انسانی در سراسر جهان است. پس عدالت گمشده همه انسانها است و در آن مقطع، ایرانیان در رسیدن به آن بسیار مشتاق بودند. همین اشتیاق باعث شد تا ایرانیان اسلام را بپذیرند؛ البته این دههها طول کشید. محققان میگویند مسلمان شدن جمعیت غالب ایران تا نیمه دوم و حتی دهههای پایانی قرن اول طول کشید. فتح ایران از دهه دوم و از حوالی سال سیزده هجری به بعد شروع شد و تا دهه دوم تقریباً بخشهای عظیم ایران فتح شد؛ معنای فتح ایران این نبود که ایرانیان مسلمان شدند. عرض کردم ایرانیان میتوانستند جزیه بپردازند و به آیین خودشان باقی بمانند. جمعیت غالب ایرانیان تقریباً از نیمه دوم قرن دوم تا اواخر قرن اول مسلمان شدند.
اما متأسفانه ایرانیان وقتی مسلمان شدند دیدند عدالت درباره آنها اجرا نمیشود. چرا؟ چون مسیر حکومت اسلامی منحرف شده بود. حاکمانی ظالم مثل حجاج، زیاد و امثال آنها در حکومت بنیامیه آمدند، اینها ستمها و فسادهای زیادی داشتند. عده قابل توجهی از ایرانیان سرخورده شدند و حتی از اسلام برگشتند و آیینهایی مثل خرمدینان و امثال اینها به وجود آمد. در این بین، به ایرانیانگفته شد که اسلام اصیل که پیامآور عدالت است در خاندان رسالت تداوم یافته است. یعنی خاندان رسالت کسانی هستند که به آن پیامهای اصیل ملتزم ماندهاند. مسیر اصیل اسلام این بود که «إنّ اکرمکم عند الله اتقاکم». در این مسیر، سلمان که یک ایرانی بود به درجه «منّا اهل البیت» رسید.
در این باره گزارش جالبی در کتاب الکافی، جلد ۵، صفحه ۳۱۹ آمده است: گروهی از موالی خدمت امیرالمؤمنین آمدند و شکایت کردند؛ گفتند رسول الله(ص) تبعیضی بین عرب و عجم قرار نداده بود و بیتالمال را بالسویه تقسیم میکرد و مسلمانها؛ عرب با عجم، عجم با عرب با هم ازدواج میکردند. اما این اعرابی که امروزه امور را در اختیار دارند تبعیض قرار میدهند (به تعبیر ما: اینها با ما عجمها بر اساس «إنّ اکرمکم عند الله اتقاکم» رفتار نمیکنند). آمدند شکایت کردند که اینها دارند با ما بیعدالتی میکنند؛ شما به داد ما برس. حضرت رفتند با اعرابی که متولی امور بودند و در جامعه دارای جایگاه بودند، صحبت کردند. اما آنها گفتند هرگز؛ امکان ندارد! حضرت با عصبانیت و ناراحتی برگشتند و به ایرانیان گفتند: با کمال تأسف اینها حاضر نیستند با شما روش مساوات پیش گیرند و به شما به عنوان یک مسلمان با حقوق برابر نگاه نمیکنند. من به شما توصیه میکنم بروید تجارت کنید که خداوند به شما برکت وآبرو و عزت میدهد.
یعنی موالی ذیل اینها قرار نگیرند و خودشان مستقل شوند؟
دکتر منتظری مقدم: بله. فی الجمله حضرت راه را هم به آنها نشان داد. پس اهلبیت(ع) پناه مظلومان بودند؛ به خصوص ایرانیان که با امیدی مسلمان شده بودند حالا میدیدند که با آنها مسلمانانه برخورد نمیشود.
به صورت مختصر تاریخچهای از شیعه شدن ایرانیان از زمان موالی بیان بفرمایید.
دکتر منتظری مقدم: ما اگرچه شرعاً موظفیم خلاف وحدت اسلامی صحبت نکنیم؛ اما من این بحث را به عنوان یک بحث علمی مطرح میکنم. بنا بر شواهد تاریخی خلیفه دوم از عرب در برابر عجم طرفداری میکرد. گزارشهای تاریخی میگوید که او حتی ورود عجمها و ایرانیها را به شهر مدینه منع کرده بود و مغیره آمد برای ابولؤلؤ وساطت کرد که او در چند فن (نقاشی، آهنگری و نجاری) مهارت دارد؛ بیاید در مدینه کار کند.
علت م