#زندگینامه_ملک_سلمان
67-6
6️⃣ قسمت ششم
💠 با این حال، به نظر می رسد، «سلمان» از کرده اش پشیمان شده بود، چون ۳ سال بعد؛ در سال ۱۹۶۳ برادر ناتنی اش، ملک سعود با صدور فرمانی او را به امارت ریاض منصوب کرد.
این بار «سلمان» ۲۸سال داشت وپس از ۳ سال دوباره به امارت ریاض بازمی گشت وتاسال ۲۰۱۱ درآن باقی ماند.تا اینکه برادرش «سلطان» دراثرسرطان پروستات فوت کرد.
💠 «سلمان» تاسال ۲۰۱۱ بدون تغییر سمت یا ارتقای منصب، امارت ریاض را در دست داشت. تااینکه دراین سال برادر بزرگترش «سلطان» دراثر سرطان پروستات فوت می کند. سلطان درزمان مرگ، سمت وزیر دفاع رادراختیار داشت و بالطبع بامرگ وی، این سمت به «سلمان» می رسید.
اماپذیرش مجدد امارت ریاض توسط «سلمان» نشان دادکه اوبه این ضرب المثل معروف رسیده که «سرکه نقد به از حلوای نسیه» است. به همین دلیل به امارت ریاض راضی شدوتصمیم گرفت، دیگر دست به دامان برادران بزرگتر و با نفوذش برای دست و پاکردن سمتی دیگر برایش نشود وباآنچه ازمنصب امیری ریاض به دست می آورد، به زندگی خصوصی واجتماعیش سروسامان دهد.
✳️ در این سال ها بود که بدمستی ها و عربده کشی های «سلمان» از پرده بیرون افتاد. در طول این سال ها «سلمان» بی پروا شراب می خورد، مست می کرد و ازخودبی خودعربده میکشید. کار به جایی رسید که به مشروب اعتیاد پیدا کرد. اما ترس از اینکه مبادا خبر به گوش «مفتی های وهابی» برسد و آنها ملک سعود را وادار به گرفتن امارت ریاض از وی کنند، باعث شد، تا اندکی از شراب خواری و بد مستی هایش بکاهد.
🔘 ادامه دارد...
📡 #قرارگاه_پاسخ_به_شبهات_و_شایعات
@GhararGahShayeat
#زندگینامه_ملک_سلمان
67-9
9️⃣قسمت نهم
🔰همان طور که گفته شد، برخلاف تمام محاسبات «سلمان» رسوایی «ییلاق معیزیله» هر روز پیچیده تر از قبل و از کنترل سلمان و دایره نفوذش در امارت ریاض خارج می شد، به ویژه وقتی «سعود بن عبد العزیز»، پادشاه وقت عربستان شخصا وارد قضیه شد و به رئیس هیئت امر به معروف عربستان دستور می دهد، ضمن رسیدگی به پرونده، عاملان آن را هم مجازات کند و درحالی که ماموران امنیتی از یافتن آن دختر ناامید شده بودند، بیابانگردی که از کنار اردوگاه سلمان می گذشت، به طور اتفاقی دختر را در آنجا می بیند و بدون اینکه بداند، این اردوگاه امیر ریاض است، موضوع را به یکی از اعضای هیئت امر به معروف اطلاع می دهد.
✳️ اعضای هیئت هم با دو ماشین، به همراه آن مرد بیابانگرد به سمت اردوگاه «سلمان» به راه می افتند. وقتی خبر به «سلمان» رسید، او نیز با ترس و وحشت به همراه چند تن از افراد حلقه ی نزدیکش به سمت اردوگاه به راه می افتد، اما در میانه راه به هیئت امر به معروف برخورد می کند که زودتر از او به اردوگاه رسیده و دختر را با خود به مقر هیئت می بردند.
«سلمان» که چنین دید، از میانه راه باز می گردد و چاره ای نمی بیند، جز اینکه خود را به دست تقدیر و سرنوشت بسپارد. پس از رسیدن دختر به مرکز هیئت امر به معروف و بازجویی از وی و برعهده گرفتن مسئولیت این رسوایی توسط فلاح بن سلطان، فلاح به زندان افکنده می شود.
🔘 (ادامه دارد...)
🗞عقیق ، کانالی ویژه اخبار خاص 👌
http://eitaa.com/joinchat/1366032390C8fbb147e93