♦رهبر انقلاب کشتار مسلمانان هند را محکوم کردند:
👈 دولت هند در مقابل هندوهای افراطی بایستد
🔻 حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی کشتار مسلمانان مظلوم هند را محکوم کردند.
🔹️ ایشان ضمن اعلام این که قلب مسلمانان جهان از کشتار اخیر جریحهدار است، خواستار توقف این فجایع شدند و دولت هند را موظف دانستند تا در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد.
📝 متن کامل موضعگیری حضرت آیتالله خامنهای که در حساب توئیتر پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی منتشر شد به شرح زیر است:
" قلب مسلمانان جهان از کشتار مسلمانان در هند جریحه دار است. دولت #هند باید در مقابل هندوهای افراطی و احزاب طرفدار آنها بایستد و با توقف کشتار مسلمانان ، از انزوای خود در جهان اسلام جلوگیری کند."
✅با دیده بان ولایت #بروز باشید👇
🆔 @didebann
♦تشکیلات قوی شیعیان؛ ویژگی دوران امام جواد(علیهالسّلام)
🔻 رهبر انقلاب: در هیچ زمانی ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتی شیعه در سرتاسر دنیای اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری نبوده است. وجود وکلا و نواب و همین داستانهایی که از حضرت هادی و حضرت عسکری نقل میکنند نشاندهندهی این معناست. یعنی علیرغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا، و قبل از آنها هم حضرت جواد به نحوی، و حضرت رضا (علیهالسّلام) به نحوی، ارتباطات با مردم همینطور گسترش پیدا کرد. ۱۳۸۴/۰۵/۱۸
✅با دیده بان ولایت #بروز باشید👇
🆔 @didebann
🌸🍃🌸🍃
زینب کبری علیها السلام قهرمان کربلا و مثل اعلای ایمان و عمل ، داستان عجیبی را از همسرش عبد اللّٰه بن جعفر به این مضمون نقل می کند که عبد اللّٰه گفت : من از سفری باز می گشتم در حال خستگی به نزدیک قریه ای رسیدم ، باغی سرسبز و خرّم در بیرون آن قریه بود ، پیش خود گفتم بروم از صاحب باغ اجازه بگیرم تا اندک زمانی از خستگی راه بیاسایم .
کنار در ایستادم و سلام کردم ، غلام سیاه نزدیک من آمد و با محبت مرا به درون باغ دعوت کرد ، من بدون این که خود را معرفی کنم وارد باغ شدم . او گفت : من مالک باغ نیستم ، مالک باغ در قریه است ولی این اجازه را دارم که عزیزی چون شما را بپذیرم . میان باغ رفتم و نقطه ای را برای استراحت در نظر گرفتم ، نزدیک ظهر بود ، غلام سفره نانش را باز کرد ، تا خواست بسم اللّٰه بگوید و لقمه اوّل را از سفره بردارد ، سگی وارد باغ شد ، از خوردن باز ایستاد ، در چهره سگ دقت کرد ، او را گرسنه یافت ، یک قرص نان نزد سگ گذاشت و سگ هم با حرص هرچه تمام تر خورد ، قرص دوم و سوم را هم به سگ داد ، وقتی خیالش از سیر شدن سگ آسوده شد ، سفره خالی را جمع کرد و در گوشه ای گذاشت .
به او گفتم : خود غذا نمی خوری ؟ گفت : ندارم ، جیره ام در روز همین سه قرص نان است . گفتم : چرا همه آن را به این سگ دادی ؟ گفت : قریه ما سگ ندارد ، این سگ از جای دیگر به این باغ آمد و معلوم بود خیلی گرسنه است و من تحمل گرسنگی این مهمان ناخوانده زبان بسته را نداشتم . گفتم : پس با گرسنگی خود چه می کنی ؟ گفت : با صبر و حوصله روز را به شب می آورم !
عبد اللّٰه گفت : من از کرامت و اخلاق و مهرورزی و برخوردش با سگی که از جای دیگر آمده بود شگفت زده شدم ، پس از استراحت به قریه رفتم و سراغ صاحب باغ را گرفتم . وقتی او را یافتم خود را معرفی کردم که من عبد اللّٰه بن جعفر داماد امیر المؤمنین(ع) هستم . گفت : فدای قدمت ، و به من اصرار ورزید که به خانه اش بروم . گفتم : مسافرم و برای رفتن عجله دارم ، آمده ام باغ تو را بخرم . گفت : شما که زندگی و کارت در مدینه است ، این باغ را برای چه می خواهی ؟ جریان را به او گفتم و پس از اصرار زیاد باغ را خریدم . گفتم : غلام را هم به من بفروش . غلام را هم فروخت . به باغ برگشتم و به غلام گفتم : تو را و باغ را از مالکت خریدم و تو را در راه خدا آزاد کردم و باغ را نیز به تو بخشیدم !
#منبع:
مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان ۱۷۲
🔜 @fateme_madarm
🌺حکایت فوق العاده زیبا
عشق،ثروت،موفقیت🌺
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.
آنها پرسیدند: آیا شوهرتان خانه است؟
زن گفت: نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.
آنها گفتند: پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.
عصر وقتی شوهرش به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: ما با هم داخل خانه نمی شویم.
زن با تعجب پرسید: چرا!؟ یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت: نام او
ثروت است. و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت: نام او موفقیت است. و نام من
عشق است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت: چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! ولی همسرش مخالفت کرد و گفت: چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد: بگذارید عشق را دعوت کنیم تا خانه پر از عشق و محبت شود.
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت: کدام یک از شما عشق است؟ او مهمان ماست.
عشق بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید: شما دیگر چرا می آیید؟
پیرمردها با هم گفتند: اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند، ولی هرجا که عشق است ثروت و موفقیت هم هست.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
داســتـــان هــاے کـــوتـــاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah
💐روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💐
هرکس بدان(قران) عمل کند پیشتاز است.
نهج البلاغه، خطبه156
🌟 #سوره_نساء
☘ #صفحه_79
صفحہ ۷۹ استاد پرهیزگار .MP3
812.3K
💠 هدیه نور برای ظهور 💠
🌹 #ترتیل_صفحه79🌹
🎤باصدای استاد #پرهیزگار
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خوانی
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
@nahjolbalagheiha
┗━━━🍂━
@dars_akhlaq.MP3
10.65M
🔴 مجموعه درس اخلاق 🔴
💐🎙 #استاد #طاهرزاده
🍃🔻 موضوع 🔻🍃
🔵 #شرح_حدیث_ای_اباذر
✅ نحو حضور #قلب
🗓 جلسه 1⃣
#پیشنهادویژه_دانلود 😍👌
═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴کــانال درس اخلاق
✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
@dars_akhlaq.mp3
1.5M
🔊 #صوتی
🌹حجت الاسلام #شمس
چه کنیم نماز صبح ما قضا نشود؟
#پاسخ_سوالات_شبهات
#پیشنهاد_دانلود 😍
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🌹کانال درس اخلاق🌹
✨✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
@dars_akhlaq....mp3
3.44M
🔊 #صوتی
🔴👈میرم نماز بخونم احساس میکنم همش حواسم نیست؟
ترک عادت های بد
✅ چکار کنیم که در #حضورقلب_نماز داشته باشیم؟
آیت الله #مجتهدی تهرانی
#پیشنهاد_دانلود 😍👌👌
#پاسخ_سوالات_شبهات
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
🌹کانال درس اخلاق🌹
✨✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq